• فرضیه بازار کارا

    تصویری که خیلی از مردم از یک اقتصاددان که اقتصادسنجی هم می داند این است که روندهای گذشته قیمت یک دارایی (سهام، ارز، نفت، مسکن) را می گیرد و “پیش بینی” می کند که قیمت به چه سمتی می رود و از این طریق پول دار می شود یا بقیه را پول دار می کند. اگر قیمت رو به رشد باشد آن چیز را می خرد و نگه می دارد تا بفروشد و اگر نزولی باشد الان می فروشد و بعدا می خرد.

    حالا ببینیم در عمل چه اتفاقی می افتد. فرض کنید من بر اساس پیش بینی تخمین بزنم که قیمت سهام الف که امروز ۱۰۰ تومان است در عرض یک سال می شود ۱۵۰ تومان. خب طبیعی است که این سهم را می خرم و نگه می دارم تا سال بعد به اندازه ۵۰ منهای بهره ۱۰۰ تومان سود ببرم. پس بروم و پیش بینی یاد بگیرم و میلیونر بشوم. عالی و خوش خیالانه! خوش خیالی از این حیث که که فقط من از این کارها بلد نیستم بلکه صدها و هزاران نفر دیگر هم بلدند مدل پیش بینی بسازند و بفهمند که قیمت سهام ۱۵۰ تومان خواهد بود. وقتی همه این را بدانند چه اتفاقی می افتد؟ همه این سهم را می خرند و تقاضا برای سهم می رود بالا و قیمتش گران می شود و فاصله اش با ۱۵۰ تومان آن قدری می شود که دیگر خریدنش سود خاصی ندارد.

    فرضیه بازار کارا (در شکل های مختلفش) همه حرفش این است که هر چیزی که می توان راجع به آینده یک دارایی دانست همین الان در قیمت فعلی اش منعکس شده و جایی برای سود بردن سیستماتیک ناشی از پیش بینی باقی نمی گذارد. در واقع همه عصاره اطلاعات از آینده گرفته شده و هر مدل پیش بینی فقط یک مشت نویز تصادفی تولید می دهد که خرید و فروش بر اساس آن گاهی سود و گاهی ضرر می دهد و به طور متوسط هم “بازده اضافی اش” صفر است. به قول اقتصاددان ها نمی توان به طور سیستماتیک از بازار جلو زد. حرفی تقریبا معادل آن این است که روند قیمت در لحظه بعدی قدم زدن تصادفی است یعنی هیچ ایده ای نداریم که آیا بیش تر یا کم تر از قیمت فعلی خواهیم بود. اگر روند بازده قیمت سهام را در طول صد سال ترسیم کنید این پدیده را مشاهده می کنید. بازده کوتاه مدت سهام گاهی مثبت و گاهی منفی و میانگینش است و وقتی بهش نگاه می کنید چیزی شبیه به نویز می بینید (یعنی هیچ الگوی خاصی ندارد). تنها آنالیز معنی دار روی آن تغییر در واریانس بازده است که از برخی الگوها پیروی می کند.

    مطالعات مختلف صحت یا عدم صحبت نظریه بازار کارا را در بازارهای مختلف بررسی کرده اند و حداقل در مورد بازار سهام وزن بررسی ها به سمت رد نشدن این نظریه است. برداشت من در مورد بازار نفت هم به سمت قبول کردن نظریه بازار کار است. اگر این نظریه را بپذیریم در واقع به طور تلویحی می گوییم که هر کس که ادعا می کند که بر اساس یک سری اطلاعات عمومی (و نه اطلاعات درونی) می تواند بگوید که سرمایه گذاری در کدام دارایی بهتر است حرف بی پایه ای می زند.

    خب می فهمم که دوستان تکنیکال و چارتیست قطعا شدیدا با این ادعای من مخالف خواهند بود ولی این یک دعوای قدیمی بین اقتصاددان معتقد به انتظارات عقلانی و تعادل بازار و چارتیست ها است. دعوایی که گاهی ماجراهای خنده داری در آن رخ می دهد. به هر حال من بیش تر در این مورد خواهم نوشت. این مقاله مرور خوبی از ماجرا دارد.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها