• کشکول چای داغ: یادی از دکتر کارو لوکس

    دیروز جایی صحبت دانش‌کده برق و رایانه دانش‌گاه تهران شد. من شناخت زیادی از بقیه استادان آن‌جا نداشتم ولی از همان جوانی دانش‌گاه تهران را با «هوش مصنوعی» می‌شناختم و مشخصا با مرحوم کارو لوکس (و البته دکتر کامبیز بدیع). فکر کردم ذکر این خاطره بد نیست.

    سال ۱۳۷۴ یک کارگاه هوش مصنوعی در موسسه دانش‌های بنیادی (IPM) برگزار شده بود که کارولوکس و خانم دکتر امیلیا نرسیسیانس (مردم‌شناس و همسر دکتر لوکس) هم جزو سخن‌رانان بودند. آن موقع من تازه رفتم بودم مهندسی برق-کنترل بخوانم که بعدش احتمالا بروم اقتصاد ولی هنوز ۱۰۰ درصد مطمئن نبودم که آیا مهندس خواهم شد یا اقتصاددان. در تنفس برنامه با کارولوکس هم صحبت شدیم و ازش راهنمایی/نصیحت خواستم! با همان لحن بامزه همیشگی‌اش گفت بچه جان دوره مهندسی کنترل برای ماشین آلات صنعتی و روبات و الخ گذشته، الان زمانی است که باید این مفاهیم را به مسایل «اجتماعی و اقتصادی» اعمال کرد (دقیقا همین را گفت)*. این صحبتش تقریبا مطمئنم کرد که باید چه کار کنم.

    به خاطر آن نصحیتش همیشه خودم را مدیونش می‌دانم، همان طور که مطمئنم در زندگی صدها نفر دیگر هم تاثیرگذار بوده است و از افراد دیگری هم ماجراهای مشابهی را شنیده‌ام. حیف که زود و بی‌دلیل از دست رفت و جامعه علمی ایران و جهان از وجودش محروم شد.

    * خود لوکس زمانی که در دهه هفتاد میلادی در برکلی دکترای برق می‌خوانده، یک ماینور اقتصاد مالی هم خوانده بود و از ارتباط بین تکنیک‌های ریاضی، کنترل، پردازش سیگنال و اقتصاد آگاه بود.

    ** اولین بار که لوکس را دیدم، هنوز دانش‌آموز بودم. در کنفرانس سالیانه انجمن فیزیک – که آن سال در ارومیه برگزار شد – مقاله‌ای در مورد شبکه‌های عصبی ارائه می‌کرد و رییس جلسه هم وحید کریمی‌پور بود. برایم جالب بود که در حالی که سن و سال آن موقع کریمی‌پور شاید نصف لوکس بود ولی او را سخت به سوال و جواب کشیده بود. یکی از اولین تجربه‌هایم بود که دانش‌مندان در بحث علمی تعارف و رعایت سن و سال ندارند.

  • تصویری از یارانه‌های انرژی در ایران

    این‌جا می‌توانید اسلایدهایی که برای ارائه یک تصویر بزرگ و کلان از اندازه یارانه‌های انرژی تهیه کردم را دریافت کنید. چون در این جا بحث یارانه انرژی زیادی تکرار می‌شود، فکر کردم یک سری اسلاید که مبانی را توضیح بدهد برای رسیدن به یک نقطه شروع مشترک مفید است.

    مشتاق دریافت نظرات انتقادی و پیش‌نهادهای تکمیلی دوستان هستم.

  • موانع گفت و گو بین اقتصاددانان

    تجربه حضور در برنامه «گفت و شنود اقتصادی» – که به همت دکتر مرتضی کاظمی عزیز برگزار می‌شود – یکی از شیرین‌ترین بخش‌های سفرم بود. وقتی وارد جلسه شدم دوستان مجازی زیادی را دیدم که هیچ گاه یا برای سال‌های طولانی هم را از نزدیک ندیده بودیم. جالب بود که از دور و در فضای مجازی، تنها تعامل من و برخی از این دوستان یادداشت‌های انتقادی – گاه تند – علیه هم‌دیگر بود ولی در فضای واقعی، انگار داشتم دوستان قدیمی نزدیکی را ملاقات می‌کردم. یکی از شیرین‌ترین تجربه‌های زندگی وقتی است که رفتار «بالغانه» بین طرف‌های یک تعامل را تجربه می‌کنی: توانایی برقرای ارتباط انسانی متمدنانه و هم‌دلانه، در عین اختلاف نظرهای فکری.

    مرتبط با همین موضوع، یکی از دوستان سیری از تعامل ۱۵ ساله نسل جوان اقتصاددانان ایرانی در فضای وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی و تلگرام و الخ را تشریح کرد و به نکته جالبی اشاره کرد: این نسل چون از ابتدای کارش رییس و مدیر و استاد و مراد و امثال آن نبوده و به عنوان یک فرد جونیور در فضای تعامل مجازی بالیده و رشد کرده است، به اختلاف نظر و تنوع سلیقه‌ها و نقد شدن و قبول اشتباه و انحصاری نبودن دانش عادت کرده است و ارزش گفت و گو را خوب درک می‌کند. برخی از ما – از جمله خودم – در جلسه رفتار گذشته خودمان را به یاد آوردیم که «ضد گفت و گو و انحصارطلبانه» بود ولی به مرور زمان آموختیم که از این شیوه دست بکشیم و تعامل را پیشه کنیم.

    ترکیب این تجربه‌های زیسته احتمالا باعث شده که این نسل جدید – بر خلاف برخی افراد مشهور نسل قبلی -، رفتار مونولوگ‌وار و خطابه‌ای و ضددیالوگ پیشه نگیرد و از یک نقد ساده یا یک نظر فنی متفاوت بر آشفته نشود. آگاهی بر این نکته و فرصتی که برای هم‌کاری و تعامل بین نسل جوان اقتصاددانان از گرایش‌های مختلف علمی وجود دارد به نظرم یکی از جمع‌بندی‌های امیدوارکننده جلسه بود.

     

    اسلایدهای جلسه (شامل خلاصه‌ای از نظریات شرکت‌کنندگان) را می‌توانید از این‌جا دریافت کنید.

  • اسلایدهای یادگیری ماشین، اقتصاد، و اقتصاددانان

    این‌جا می‌‌توانید اسلایدهای ارایه «یادگیری ماشین، اقتصاد، و اقتصاددانان» را دریافت کنید.

    این اسلایدها احتمالا اولین ارائه فارسی در مورد «کلیات یادگیری ماشین» برای مخاطبان حوزه اقتصاد هستند. در نتیجه هنوز ابتدایی هستند و جای کار دارند. علاقه‌مند به دریافت بازخوردهای دوستان گرامی هستم.

  • نکاتی کوچک برای ارائه موثر

     

    برخی ارائه‌هایی که در کشور می‌بینم از وقت موجود در جلسه استفاده موثر نمی‌کنند. این‌ها برخی اشکالات نسبتا رایجی است که از مشاهده صدها ارائه مختلف به ذهن من می‌رسد:

    ۱) وقت زیادی برای بیان مقدماتی که مخاطبان می‌دانند تلف می‌کنند و تازه وقتی که زمان ارائه رو به پایان است به اصل حرف‌شان می‌رسند. مثلا ۸۰ درصد وقت را صرف توضیح «مبانی و مقدمات» مدلی می‌کنند که یا مخاطب با آن آشنا است و یا اگر نیست در این ۱۵ دقیقه قادر به درک آن نخواهد بود.

    ۲) اعداد و ارقام ریز و کم اهمیتی را در جداولی نشان می‌دهند که برای هیچ کس قابل خواندن نیست و بیش‌تر اتلاف وقت است.

    ۳) اعداد را برای یک ارائه موثر پردازش نمی‌کنند، مثلا به جای این‌که ارقام را تا دو رقم اعشار گرد کنند، با چندین رقم اعشار نشان می‌دهند. یا به جای تبدیل اعداد بزرگ به واحد‌هایی مثل کیلو یا مگا، آن‌ها را با ارقام زیاد نشان می‌دهند.

    ۴) اطلاعات تکراری را در چند اسلاید متفاوت ارائه می‌کنند.

    ۵) موقع نشان دادن نمودارها، قسمت‌های پراهمیت را برجسته نمی‌‌کنند. اعداد را به صورت مطلق ارائه می‌کنند و مثلا «نسبت‌های مقایسه‌ای» تهیه نمی‌کنند.

    ۶) نقشه راه ارائه و خلاصه نکات کلیدی خود را یک بار اول ارائه و یک بار آخر آن توضیح نمی‌دهند و مخاطب را در گیجی و ابهام رها می‌کنند.

    ۷) در یک ارائه ۲۰ دقیقه‌ای سعی می‌کنند همه مشکلات دنیا را حل کنند (و هیچ کدام را هم حل نمی‌کنند). قاعده سرانگشتی مفید این است: یک ارائه ۲۰-دقیقه‌ای اگر بتواند «یک و فقط یک» نکته مهم و اساسی را به مخاطب منتقل کند و همه زمان را حول پختن آن نکته کند، ارائه بسیار موفقی است.

    خلاصه ماجرا این است که یک ارائه موثر نیازمند«زحمت» و «صرف وقت» است. به کپی/پست یک سری نکات از یک گزارش به پاورپوینت کافی نیست. سخن‌ران باید بار «پردازش» اطلاعات را از دوش مخاطب برداشته و خودش زحمت آن را بکشد.

  • سهم ایران از مصرف انرژی جهانی

    دیدم یک نفر توییتی را بازنشر کرده که نویسنده آن توییت مدعی شده است «ایران یک درصد جمعیت جهان را دارد ولی هفت درصد انرژی جهان را مصرف می‌کند». این جور جملات از آن جنس گزاره‌های بسیار غلطی هستند که متاسفانه کشش و اقبال عمومی دارند و می‌توانند ناگهان تبدیل به یک باور جمعی شوند. جوری که یکی دو سال بعد ببینید همه در سخنان و نوشته‌های‌شان آن را به عنوان یک موضوع بدیهی و اثبات‌شده تکرار می‌کنند (مثل خیلی گزاره‌های غلط دیگر در موضوعاتی مثل فرار مغزها و الخ). در نتیجه باید در جا نقدشان کرد که عمومیت پیدا نکند.

    هر کسی که اندکی با اندازه مقیاس اقتصاد ایران و صنعت انرژی دنیا آشنا باشد فورا با دیدن چنین عدد (هفت درصد مصرف انرژی جهان) شک و تردید پیدا می‌کند و سعی می‌کند نگاه دقیق‌تری به آمار و ارقام داشته باشد. ما چند تخمین سرانگشتی ارائه می‌کنیم.

    ۱) ارزش اقتصادی انرژی مصرفی دنیا حدود ده هزار میلیارد دلار در سال است. هفت درصد این عدد می‌شود حدود هفتصد میلیارد دلار که از کل تولید ناخالص داخلی ایران ( که حدود ۵۰۰ میلیارد دلار است) بزرگ‌تر است!! یعنی اگر ایران بخواهد هفت درصد انرژی جهان را مصرف کند باید چیزی حدود ۱.۵ برابر کل اقتصادش فقط انرژی مصرف کند!

    ۲) در این پست (https://t.me/hamedghoddusi/343) گفتیم که مصرف «انرژی نهایی» ایران معادل حدود ۳.۵ میلیون بشکه نفت در روز است. یعنی چیزی حدود ۴ درصد کل نفت خام تولیدی دنیا.البته این وسط معادل حدود ۱.۵ میلیون بشکه نفت هم در تبدیل و انتقال تلف می‌شود که در نتیجه «ورودی» انرژی ایران به حدود ۵ میلیون بشکه در روز می‌‌رسد. ولی نفت خام خودش چیزی حدود یک سوم از کل سبد انرژی دنیا بوده است. یعنی مصرف ایران در یک حالت بالا دست حدود ۱.۶ درصد از کل انرژی دنیا است (یعنی تقریبا یک پنجم عدد ۷.۵ درصد ادعایی).

    ۳) همانند استاندارد رایج در سیستم‌های انرژی، در آیتم بالا ما مصرف کل گاز و نفت را به معادل بشکه نفت خام تبدیل کردیم تا بتوانیم به یک عدد کلی برسیم. ایران تقریبا مصرف ذغال‌سنگ ندارد که البته جای خوش‌حالی هم دارد چون کربن تولیدی ذغال‌سنگ خیلی بالا است. سهم برق آبی و انرژی نو هم خیلی کوچک است. در نتیجه جمع کل مصرف گاز (برای تولید برق و گرمایش) و نفت (بنزین و گازوییل) در ایران تخمین‌زن خوبی از کل انرژی مصرفی کشور است.

    ۴) خب پس ایران با داشتن یک درصد جمعیت جهان، چیزی حدود ۱.۶ درصد کل انرژی جهان را مصرف می‌کند. چرا این طور است؟ ماجرا دو بخش اصلی دارد.

    ۵) بخش بدیهی ماجرا این است که کارایی مصرف انرژی در ایران پایین است. مثلا حجم بالایی از گاز در ایران صرف گرمایش ساختمان‌ها می‌شود که می‌توان کارایی مصرف آن را خیلی بیش‌تر کرد.

    ۶) ولی بخشی از مصرف بالای انرژی در ایران هم به خاطر تمرکز صنایع انرژی‌بر مثل پتروشیمی و پالایشگاه و فولاد و مس در کشور است. این قسمت را دیگر نمی‌توان تقصیر کسی دانست. در واقع جا به جایی مکانی صنایع انرژی‌بر این بحث را ایجاد کرده که آیا کاهش ردپای کربن کشورهای صنعتی واقعا حقیقی بوده و یا فقط حسابداری آن تغییر کرده است. مثلا با جا به جایی یک کارخانه فولاد از انگلیس به چین سهم تولید کربن انگلیس کم می‌شود ولی بخشی از کربن تولیدی چین به خاطر مصرف‌کننده انگلیسی بوده و باید دوباره آن را حساب کرد. اگر بخواهیم خیلی دقیق باشیم، باید انرژی نهفته در محصولات صادراتی ایران (مثل محصولات پتروشیمی) را کسر کرده و انرژی نهفته در محصولات وارداتی را اضافه کنیم تا به عدد واقعی مصرف انرژی ایرانیان برسیم.

    جمع‌بندی: عدد سهم هفت درصدی ایران از مصرف کل انرژی جهان به نظر خیلی دور از واقعیت می‌رسد. البته مصرف سرانه انرژی ما هم‌چنان بالاتر از متوسط جهانی (حدود ۶۰ درصد بیش‌تر از متوسط بقیه کشورها) است که بخشی از آن مربوط به پایین بودن کارایی مصرف و بخشی دیگر به خاطر ماهیت صنایع کشور و بالا بودن شدت انرژی فرآیند تولید آن‌ها است.

  • مقایسه‌های نادرست در مصرف انرژی

    در طی ۱۵ سال گذشته ده‌ها یادداشت و مقاله در حمایت از واقعی‌سازی قیمت انرژی نوشته‌ام. خلاصه استدلال هم این است که در مورد بنزین، سیستم یارانه فعلی «ناعادلانه» و «غیرپایدار» و «مشوق قاچاق» و در مورد گاز «مشوق ناکارایی در تبدل و مصرف» است. با این همه، موضع اصولی در مورد واقعی‌سازی قیمت حامل‌های سوخت نباید ما را به دام مقایسه‌ها و آمارهای نادرست و غیرمنصفانه بیندازد.

    یکی از این آمارهای گم‌راه‌کننده، مقایسه‌های مداومی است که بین سرانه بنزین مصرفی ایران و کشورهای دیگر – مثلا ترکیه یا چین – می‌شود. این مقایسه‌ها به دلایل متعددی بی‌معنی و غیرصادقه است. دلایل مقایسه‌ناپذیری مصرف سرانه بنزین بین کشورهای مختلف فراوان است و از باب مثال در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

    ۱) در برخی کشورها (مثلا خیلی کشورهای اروپایی)، خودروهای سواری اساسا بنزین مصرف نمی‌کنند و دیزل‌سوز هستند. بنابراین تعجبی ندارد که مصرف سرانه بنزین‌شان پایین باشد. این خطا یک خطای کامل آشکار آماری است و با تجمیع همه سوخت‌های حمل و نقل (بنزین و دیزل و گاز) بین کشورهای مختلف قابل کم کردن است.

    ۲) مصرف بنزین به شدت تابع شرایط فضایی (Spatial) و مشخصات شهرسازی و توزیع محل و اقامت در کشورهای مختلف است. مصرف سرانه سوخت در آمریکا بسیار بالا است (آمریکا به تنهایی بیش از ده درصد نفت خام دنیا را در باک ماشین‌ها می‌سوزاند) چون ساختار شهری عمدتا مسطح و پراکنده است و فاصله محل زندگی و کار زیاد است. اروپا مصرف خیلی کم‌تری دارد چون جمعیت بیش‌تر در شهرهای بزرگ متمرکز است و فاصله محل زندگی و کار کم و فشرده است. البته واضح است که خود ساختار فضایی تابع قیمت بنزین و هزینه خودرو است و در بلندمدت درون‌زا است.

    ۳) مصرف گاز و برق به وضعیت آب و هوایی کشورها بستگی دارد. کشورهای خیلی سرد یا خیلی گرم مصرف تهویه مطبوع خیلی بزرگ‌تری دارند تا کشورهای معتدل‌تر.

    ۴) مصرف سرانه بنزین مستقیما تابع در دست‌رس بودن حمل و نقل عمومی است. یک دلیل بالا بودن سرانه مصرف سوخت‌های حمل و نقل در آمریکا به نسبت کشورهای مشابه، ناکارآمدی یا عدم وجود حمل و نقل عمومی در خیلی از نقاط این کشور است.

    ۵) مصرف سوخت‌های حمل و نقل تابع مشخصات سطح زمین هم هست. کشور مسطحی مثل هلند امکان خیلی بیش‌تری برای تردد با دوچرخه دارد تا شهری مثل استانبول یا تا حدی تهران که روی تپه و پستی و پلندی هستند.

    ۶) در کشورهای با آب و هوای ملایم (و بدون زمستان خیلی سرد یا تابستان خیلی گرم)، امکان تردد با وسیله نقلیه عمومی یا دوچرخه بیش‌تر است.

    ۷) مصرف سوخت تابع هزینه خرید و نگهداری خودروهای کم‌مصرف و میزان دست‌رسی خریدار به چنین خودروهایی است. وقتی خودروهای کوچک و کم‌مصرف و ایمن با مالیات و هزینه گمرکی بالا به دست مصرف‌کننده برسد، طبعا مصرف بنزین هم بالا می‌رود. یا وقتی زیرساخت خودروهای برقی فراهم باشد، طبعا مصرف بنزین کم‌تر می‌شود.

    ۸) …

    به دلایل فوق است که در مقدمه این مطلب «کاهش مصرف» را جزو دلایل دفاع از آزادسازی قیمت بنزین نیاوردیم. چون مصرف‌کننده ایرانی در کوتاه‌ و شاید حتی در میان‌مدت واقعا درجه آزادی زیادی برای کاهش مصرف بنزین ندارد. در مقابل برای گاز «مصرف ناکارا» را ذکر کردیم چون هم در مرحله ساخت ساختمان‌ها (نوع عایق‌بندی، نوع وسیله گرمایش، ساختار پنجره‌ها و …) و هم در مرحله مصرف روزمره (تنظیم بهینه دما)، مصرف‌کننده کنترل زیادی روی مصرف گاز دارد.

    در مورد مصرف بنزین، می‌بینیم که در بلندمدت برخی عوامل درون‌زا و قابل تغییر هستند (مثل کاهش تعرفه خودروهای کم‌مصرف یا گسترش شبکه حمل و نقل عمومی) و برخی عوامل دیگر (مثل ساختار شهری و دما و وضعیت توپولوژیک زمین) خیلی ساده قابل تغییر نیستند. به هر حال اگر می‌خواهیم آماری هم از مصرف ناکارای انرژی در کشور بدهیم، این آمار باید «با کنترل سایر متغیرهای تعیین‌کننده» باشد وگرنه دچار چولگی ناشی از «متغیر محذوف» می‌شود.

  • یادگیری ماشینی (Machine Learning) در اقتصاد انرژی

    با همکارانم – هرمان کریمر و نیما رفیع‌زاده – اولین مقاله مروری (Review Paper) نوشته شده در مورد «کاربردهای یادگیری ماشینی در اقتصاد انرژی» را تهیه کردیم.

    ما در این مقاله نزدیک ۱۵۰ مقاله منتشر شده در ژورنال‌های مرتبط با اقتصاد انرژی، اقتصادسنجی، تحقیق در عملیات و فاینانس را که به موضوع اقتصاد انرژی مربوط بودند به صورت انتقادی مرور کردیم. با این که چندین مقاله مروری خوب روی کاربردهای یادگیری ماشینی در حوزه «مهندسی انرژی» – در مواردی مثل پیش‌بینی تابش خورشیدی، بهینه‌سازی تولید، بار شبکه و امثال آن – وجود دارد ولی تقریبا هیچ مقاله‌ای در مورد کاربردهای یادگیری ماشینی در حوزه اقتصاد و مالیه انرژی وجود ندارد و ما تصمیم گرفتیم قدم اول را در این زمینه برداریم.

    نتیجه مرور ما نشان می‌دهد که:

    ۱) از بین روش‌های مختلف یادگیری ماشینی، SVM و شبکه‌های عصبی خیلی محبوب هستند و بیش‌تر مقالات یکی از دو روش یا ترکیبی از آن‌ها با روش‌های سنتی را استفاده می‌کنند. ضمنا الگوریتم ژنتیک و PSO هم جزو روش‌های محبوب محاسبات نرم در این حوزه هستند.

    ۲) درصد بزرگی از مقالات روی سه مساله پیش‌بینی تقاضای برق، قیمت نفت خام و قیمت برق متمرکز هستند.

    ۳) اکثریت مطلق مقالات، از داده‌های ساختاریافته (مثل سری زمانی قیمت) استفاده می‌کنند که قابل پردازش با روش‌های کلاسیک آمار و اقتصادسنجی هم هستند.

    ۴) ضمنا متوجه شدیم که ایرانی‌ها بسیار در این حوزه فعال هستند و اسامی ایرانی خیلی زیادی مشاهده کردیم 🙂

    ۵) از مواردی که خیلی مشاهده نشد و جای کار دارد می‌توانیم به این‌ها اشاره کنیم:

    – یادگیری عمیق (DL): با وجود کاربرد آن در «مهندسی انرژی»، در حوزه «اقتصاد انرژی» بسیار کم استفاده شده است.

    – داده‌های غیرساختاریافته یا ترکیب کمی/کیفی مثل تحلیل متنی، تحلیل شبکه‌های اجتماعی، استفاده از داده‌های تصویری، نقشه و امثال آن در این حوزه خیلی استفاده نشده و جای کار زیادی دارد. روش‌های یادگیری ماشینی اتفاقا در این نوع داده‌ها مزیت خود را نشان می‌دهند.

    – مقالات خیلی کمی روی مدیریت ریسک و تخمین تلاطم (Volatility) وجود دارد.

    – تقریبا مقاله‌ای که «بهینه‌سازی مبتنی بر یادگیری ماشینی» را به کار برده باشد مشاهده نکردیم.

    ۶) مقاله را با توصیه‌هایی برای موضوعات پژوهشی آینده مثل موارد زیر به پایان بردیم:

    – تاثیر یادگیری ماشینی روی پیش‌بینی خروجی و به‌بود یک‌پارچه‌سازی فناوری‌های نو
    – اثر یادگیری ماشینی روی گسترش خودروهای خودران و تاثیر آن روی تقاضای انرژی
    – تاثیر یادگیری ماشینی روی تغییر اقلیم از طریق افزایش تقاضای برق برای پردازش یارانه‌ای
    – تاثیر یادگیری ماشینی روی بهینه‌سازی مصرف روزانه مشتریان
    – ترکیب مدل‌های نظریه-محور و مدل‌های یادگیری ماشینی برای فرا رفتن از ماهیت جعبه سیاهی روش‌های ML

    در مقاله هم تذکر دادیم که این روزها «کاربرد» یک روش یادگیری ماشینی بسیار آسان است و فقط نیاز به بارگذاری یک کتاب‌خانه جدید در محیطی مثل پایثون یا R دارد. در نتیجه عجیب نیست که به زودی با حجم عظیمی از مقالات که انواع مختلف این نوع تکنیک‌ها را به کار می‌گیرند مواجه شویم. قدم بعدی احتمالا باید این باشد که پس از دست‌یابی به نتایج زودرس، به کاربردهای چالش‌برانگیزتر و غیربدیهی‌تر فکر شود.

    به زودی نسخه کامل مقاله را به صورت برخط منتشر می‌کنیم.

  • نقدینگی به زبان ساده: امکان‌پذیری و مطلوبیت هدایت نقدینگی

    جمع‌بندی نهایی از مطالب ده‌گانه‌ معطوف به هدایت نقدینگی که قبلا در کانال تلگرامی بنده منتشر شدند (بعضی به صورت مشترک با دکتر شهرام معینی)، در یک قالب یک مطلب کامل در نشریه تجارت فردا منتشر شده است تا علاقه‌مندان بتوانند کل بحث را در متن کامل مطالعه کنند. در این بحث از نقدها و نظرات تکمیلی دوستان زیادی استفاده کردیم و هم‌چنان علاقه‌مند به دریافت نقدهای بیشتر هستیم.

  • تحولات نرخ ارز: آن‌چه گذشت، آن‌چه در پیش است

    منتشر شده در «اندیشه پویا»، شماره ۵۳

    در شماره قبل نشریه در مورد دشواری‌‌های مدیریت نرخ ارز در یک اقتصاد نفتی تحریم‌شده نوشتیم. متاسفانه در همان زمانی که مقاله نوشته و منتشر می شد کشور در واقعیت درگیر تحولات و نوسانات جدی ارزی شد که مکانیسم‌های آن در مقاله قبلی تشریح شده شده بود. این‌که جهش نرخ ارز از کجا شروع شد و چه عواملی – مثل انتظارات تحریمی، مشکلات در تزریق ارز فیزیکی به بازار، کارشکنی‌‌های برخی کشورهای منطقه و فشار خریدهای احتیاطی – منجر به افزایش قیمت ارز شدند را دیگر کمابیش می‌دانیم. در نتیجه شاید به‌تر باشد که نگاه‌مان را به تحلیل تجربه چند ماه گذشته کشور معطوف کنیم و کمی در مورد تبعات تحولات ارزی و تحلیل سیاست‌های دولت پس از وقوع شوک ارزی صحبت کنیم.

    متن کامل را این جا مطالعه نمایید.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها