آقای خاتمی عزیز به خودتان هم گفتم، اینجا تکرار میکنم. درست دوازده سال پیش این موقعها بود. شب احیای سال ۷۵ که در آن هوای سرد ساعتها کف کوچه شهید رجببیگی نشستیم و سخنرانی شما را در باب “علی و آزادی” گوش کردیم و دلهایمان پر از امید شد که این چنین آدمی قرار است به زودی نامزد انتخابات شود. شدید و بردید و ما هوایی شدیم و آن شد که شد.
از آن طرف یادم هست که درست یک سال بعد از شروع کارتان بود که دیداری با غلامحسین کرباسچی داشتیم. روز ۱۷ آذر سال ۷۷ بود و شما روز قبلش در دانشگاهی سخنرانی کرده بودید. کرباسچی در میان بهت ما به وضوح گفت که از شما ناامید شده است. گفت که با این نوع حرف زدن و این جور شعارها نمیشود مملکت را اداره کرد که مملکتداری آدم عمل میخواهد و نه سخنران جمعهای هیجانی دانشجویی. آن موقع حرفش را نفهمیدیم و مخالفش بودیم. چند سالی گذشت تا فهمیدیم چهقدر عمیق رمز ماجرا را بیان کرده بود.
این دو خاطره را گفتم تا اصل حرفم را بزنم که اگر شما امروز همان سخنرانی ۱۲ سال پیش را بکنید دیگر هیچ امیدی در دلها بر نمیانگیزد. آقای خاتمی آن روزها تمام شد. آدمها واقعبین شدهاند و سیاستهای ملموس طلب میکنند. فرق رییس جمهور و سرمقالهنویس روزنامه را خوب میفهمند و من نمیدانم شما چرا هنوز اصرار دارید که در قامت رییس جمهور مورد نیاز این روزها ظاهر نشوید. به همین خاطر هم نگران بودم که نکند فردا دوباره با همان صحبتهای همیشگی قدیمی به میدان بیایید و این را نوشتم.
خاتمی عزیز مردم این قدر کلیگویی راجع به آزادی و مردمسالاری و کرامت انسانی و کانت و فارابی شنیدهاند که گوششان پر پر پر است. بیش این خسته و دلزدهشان نکنید. بیایید و کارهایی که در دور گذشته نکردید را شروع کنید و نشان دهید که همانند سلف دور پیشین خود میتوانید یک کشور ضربه دیده از جنگ را تحویل بگیرید و با چهرهای متفاوت تحویل دهید. شعار و سخنرانی و نظریهپردازی و معلمی فلسفه سیاست و اخلاق را به اهلش واگذار کنید که نه مقام شما قرار است این باشد و نه صادقانه و بیتعارف شما آدم برجسته این حوزهها هستید.
همان چیزی باشید که مردم در شما کشف کردند: مرد صداقت و سلامت نفس و آقازادگی و ملایمت و متانت. به همینها تکیه کنید و به سرمایه این خصوصیات ارزنده، آدمهای توانمندی را که در این سالها و حتی سالهای دولت شما خانهنشین شدند را جمع کنید و همت کنید که امور روزمره مردم را بهسامان کنید. نمیتوانید این کار را بکنید مگر اینکه ستون اصلی تیمتان را این بار بر خلاف دفعات قبل از مردان عمل و تجربه و تدبیر بچینید. به برخی اطرافیانتان گفتهام و دیدهام که بهتر از من میدانند که بزرگترین ضربهها را به شما کسانی زدند که نمیتوانستند و نمیتوانند یک موسسه غیرانتفاعی کوچک و یک کلاس درس و یک جلسه معمولی را به خوبی اداره کنند و در دولت شما به مقامات بالا و کلیدی رسیدند و چرخ امور را قفل کردند یا حداقلش اینکه چیزی را عوض نکردند.
آقای خاتمی میدانم این حرفها به مذاق شما و اطرافیانتان خوش نخواهد آمد ولی باور کنید مملکتداری کار روزنامهنگار جماعت آن هم روزنامهنگار مملکت ما نیست. روزنامهنگاران و حلقه مدیران دوران ارشاد و جوانهای دفتر تحکیم سابق را بفرستید بروند سراغ کارهای خودشان و به جایش بروید و از مدیرانی که به جای حرف زدن کار کردهاند و نشان دادهاند که ظرافت مملکتداری و تندنرفتن و چانهزدن و اداره کردن و نیروها را به کار کشیدن و سرمایه جذب کردن و طرح بزرگ تمام کردن را بلدند دور خود بچینید. شاید ندانید یا شاید هم میدانید که چه قدر از این تیپ مدیرانی که بخش مهمی از موفقیتهای دولتتان را مدیون آنها هستید را آزردهاید که هیچ ابایی ندارند که در هر مجلسی دلخوری و ناامیدیشان را از رفتار شما بیان کنند. وقتش است که دلجویی کنید و همش قماری دگر در دلشان بیندازید.
سید بزرگوار! از تریبون خطابههای گنگ و دوپهلو و متناقض پایین بیایید و گول تشویق اطرافیانتان را نخورید. به جایش این بار به مردم وعدههای مشخص و روزمره بدهید. بگویید چه طور چرخ سرمایهگذاری در نفت و گاز و پتروشیمی را دوباره راه میاندازید؟ با قیمت نفت و بنزین و نان چه میکنید؟ به آنهایی که از کمیته امداد ماهیانه میگیرند چه خواهید داد که اندکی بهتر زندگی کنند و برای سرمایهگذاران بزرگ چه چیزی فراهم خواهید کرد که بتوانند کار کنند؟ چه کار خواهید کرد که خاموشیها دوباره برنگردد؟ در بخش توریسم چه میکنید؟ با باقیمانده واگذاری شرکتهای دولتی چه خواهید کرد؟ برای مدیریت دانشگاهها چه فکر نویی دارید؟ ناوگان هوایی را چه طور نوسازی میکنید؟ نظرتان در مورد برنامههای شهردار فعلی تهران چیست؟ کسری بودجه آموزش و پرورش را از کجا تامین میکنید؟ بزرگراه تهران شمال را آخر سر چه خواهید کرد؟ تکلیف پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی چه خواهد شد؟ برای تربیت مدیران آینده چه برنامهای دارید؟ …
من اگر جای شما باشم این بار در مورد آزادی مطبوعات و گسترش احزاب و جامعه مدنی حرف نمیزدم. چرا که هم میدانم که ظرفیتها و محدودیتها چیست و هم میدانم که مردم دیگر به امید این جور چیزها رییس جمهور انتخاب نمیکنند. صد البته میدانم که اعضای ستادتان دوست خواهند داشت که شما دائم از این چیزها بگویید چرا که کار و حرفهشان این است و با انتخاب نامزد ریاست جمهوری و معاون اولش در انتخابات ۸۴ نشان دادند که چه قدر از شناخت واقعیتهای اداره کشور و انتظارات مردم دور هستند. ولی من اگر بودم کمی از این حصار تنگ فراتر میرفتم و از همین فردا جلسه میگذاشتم و هر روز ۵ تا مدیر موفق خصوصی و دولتی سابق و فعلی را دعوت میکردم که مفصل و صریح بگویند در عرصههای مختلف در عمل چه باید کرد و از همانها برای خودم یارگیری میکردم. حتی شاید تدبیر به خرج میدادم و جهتگیری سیاسی-فرهنگیام را کمی ملایم میکردم که بتوانم آدمهای اجرایی قوی از آن طرف طیف و حتی برخی مدیران فعلی را هم در تیم خودم بیاورم و کابینه “تدبر ملی” را وعده بدهم. کاری که در دولت قبل نکردید.
آقای خاتمی من اگر نامزد انتخابات بودم به مردم وعده میدادم که وزیر صنایعام را از مدیران موفق بخش خصوصی انتخاب خواهم کرد. اینکه یک دانشمند با دید جهانی را وزیر آموزش و پرورش میکنم که نظام آموزشی متناسب با استانداردهای قرن جدید ایجاد کند. اعلام میکردم که میخواهم همت کنم و در دولتم شکلگیری نسل جدیدی از دانشگاههای خصوصی برتر از دانشگاههای دولتی را پایهریزی کنم. میگفتم که میخواهم تعداد اپراتورهای خصوصی موبایل را به ۷ تا و تعداد بانکهای خصوصی را به ۲۰ تا برسانم. میخواهم تکلیف انحصار صنعت خودرو را یکسره کنم. میخواهم در آخر دورهام سالی ۱۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی در بخش غیرنفت جذب کنم. میخواهم نرخ ارز را واقعی کنم. میخواهم نرخ بهره بانکی را سرجایش برگردانم و توضیح میدادم که چرا این کارها به نفع مملکت و مردم است.
آقای خاتمی مخاطب شما طبقه متوسط درس خواندهای است که در این سالها به حاشیه رفته است. بهبود نسبی فضای کتاب و سینما و مطبوعات دستاورد طبیعی و سهلالوصول دولت شما خواهد بود. روی این چیزها تکیه نکنید. بگویید و رد شوید. حرفهایی از جنس اصلاح بوروکراسی و اقتصاد بزنید که این مخاطب اثر آن را در بلندمدت زندگیاش بفهمد و برایش منطقی و عملی جلوه کند. حرف هایی که در این آدمها شور و امید جدیدی برای مشارکت در ساختن کشور خلق کند. آقای خاتمی در نقش اوباما ظاهر نشوید. با شعار تغییر نیایید. با شعار تدبیر بیایید. فراموش نکنید که برای خیلی از ماها پیروزی شما یا رقیبتان در این شفافترین و قطبیترین انتخاب تمامی سالهای گذشته، نقطه عطفی در زندگی خواهد بود. سخت ممنونیم که از راحت خود گذشتید و خطر کردید ولی شما را به خدا ناامیدمان نکنید.
پ.ن۲: مرخصی سه ماه دیگر تمدید میشود.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید