• اروپا یا آمریکا

    الان که فصل درخواست پذیرش نزدیک شده مرتبا ایمیل هایی دریافت می کنم که در مورد تفاوت اروپا و آمریکا سوال می کنند. برای من که چهار سال پیش یک گزینه معروف حاضر آماده در آمریکا و سال قبل یک پیش‌نهاد سخاوت‌مندانه در کانادا را کنار گذاشتم و سعی کردم در اروپا بمانم این سوال مدت ها است مطرح است و لذا سعی می‌کنم جمع‌بندی خودم را این‌جا بنویسم تا بقیه هم دیدگاه‌های خود را به آن اضافه کنند. البته من آمریکای شمالی نبوده ام و لذا اطلاعاتم بر اساس خوانده‌ها و شنیده‌ها و دیدن دوستان و استادان مدعو و حدس‌ها است. حتما دوستان مقیم آن‌جا در صورت نیاز این حدس‌ها را اصلاح می‌کنند. ضمن این که تمرکز من بر دوره‌های تحصیلات تکمیلی اقتصاد و فاینانس است و اطلاعی از حوزه‌های دیگر ندارم.

    در آغاز باید به این نکته توجه کرد که اروپا هم یک مجموعه هم‌گن از کشورها نیست. به نظرم در اروپا باید در مورد کلاستر کشورها صحبت کرد که مثلا می توانیم به انگلستان و ایرلند، اسکاندیناوی‌ها (نروژ، دانمارک، سوئد و فنلاند)، آلمانی – هلندی‌ها (آلمان، اتریش، سوییس، هلند)، فرانسوی‌ها (فرانسه، بلژیک)، لاتین‌ها (ایتالیا، اسپانیا و پرتقال)، یونانی‌ها (یونان و قبرس)، اروپای شرقی‌های پیش‌رفته (چک، مجارستان، اسلواکی، اسلوانی، لهستان) و اروپای شرقی عقب‌تر (رومانی، آلبانی، بلغارستان، …) اشاره کرد. هر کدام از این کلاسترها از حیث کیفیت زندگی، فرهنگ و میزان خارجی پذیری، پیچیدگی زبان، بازار کار، سیاست‌های آموزشی و غیره با بقیه فرق‌هایی دارد که باید به آن توجه کرد ولی این‌جا وارد آن نمی‌شویم.

    مقایسه‌هایی که به نظر من می رسد را بدون طبقه بندی آن‌ها به منفی و مثبت پشت سر هم ردیف می کنم.

    ۱) در اروپا اکثر برنامه های دکترا در یک مدرسه یا موسسه یا انستیتیو یا لاب مجزا متمرکز است. در مقابل در آمریکا برنامه جزوی از یک دانش‌کده بزرگ با تعداد زیادی دانش‌جو است. شانس این که کسی در آمریکا قرارداد کمک استادی دریافت کند و با دانش‌جویان دوره لیسانس یا فوق تعامل داشته باشد بیش از اروپا است.

    ۲) کیفیت تدریس دانش گاه‌های درجه یک اروپا به تر از دانش گاه‌های درجه سه و گاهی درجه دو آمریکای شمالی است. اصولا فضای اقتصاد و فاینانس در اروپا فنی است و سطح ریاضیات و اقتصادسنجی و نظریه تعادل عمومی در این برنامه‌ها بالا است. من خودم حساب کردم و دیدم شانس این که بتوانم از برنامه‌ای در آمریکا پذیرش بگیرم که کیفیت آموزش و امکاناتی معادل برنامه فعلی‌ام را به من بدهد بسیار کم است. برداشتم این است که نسبت استادان اقتصاد و فاینانس خوب اروپایی که در دانش‌کده های ریاضی دکترا گرفته‌اند بیش از این نسبت در آمریکا است. این موضوع می تواند نتایج مثبت یا منفی داشته باشد.

    ۳) نظام آموزشی خصوصا در دوره دکترا در آمریکا روان‌تر و استانداردتر و حساب شده‌تر و شناخته شده تر از اروپا است. استادان آمریکایی معلم‌تر، حرفه‌ای‌تر، مشتری‌گراتر و بازاریاب‌تر از استادان اروپایی هستند. استادان اروپایی در مقابل دانش‌مندتر و سخت‌گیرتر و سنتی‌تر هستند. طبیعی است که حقوق استادان آمریکایی تقریبا دو برابر اروپایی‌ها است. البته آن زمان که به علت نبود برنامه درسی (Course Work) در دکتراهای اروپایی گاه می دیدی که استاد فارغ التحصیل اروپا مبانی رشته خودش را هم بلد نیست سپری شده و اکثر برنامه های دکترای جدی دو سال برنامه درسی فشرده را دارند و لذا اعتبار آن‌ها در حال افزایش است. به همین دلیل هم من بیش‌تر از گذشته تحصیل در اروپا را توصیه می کنم.

    ۴) دانش‌جویان دوره های دکترا در آمریکا قطعا بین المللی تر از اروپا هستند. زود قضاوت نکنید. این موضوع جنبه مثبت و منفی هم‌زمان دارد. بیش‌تر دانش جویان دوره های اروپایی را اروپایی ها تشکیل می دهند و احتمالا بیش‌تر دانش‌جویان دوره های آمریکایی را چینی‌ها و هندی‌ها و ترک‌ها و آمریکای لاتین‌ها و الخ. قضاوت این که ترجیح می دهید چگالی هم کلاس‌های‌تان از کدام قاره باشند و با کدام گروه راحت‌تر و صمیمی‌تر هستید و از کدام گروه بیش‌تر چیز یاد می گیرید بر عهده خودتان.

    ۵) زبان آمریکای شمالی انگلیسی است. این موضوع بسیار مهم است. درست است که تقریبا هر برنامه دکترای اروپایی که ارزش فکر کردن داشته باشد قطعا به انگلیسی است ولی به هر حال موارد فراوانی وجود دارد که ندانستن زبان محلی شما را از فرصت‌های مهمی محروم می کند. مثلا بحث‌های غیررسمی بین استادان، سمینارهای علمی در دانش‌کده های دیگر، برنامه های فرهنگی در شهر، فرصت‌های خرید ارزان، مقررات و قوانین محلی، اخبار محلی و ده‌ها مورد مثل این را در نظر بیاورید. افسانه یاد گرفتن زبان در محل را فراموش کنید مگر این که در فرانسه زندگی کنید! زبان های گروه آلمانی آن قدر سخت هستند که یاد گرفتن درست و درمان آن‌ها معادل گذراندن یک دوره فوق لیسانس است.

    ۶) در کانادا بی هیچ دردسری در پایان تحصیل اقامت و یکی دو سال بعدش پاسپورت می گیرید که برای ما ایرانی ها ارزش فراوانی دارد. در آمریکا قضیه کمی پیچیده تر است. در اکثر کشورهای اروپایی صرف تحصیل حقوقی را به هم‌راه نمی آورد ولی اگر بعد از پایان تحصیل دو سه سالی کار حرفه ای کنید اقامت دائم دریافت می کنید. در برخی کشورها پولی که در دکترا دریافت می کنید به عنوان کار محسوب می شود و در برخی دیگر مثل اتریش کار دانش‌گاهی جزو کارهای اقامت ساز نیست!

    ۷) بازار کار آمریکا خیلی بزرگ‌تر از کشورهای کوچک اروپایی است و مقررات آن هم برای جذب نیروی خارجی بسیار روان‌تر و سهل‌تر است. کارآموزی کردن در یک شرکت خوب در آمریکا راحت‌تر از اروپا است. یافتن کار در یک شرکت معروف در آمریکا محتمل‌تر از اروپا است. یافتن کار دانش‌گاهی سطح بالا در اروپا به طور قابل ملاحظه ای مشکل تر از آمریکا است. فاصله ها در حال کاهش است ولی هنوز هم حقوق ها در آمریکا بین ۱٫۵ تا ۲ برابر اروپا است. البته حقوق دوره دکترا در اروپا معمولا بیش از آمریکا است.

    ۸) به نسبت آمریکا زندگی اروپایی امن‌تر، با فشار کار خیلی کم‌تر، دارای نظام بهداشت و درمان و حمل و نقل عمومی کارآمدتر است. در مقابل فضای عمومی آمریکا بازتر، دوستانه تر و پویاتر از اروپا است. در اروپا اگر دکترا بخوانید به احتمال زیاد در پایتخت یا شهر بزرگی با فضای فرهنگی غنی زندگی می کند ولی در آمریکا ممکن است در شهر کوچک دانش‌گاهی ساکن شوید. در اروپا می توانید مرتبا و با هزینه کم به کشورهای مختلف سفر کنید و تجربه ارزنده ای از تنوع فرهنگی اروپایی به دست آورید. ضمن این که شانس حضور در کنفرانس های کل قاره را دارید. در آمریکا این تجربه به همان کشور محدود است.

    ۹) ویزای بار اول آمریکا ریسک دارد ولی سریع و روشن است. تکلیف هم‌سر هم فورا روشن می شود. ویزای اروپا معمولا سوخت و سوز ندارد (غیر از هلند) ولی طول می کشد و بوروکراسی آن ممکن است اعصاب خردکن باشد. ویزای هم‌سر در اکثر کشورهای اروپایی یک مساله است. در عوض برای تردد به ایران اروپا عالی است و آمریکا مشکلات خاص خودش را دارد. اگر بخواهید بعدا زندگی دو زیست داشته باشید و بین ایران و خارج در تردد باشید اروپا گزینه خوبی است.

    ۱۰) اکثر دانش‌گاه های اروپایی رایگان هستند و لذا اگر هم‌سرتان زبان محلی یاد بگیرد یا شرایط حداقل را کسب کند می تواند به موازات تحصیل شما به راحتی درس بخواند. در آمریکا باید برای تحصیل هم‌سر هم برنامه داشته باشید و اگر رشته یا مقطعی درس می خواند که کمک هزینه ندارد ممکن است به مشکل برخورد کنید. این مشکل در انگلیس هم وجود دارد.

    ۱۱) یک نکته بسیار مهم: استادان درجه یک علاقه زیادی دارند تا زمانی را در شهرهای جذاب اروپایی (مثل وین یا بارسلونا یا میلان یا پاریس) سپری کنند و درس و سخن‌رانی ارائه کنند. من خودم اکثر درس‌های مهمم را با استادانی از دانش‌گاه‌هایی مثل شیکاگو، کرنل، برکلی، مینه سوتا یا آدم های درجه یکی مثل تسای (اقتصادسنجی مالی)، توماس بیورک (فاینانس ریاضی) یا دیوید لندو (ریسک اعتباری) گذرانده یا خواهم گذراند. شانس این که یک آدم درجه یک به شهر کوچک در آمریکا برود و در یک دانش گاه درجه دو درس بدهد خیلی کم تر از این است که مثلا دو هفته در وین سپری کند. در این مدت من پای سخن رانی ۵ برنده جایزه نوبل اقتصاد بوده ام و از نزدیک با عده بی شماری از افراد بسیار معروف حوزه خودم صحبت کرده ام. مطمئن نیستم که اگر در یک دانش گاه درجه دو یا سه آمریکایی بودم چنین شانسی داشتم.

    ۱۲) خسته شدم. موارد زیادی هست ولی آن ها را به خوانندگان می سپاریم.

    ۱۳) …

    پ.ن: کسی از زوریخ، ژنو، لوزان، فرانکفورت و کنستانتز این جا را می خواند؟

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها