• تصویری از یارانه‌های انرژی در ایران

    این‌جا  می‌توانید اسلایدهایی که برای ارائه یک تصویر بزرگ و کلان از اندازه یارانه‌های انرژی تهیه کردم را دریافت کنید. چون در این جا بحث یارانه انرژی زیادی تکرار می‌شود، فکر کردم یک سری اسلاید که مبانی را توضیح بدهد برای رسیدن به یک نقطه شروع مشترک مفید است. مشتاق دریافت نظرات انتقادی و پیش‌نهادهای تکمیلی دوستان هستم.
  • موانع گفت و گو بین اقتصاددانان

    تجربه حضور در برنامه «گفت و شنود اقتصادی» – که به همت دکتر مرتضی کاظمی عزیز برگزار می‌شود – یکی از شیرین‌ترین بخش‌های سفرم بود. وقتی وارد جلسه شدم دوستان مجازی زیادی را دیدم که هیچ گاه یا برای سال‌های طولانی هم را از نزدیک ندیده بودیم. جالب بود که از دور و در فضای مجازی، تنها تعامل من و برخی از این دوستان یادداشت‌های انتقادی – گاه تند – علیه هم‌دیگر بود ولی در فضای واقعی، انگار داشتم دوستان قدیمی نزدیکی را ملاقات می‌کردم. یکی از شیرین‌ترین تجربه‌های زندگی وقتی است که رفتار «بالغانه» بین طرف‌های یک تعامل را تجربه می‌کنی: توانایی برقرای ارتباط انسانی متمدنانه و هم‌دلانه، در عین اختلاف نظرهای فکری. مرتبط با همین موضوع، یکی از دوستان سیری از تعامل ۱۵ ساله نسل جوان اقتصاددانان ایرانی در فضای وبلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی و تلگرام و الخ را تشریح کرد و به نکته جالبی اشاره کرد: این نسل چون از ابتدای کارش رییس و مدیر و استاد و مراد و امثال آن نبوده و به عنوان یک فرد جونیور در فضای تعامل مجازی بالیده و رشد کرده است، به اختلاف نظر و تنوع سلیقه‌ها و نقد شدن و قبول اشتباه و انحصاری نبودن دانش عادت کرده است و ارزش گفت و گو را خوب درک می‌کند. برخی از ما – از جمله خودم – در جلسه رفتار گذشته خودمان را به یاد آوردیم که «ضد گفت و گو و انحصارطلبانه» بود ولی به مرور زمان آموختیم که از این شیوه دست بکشیم و تعامل را پیشه کنیم. ترکیب این تجربه‌های زیسته احتمالا باعث شده که این نسل جدید – بر خلاف برخی افراد مشهور نسل قبلی -، رفتار مونولوگ‌وار و خطابه‌ای و ضددیالوگ پیشه نگیرد و از یک نقد ساده یا یک نظر فنی متفاوت بر آشفته نشود. آگاهی بر این نکته و فرصتی که برای هم‌کاری...ادامه مطلب ...
  • سهم ایران از مصرف انرژی جهانی

    دیدم یک نفر توییتی را بازنشر کرده که نویسنده آن توییت مدعی شده است «ایران یک درصد جمعیت جهان را دارد ولی هفت درصد انرژی جهان را مصرف می‌کند». این جور جملات از آن جنس گزاره‌های بسیار غلطی هستند که متاسفانه کشش و اقبال عمومی دارند و می‌توانند ناگهان تبدیل به یک باور جمعی شوند. جوری که یکی دو سال بعد ببینید همه در سخنان و نوشته‌های‌شان آن را به عنوان یک موضوع بدیهی و اثبات‌شده تکرار می‌کنند (مثل خیلی گزاره‌های غلط دیگر در موضوعاتی مثل فرار مغزها و الخ). در نتیجه باید در جا نقدشان کرد که عمومیت پیدا نکند. هر کسی که اندکی با اندازه مقیاس اقتصاد ایران و صنعت انرژی دنیا آشنا باشد فورا با دیدن چنین عدد (هفت درصد مصرف انرژی جهان) شک و تردید پیدا می‌کند و سعی می‌کند نگاه دقیق‌تری به آمار و ارقام داشته باشد. ما چند تخمین سرانگشتی ارائه می‌کنیم. ۱) ارزش اقتصادی انرژی مصرفی دنیا حدود ده هزار میلیارد دلار در سال است. هفت درصد این عدد می‌شود حدود هفتصد میلیارد دلار که از کل تولید ناخالص داخلی ایران ( که حدود ۵۰۰ میلیارد دلار است) بزرگ‌تر است!! یعنی اگر ایران بخواهد هفت درصد انرژی جهان را مصرف کند باید چیزی حدود ۱.۵ برابر کل اقتصادش فقط انرژی مصرف کند! ۲) در این پست (https://t.me/hamedghoddusi/343) گفتیم که مصرف «انرژی نهایی» ایران معادل حدود ۳.۵ میلیون بشکه نفت در روز است. یعنی چیزی حدود ۴ درصد کل نفت خام تولیدی دنیا.البته این وسط معادل حدود ۱.۵ میلیون بشکه نفت هم در تبدیل و انتقال تلف می‌شود که در نتیجه «ورودی» انرژی ایران به حدود ۵ میلیون بشکه در روز می‌‌رسد. ولی نفت خام خودش چیزی حدود یک سوم از کل سبد انرژی دنیا بوده است. یعنی مصرف ایران در یک حالت بالا دست حدود ۱.۶ درصد از کل انرژی دنیا است (یعنی...ادامه مطلب ...
  • مقایسه‌های نادرست در مصرف انرژی

    در طی ۱۵ سال گذشته ده‌ها یادداشت و مقاله در حمایت از واقعی‌سازی قیمت انرژی نوشته‌ام. خلاصه استدلال هم این است که در مورد بنزین، سیستم یارانه فعلی «ناعادلانه» و «غیرپایدار» و «مشوق قاچاق» و در مورد گاز «مشوق ناکارایی در تبدل و مصرف» است. با این همه، موضع اصولی در مورد واقعی‌سازی قیمت حامل‌های سوخت نباید ما را به دام مقایسه‌ها و آمارهای نادرست و غیرمنصفانه بیندازد. یکی از این آمارهای گم‌راه‌کننده، مقایسه‌های مداومی است که بین سرانه بنزین مصرفی ایران و کشورهای دیگر – مثلا ترکیه یا چین – می‌شود. این مقایسه‌ها به دلایل متعددی بی‌معنی و غیرصادقه است. دلایل مقایسه‌ناپذیری مصرف سرانه بنزین بین کشورهای مختلف فراوان است و از باب مثال در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم. ۱) در برخی کشورها (مثلا خیلی کشورهای اروپایی)، خودروهای سواری اساسا بنزین مصرف نمی‌کنند و دیزل‌سوز هستند. بنابراین تعجبی ندارد که مصرف سرانه بنزین‌شان پایین باشد. این خطا یک خطای کامل آشکار آماری است و با تجمیع همه سوخت‌های حمل و نقل (بنزین و دیزل و گاز) بین کشورهای مختلف قابل کم کردن است. ۲) مصرف بنزین به شدت تابع شرایط فضایی (Spatial) و مشخصات شهرسازی و توزیع محل و اقامت در کشورهای مختلف است. مصرف سرانه سوخت در آمریکا بسیار بالا است (آمریکا به تنهایی بیش از ده درصد نفت خام دنیا را در باک ماشین‌ها می‌سوزاند) چون ساختار شهری عمدتا مسطح و پراکنده است و فاصله محل زندگی و کار زیاد است. اروپا مصرف خیلی کم‌تری دارد چون جمعیت بیش‌تر در شهرهای بزرگ متمرکز است و فاصله محل زندگی و کار کم و فشرده است. البته واضح است که خود ساختار فضایی تابع قیمت بنزین و هزینه خودرو است و در بلندمدت درون‌زا است. ۳) مصرف گاز و برق به وضعیت آب و هوایی کشورها بستگی دارد. کشورهای خیلی سرد یا خیلی گرم مصرف تهویه...ادامه مطلب ...
  • نقدینگی به زبان ساده: امکان‌پذیری و مطلوبیت هدایت نقدینگی

    جمع‌بندی نهایی از مطالب ده‌گانه‌ معطوف به هدایت نقدینگی که قبلا در کانال تلگرامی بنده منتشر شدند (بعضی به صورت مشترک با دکتر شهرام معینی)، در یک قالب یک مطلب کامل در نشریه تجارت فردا منتشر شده است تا علاقه‌مندان بتوانند کل بحث را در متن کامل مطالعه کنند. در این بحث از نقدها و نظرات تکمیلی دوستان زیادی استفاده کردیم و هم‌چنان علاقه‌مند به دریافت نقدهای بیشتر هستیم.
  • تحولات نرخ ارز: آن‌چه گذشت، آن‌چه در پیش است

    منتشر شده در «اندیشه پویا»، شماره ۵۳ در شماره قبل نشریه در مورد دشواری‌‌های مدیریت نرخ ارز در یک اقتصاد نفتی تحریم‌شده نوشتیم. متاسفانه در همان زمانی که مقاله نوشته و منتشر می شد کشور در واقعیت درگیر تحولات و نوسانات جدی ارزی شد که مکانیسم‌های آن در مقاله قبلی تشریح شده شده بود. این‌که جهش نرخ ارز از کجا شروع شد و چه عواملی – مثل انتظارات تحریمی، مشکلات در تزریق ارز فیزیکی به بازار، کارشکنی‌‌های برخی کشورهای منطقه و فشار خریدهای احتیاطی – منجر به افزایش قیمت ارز شدند را دیگر کمابیش می‌دانیم. در نتیجه شاید به‌تر باشد که نگاه‌مان را به تحلیل تجربه چند ماه گذشته کشور معطوف کنیم و کمی در مورد تبعات تحولات ارزی و تحلیل سیاست‌های دولت پس از وقوع شوک ارزی صحبت کنیم. متن کامل را این جا مطالعه نمایید.
  • مصایب و خوشی‌های ارز نفتی (اندیشه پویا شماره ۵۱)

    نرخ ارز در هم هجای دنیا یک متغیر مهم اقتصاد کلان برای سیاست‌گذاران و بنگاه‌هاست ولی کمتر می‌بینیم که مردم عادی درگیر نرخ ارز کشورشان باشند، در واقع بسیاری از آنان احتمالا هیچ اطلاع و علاقه‌ای به بحث نرخ ارز ندارند. نرخ ارز در کشور ما برعکس، اهمیت روزمره برای عامۀ مردم دارد و تصمیمات و متغیرهای زیادی به آن گره خورده است. از سال‌های قبل انقلاب خبر ندارم ولی تقریبا در تمام سال‌های پس از انقلاب خصوصا پس از پایان جنگ دیده‌ایم که قیمت دلار به طور مداوم یک دغدغه و مسئلۀ بزرگ برای جامعۀ ایران بوده است. می‌توان چند سؤال کلیدی در این رابطه طرح کرد: ۱) چرا مسئلۀ نرخ ارز برای مردم کشور ما این قدر حیاتی است؟ ۲) چرا در حالی که سیاست ارزی در اکثر کشورها تبدیل به امری روتین شده است و یا اساسا از دستور کار کنترل دولت خارج شده است، در اقتصاد ایران هنوز موضوعی است که بر سر اصول آن توافق نظر وجود ندارد و مدیریت آن‌هم پیچیده و غیربدیهی است؟ ۳) چرا بر خلاف اکثر اقتصادهای دیگر که نرخ ارز در آ نها نوسان دائمی ولی کوچک و پیوسته دارد، قیمت ارز در تاریخ سی سال گذشتۀ کشور با جهش‌های ناگهانی و بزرگ مواجه شده است؟ پرداختن دقیق به سؤالات دشواری از این جنس فرصتی بسیار بیشتری از این یادداشت کوتاه نیاز دارد و ما فقط سرنخ‌هایی را در مورد آن‌ها طرح می‌کنیم. اصل مطلب را این‌جا بخوانید. 
  • پوپولیسم یا صدای شنیده نشده مردم؟

    منتشر شده در شماره نوروز ۱۳۹۷ مجله اندیشه پویا بی‌وجه نخواهد بود اگر سال‌های اخیر را دوره بازگشتن پوپولیسم به مرکز تحلیل‌های سیاسی دنیا بنامیم. ظهور احزاب پوپولیست در کشورهای توسعه‌یافته غربی – عموما از نوع جریان های دست راستی و راست افراطی – موضوع را دوباره در مرکز توجه محققان علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی قرار داده است و موجی از پژوهش‌های جدید در مورد ماهیت، ایدئولوژی، خاست‌گاه‌ها، و تاثیرات سیاسی و اقتصادی این جنبش‌ها را جرقه زده است. اگر جنبش‌های رهایی‌بخش و عدالت‌خواهانه روح زمانه (Zeitgeist) دهه شصت و هفتاد میلادی را شکل می‌دادند، به تعبیری پوپولیسم روح زمانه عصر ما است. ولی پوپولیسم دقیقا چیست؟ «شورش مردم علیه نخبگان» احتمالا مهم‌ترین و شاید تنها وجه مشترک ده‌ها جریان سیاسی مختلف است که در دو قرن گذشته (خصوصا قرن بیستم) با برچسب «پوپولیسم» وصف شده‌اند. در مذمت پوپولیسم و سیاست‌های پوپولیستی فراوان نوشته است و خواننده اندیشه پویا هم قطعا به خوبی با آن‌ها آشنا است: پوپولیسم نهادهای دموکراتیک را بی‌ثبات می‌کند و چرخه‌های سیاسی ایجاد می‌کند. پوپولیسم چپ باعث کوته‌نگری (Short-Termism) و قربانی کردن ملاحظات بلندمدت در سیاست‌‌گذاری‌ها می‌شود، قیمت‌های نسبی را در اقتصاد دست‌کاری می‌‌کند و روند سرمایه‌گذاری را مختل می‌کند. در مقابل جنبش‌های پوپولیستی دست‌راستی معمولا عنصر هویت‌طلبی غیردموکراتیک و غیرلیبرال دارد، خصوصیت بیگانه‌سازی و دگرستیزی (ما و دیگری) را تقویت می‌کند، حقوق اقلیت‌ها را تضمین نمی‌کند، قدرت رسانه‌های زرد را تقویت می‌کند و الخ. در این مقاله کوتاه ولی قصد داریم کمی از موضع و گفتمان مسلط موجود در کشور در تقیبح قاطعانه پوپولیسم – خصوصا به عنوان برچسبی برای توصیف سیاست‌ها – فاصله گرفته و این سوال انتقادی را مطرح کنیم که از پوپولیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی چه می‌توان آموخت؟ این سوال خصوصا وقتی در بستر کشور خودمان مطرح می‌شود اهمیت بیش‌تری دارد چون جنبه‌‌‌های مخرب جریان پوپولیستی راه‌یافته...ادامه مطلب ...
  • هر اقتصاددانی نئولیبرال نیست!

    فراوان دیده‌ام که آدم‌ها (خصوصا اهالی علوم اجتماعی انتقادی) با یک پیش‌فرض خیلی قوی و تردیدناپذیر نادرست با اقتصاددان‌ها برخورد می‌کنند: به نظرشان هر کس تحصیل‌کرده یا معلم یا محقق حوزه اقتصاد باشد (خصوصا اگر در حوزه جریان اصلی مشغول باشد) حتما یک «نئولیبرال» و یک ضدچپ دوآتشه است. اثر این پیش‌فرض ذهنی روی رفتار هم معمولا در یکی از دو سر طیف ظاهر می‌شود: یا به شکل موضع‌گیری ستیزه‌جویانه و سوگیرانه علیه اقتصادخوانده‌ها از همان ابتدا یا برعکس در قالب موضع اپولوجتیک طرف نسبت به گزاره غیردست‌راستی و متقرقی که می‌خواهد بیان کشود. شاید این چند مورد مشاهده شخصی به کاهش این سوگیری و همدلی و گفت‌ و گوی به‌تر کمک کند. ۱) اولا بسیاری از اهالی اقتصاد اساسا علاقه‌ یا دغدغه یا حتی دانشی نسبت به مواضع ایدئولوژیک ندارند. بیشتر اقتصاددانان این روزها با نوعی از موضوعات فنی سر و کله می‌زنند و مشغولند که هیچ وقت مستقیما به دعواهای سطح بالاتر ربط پیدا نمی‌کند. فرد ممکن است متخصص تخمین زدن اثر مهاجرت روی قیمت مسکن باشد ولی ترجیح بدهد که موضع خاصی در مورد «موضوعات کلان اقتصادی» نداشته باشد و شنونده باشد. ۲) بسیاری از اقتصاددانان ممکن است نگاه مثبت به کارکرد بازارهای بدون اصطکاک داشته باشند ولی درعین منتقد «نئولیبرالیسم» (خصوصا از نوع افراطی آن) هم باشند، چون به اصطکاک‌های موجود در دنیای واقع آگاه هستند و می‌دانند که نمی‌شود هر متغیری را به بازار بدون نظارت سپرد. این اقتصاددانان احتمالا با کنترل افراطی اقتصاد و برخی از روی‌کردهای چپ رادیکال هم‌دل نیستند ولی معنی‌اش این نیست که با نئولیبرال‌ها یا شیفتگان ایدئولوژیک بازار آزاد هم همراه هستند. بین این دو حد، یک طیف بزرگ خاکستری وجود دارد. ۳) دسته دیگری ممکن است در مورد برخی متغیرهای اقتصادی (مثل قیمت‌گذاری محصولات بنگاه‌ها) موضع جدی طرف‌دار بازار آزاد داشته باشند ولی لزوما این تحلیل را قابل تعمیم...ادامه مطلب ...
  • رشد اقتصادی و رشد مصرف بنزین

    ظاهرا مصرف بنزین در کشور در یکی دو سال اخیر رشد قابل توجهی داشته و عدم اطمینان از منشاء این رشد حدس‌ و بحث‌ شده است. این که عامل اصلی چه بوده است را باید با تحلیل آماری و اقتصادسنجی داده‌ها (در سطح مراکز پخش سطح استانی) پاسخ داد که من به آن دست‌رسی ندارم ولی حداقل می‌توانیم برخی ملاحظات نظری داشته باشیم: ۱) آیا بین مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی رابطه وجود دارد؟ صدها مقاله در اقتصاد انرژی سعی کرده‌اند این رابطه را بشکافند. وجود همبستگی آماری بین دو متغیر کمابیش موضوع بدیهی است: به زبان ساده وقتی تولید ناخالص داخلی کشوری بالاتر باشد هم صنعت و خدمات کشور تولید بیش‌تری دارد و هم مردم کشور مصرف بیش‌تری دارند (مثلا بیشتر سفر می‌روند و خانه‌های بزرگ‌تری دارند و الخ). هر دو بخش تولید و مصرف نیازمند مصرف انرژی هستند و در نتیجه شوک مثبت به تولید ناخالص داخلی معمولا باعث افزایش مصرف انرژی (خصوصا در کوتاه‌مدت) می‌شود. سوال عمیق‌تر و بحث‌برانگیزتر این است که رابطه علی (Causal) از کدام سمت است: آیا مصرف انرژی می‌تواند «پیش‌رانه» رشد اقتصادی باشد یا معلول آن است؟ ۲) آیا رابطه مثبت تولید ناخالص داخلی (یا سرانه) و مصرف انرژی همین طور دست به دست هم بالا می‌رود؟ نه! مشاهدات بین کشوری نشان می‌دهد که این رابطه تا جایی یک به یک است ولی از یک سطحی از درآمد سرانه ، رابطه بین دو متغیر شکسته شده و بین‌شان فاصله می‌افتد و مصرف انرژی شروع به اشباع شدن و خم‌شدن می‌کند. یک دلیل این دینامیک، حرکت از مصرف انرژی در صنایع انرژی‌بر (مثل فولاد) در مراحل اولیه توسعه به سمت «بهره‌وری و کارایی» انرژی و ضمنا بخش‌های کم‌تر انرژی‌بر مثل خدمات و فناوری اطلاعات است (مثلا چین را با کشورهای اروپایی مقایسه کنید). دلیل دیگر اشباع شدن تدریجی بهره‌مندی سرانه از وسایل انرژی...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها