تقدیم به پارسا صائبی عزیز با این توضیح که این نوشته همه پاسخ من به نقد او نیست.
آیا می شود ادعا کرد که دانش فعلی اقتصاد قادر به توضیح تمامی پدیده های انسانی است؟ پاسخ من منفی است ولی چرا؟
۱) در یک طبقه بندی ساده از رفتار انسانی گفته می شود که انسان ها رفتارهای «عقلانی» و «اجتماعی» دارند. رفتارهای عقلانی همان جنبه ای است که اقتصاددان ها بررسی می کنند و در آن افراد برای رسیدن به اهداف شخصی وسایل خود را بهینه می کنند. ضمن این که رفتار عقلانی باید به لحاظ منطقی سازگار هم باشد. در مقابل رفتارهای اجتماعی (که از به کار بردن لفظ غیرعقلانی در مورد آن ها خودداری می کنم) به جنبه هایی اشاره می کند که حداقل در چارچوب دانش فعلی ما ناظر به سود و زیان شخصی مشخصی نیست و یا لزوما سازگاری درونی ندارد. نوع دوستی، پیروی از مد، تحت تاثیر تبلیغات قرار گرفتن، شورش های کور و رفتارهای اخلاقی برای افراد غیرمذهبی ممکن است نمونه هایی از چنین رفتارهایی باشد که با منطق سود و زیان لزوما قابل توضیح نباشد. بررسی این جنبه از رفتار انسانی به عهده سایر حوزه های علوم انسانی از جمله روان شناسی اجتماعی است و اقتصاددان ها نقش چندانی در آن ندارند هر چند که با بحث هایی مثل عقلانیت محدود و کم بود اطلاعات سعی می کنند به آن نزدیک شوند.
۲) پدیده هایی مثل قدرت، شکل گیری نهادها، تحولات اجتماعی و شبکه های انسانی را باید از هر دو زاویه عقلانی و اجتماعی بررسی کرد. مسایلی که وزن رفتارهای عقلانی در آن ها پررنگ است را به طور اصولی می توان تا اندازه خوبی با نظریه های اقتصادی – و به طور گسترده ای با نظریه بازی ها- توضیح داد. مثلا با استفاده از مفهوم هزینه فرصت وقت که یک مفهوم کاملا اقتصادی است می توان توضیحات قابل قبولی برای تغییر ساختار جمعیتی و شکل رفتارهای روزمره جوامع اروپایی ارائه داد. با این حال به کارگیری رویکرد اقتصادی یا عقلانی برای تبیین پدیده های غیراقتصادی در ابتدای راه خود است و عمر آن به نیم قرن نرسیده است. نظریه ها و مفاهیم در این حوزه هنوز جوان هستند، داده های کافی جمع آوری نشده است و مطالعات تجربی کافی صورت نگرفته است. فرق این گروه از پدیده ها با گروه اول این است که اقتصاد به صورت اصولی حرفی برای گفتن در آن زمینه ها ندارد ولی در این حوزه ها می تواند حرف بزند هرچند حرف هایش هنوز پخته نیست.
در آخر باید بگویم که بر خلاف برداشت پارسای عزیز و احتمالا خیلی های دیگر اقتصاد دیگر علمی برای بررسی پدیده های صرفا اقتصادی مثل پول و قیمت و رفاه نیست. علم اقتصاد در واقع گسترش دهنده مفاهیم ذیل پارادایم انتخاب عقلانی است و با استفاده از این مفاهیم است که رشته های بین رشته ای مثل حقوق و اقتصاد و انتخاب عمومی و بخش هایی از اقتصاد نیروی کار شکل گرفته اند که به مباحث غیراقتصادی می پردازند. این روند رو به گسترش است.
پ.ت: پارسای عزیز جواب جدیدی در پاسخ به این مطلب نوشته است که به نظر من چند سوء برداشت مهم از این نوشته و خلط بین مفاهیم در آن به چشم می خورد ولی چون کامنت دانی اش بسته است نمی توانم برایش توضیح بدهم. نمی خواهم هم این جا را محل بحث دو نفری بکنم. لذا به یک توضیح کوتاه اکتفا می کنم. اول این که اتفاقا همین نوشته هم در پی نشان دادن این بود که همه چیز عقلانی نیست و لذا تاکیدی که پارسا برای نشان دادن وجه غیرعقلانی انسان به خرج داده به نظرم لزومی نداشته است چون نزاعی بر سر آن نیست. دوم این که اگر نوشته های کسی فروید که بنیان گزار روان کاوی است را بخوانید می بینید تبیینی که برای شکل گیری نهادها و مقررات می دهد در واقع در چارچوب پارادایم انتخاب عقلانی قرار می گیرد. برادر جان انتخاب عقلانی لزوما امری خودآگاه نیست و اتفاقا بخش عمده ای از آن ناخودآگاه صورت می گیرد ولی مهم این است که این ناخودآگاه هم معطوف به بهینه کردن منافع شخصی است. می دانید که اقتصاددان هایی هستند که اعتقاد دارند کل نظام اخلاقی موجود در واقع شکل بهینه روابطی است که می توانسته بین انسان ها تعریف شود و این حرفی است که اخلاق شناسان تکامل گرا هم به نوعی آن را بیان می کنند. من کمی محافظه کار بودم و این قدر تند نرفتم. خلاصه این که بر خلاف برداشت پارسا اتفاقا رویکرد انتخاب عقلانی سرسازگاری زیادی با مکاتبی دارد که توضیحات تاریخی راجع به رفتار انسان می دهند. بحث آخر هم این که شباهت لفظی بین انتخاب عقلانی و مفهوم عقل در فلسفه که عمدتا به کاربرد آگاهانه آن اشاره می کند نباید ما را گول بزند. این ها به هم ربطی ندارد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید