• اعتبار استاد بودن

    یک) مدرک و جای‌گاه شغلی و ثروت و الخ دلیلی برای بیش‌تر محترم‌داشتن یک فرد نیست. آدم‌ها در هر جای‌گاه‌ اجتماعی و اقتصادی به یک اندازه محترمند.

    دو) در بحث‌های فکری و علمی – خصوصن در مواردی که تخصص دقیق نداریم -، جای‌گاه شغلی گوینده‌ یک سخن علامتی از قابلیت اطمینان ما به او است. ما در دنیایی پر از اطلاعات نامتقارن و نظرات مختلف زندگی می‌کنیم و فرصت یا توان فکری یا اطلاعاتی کافی برای ارزیابی تک‌تک سخنان را نداریم. اگر یک استاد زیست‌شناسی هاروارد چیزی راجع به ساختار سلولی بگوید من شنونده با اتکا به موقعیت او به حرفش اعتماد می‌کنم.

    سه) طبعن این اعتماد یک اعتماد منطقی نیست و جنبه آماری دارد. ممکن است استاد هاروارد هم گاهی حرف غلط بزند یا استاد یک دانش‌گاه بی‌نام و نشان حرف درست‌تری داشته باشد. وقتی که فرصت یا توان نداریم که به دقت بین سخنان مختلف به داوری بنشینیم به اعتماد این‌که استخدام در یک دانش‌گاه درجه یک نشان از پیشینه علمی و توانایی ذهنی فرد داشته، وزن بیش‌تری به سخنان او می‌دهیم. این نوع تصمیم‌گیری مبتنی بر اصول “بیز” قاعده معمول زندگی است و گریزی از آن نیست. طبعن هرقدر که موضوع حرف برای‌مان اهمیت بیش‌تری داشته باشد این اعتماد را کنار می‌گذاریم و دست به قضاوت دقیق می‌زنیم ولی خب همه حرف‌هایی که می‌شنویم این قدر اهمیت ندارند که بخواهیم به صورت مستقل در مورد آن‌ها پژوهش کنیم و لذا باید اعتماد کنیم.

    چهار) قاعده اعتماد به کسی که کرسی دانش‌گاهی معتبر دارد، برای من در یک مورد بی‌اعتبار می‌شود: این مورد جایی است که فرد استاد حوزه‌هایی است که اسم‌شان را حوزه‌های رانتی می‌گذارم. رانت به این معنی که رقابت علمی در آن‌ها از یک طرف محدود به گروه بسیار اندکی است که زبان محلی یا اطلاعات محلی یا علایق خاصی غیر حوزه اصلی دارند و از طرف دیگر دلایل خاصی برای بر کشیدن خارج از قاعده آن‌ها در محیط‌های دانش‌گاهی و پژوهشی وجود دارد.

    پنج)‌ به این ترتیب اگر یک ایرانی ببینم که در یک دانش‌گاه خارجی معتبر استاد اندیشه سیاسی یونان باستان است یا متخصص تحولات اجتماعی آمریکای لاتین است یا روی زبان‌های آسیای دور کار می‌کند یا متخصص علوم‌عصبی یا جبرمجرد یا اقتصادسنجی یا منطق فلسفی و الخ است از آن قاعده شماره دو پی‌روی می‌کنم و به او اعتماد می‌کنم. او در یک رقابت جهانی قابلیت خودش را نشان داده است. ولی اگر فرد کل تحقیقاتش از “ابتدا” تا کنون حول مساله اصلاحات ارضی (یا ارزی) در ایران یا قانون ارث در اسلام یا نرخ رشد حضور زنان در دانش‌گاه‌های ایران یا گفتمان بلاگستان فارسی و امثال آن باشد و به اتکای آن‌هم شغل گرفته و مطرح شده باشد مقدار زیادی از آن اعتماد اولیه ناشی از موقعیت را کم می‌کنم. این به معنی کم‌احترامی به این فرد یا حتی کاهش ارزش کار او نیست. تنها چیزی که از دست می‌رود این است که فرد حتی اگر استاد هاروارد هم باشد آن اعتباری که به هم‌کار ایرانی‌اش که روی فلسفه یونان کار می‌کرد می‌دادم (به زبان نظریه بازی: تعادل جداکننده) را به او نمی‌دهم و اعتماد پیشینی‌ام به حرف‌های او را در حد متوسط همه محققان دنیا (تعادل مخلوط) پایین می‌آورم. چه بسا به صورت پسینی او را فرد دقیق و خوش‌فکری بیابم و ارزیابی‌ام را به صورت فردی دوباره ارتقاء بدهم.

    شش) بعضی افراد درایت و جدیت خاصی دارند. ابتدا روی مسایل جهانی کار می‌کنند و به اتکای آن اعتبار کسب کرده و استاد می‌شوند و وقتی آردها را بیختند و الک‌ها را آویختند، شروع به کار جدی روی مسایل ایران و خاورمیانه و جهان اسلام و الخ می‌کنند. این‌ها به نظرم هم آن اعتبار واقعی را کسب می‌کنند و هم لذت ناشی از صرف وقت روی موضوعات مورد علاقه را. سعادت‌مند دنیا و آخرت.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها