• اقتصاد روزمره

    این جا به خاطر رقابت دو تا اتفاق افتاده. یکی این که قیمت ها کاملا حاشیه ای است و دوم این که تنوع محصولات/خدمات خیلی زیاد است و عملا برای هر سطحی از قدرت خرید گزینه های جدیدی برای انتخاب وجود دارد. در نتیجه آدم به طور روزمره کاملا تحت فشار است که برای هر تصمیم خرید یک مساله بهینه سازی را حل کند. توی این بهینه سازی معنی هزینه فرصت خیلی ملموس می شود. مثلا اگر خرید روزمره را به جای فروشگاه زنجیره ای نزدیک خانه از یک جایی کمی دورتر انجام بدهی می توانی با صرفه جویی هفتگی یک مجموعه هیجان انگیز بلندگوی رایانه بخری. اگر بخواهی کنسرت بروی می توانی یک هفته به جای غذا خوردن توی سلف دانشگاه از خانه غذا بیاوری یا از سوپرمارکت چیزی بگیری و با این صرفه جویی بلیط کنسرت را بخری. اگر به جای قطار خواب با قطار معمولی سفر کنی می توانی یک شب پول هتلت را ذخیره کنی و بیش تر سفر بمانی. اگر روزها موقع غذاخوردن نوشیدنی کنار غذایت سفارش ندهی می توانی با این صرفه جویی آخر ماه یک بلیط رفت و برگشت به یک پایتخت اروپایی بگیری. اگر لامپ های خانه تان را کم مصرف انتخاب کنی می توانی با پولش در طول سال یک ماشین لباس شویی بخری. اگر کتاب های درسی ات را دست دوم بگیری با پول چهار تا کتاب می توانی یک پرینتر خوب بخری. اگر خانه طبقه سوم بدون آسانسور بگیری با صرفه جویی سالانه یک لپ تاپ می خری. از این مثال ها فراوان است و می توانم همین طور ادامه دهم.

    برایم جالب است که با این که توی ایران هم زندگی نسبتا دانش جویی مثل این جا داشتیم ولی اصلا این احساسی که از *هزینه فرصت* در این جا دارم را آن جا تجربه نمی کردم. احتمالا یک دلیلش تفاوت شدید بین قیمت کالاهای غیرقابل تبادل و محلی و کالاهای وارداتی و لوکس بود که باعث می شود هر قدر هم از این صرفه جویی ها بکنی خیلی راه به جایی نبری. دوم هم این که به خاطر محدودیت های عرضه خیلی وقت ها ایده روشنی برای این که با این صرفه جویی (یا به عبارت دیگر با درآمد اضافی) چه کاری انجام بدهی نداری. به زبان ریاضی گزینه های انتخاب یک جوری پیوسته نیست و باید کلی جهش کنی تا به گزینه بعدی برسی. فرض کن صرفه جویی کرده ای و حالا آخر هفته ده هزار تومان پول اضافی داری. غیر از رستوران رفتن واقعا چه کار دیگری می شود کرد؟ به نظرم فشاری که توی ایران بر روی آدم های طبقه محروم هست که قدر ذره ذره پولشان را بدانند این جا روی اکثریت جامعه هست.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها