• بار گناه در زیتون‌زارها

    “قتل نکن و به مردم ظلم نکن. کودکان را نکشید”. فرمان پنجم

    آریل رابن‌اشتاین اقتصاددان مشهور و منتقد اسراییلی یک‌بار در مقاله‌ای (احتمالن در هاآرتص) چیزی به این مضمون گفته بود که من می‌توانم بچه‌هایم را در یک اسراییل فاسد، ناامن یا فقیر بزرگ کنم ولی نمی‌توانم یک اسراییل اشغال‌گر را تحمل کنم …

    دو کار مطرح اخیر سینمای اسراییل یعنی رقص با بشیر و درخت لیمو دو نمونه از بی‌شمار موقعیت‌هایی است که درماندگی اخلاقی هر اسراییلی که چشم انسانی‌اش با تئوری‌های ارتدوکس کور نشده است را به تصویر می‌کشد. در صحنه‌ای از رقص با بشیر دکتر روان‌شناس توضیح می‌دهد که حافظه ما صحنه‌هایی گزینشی و گاه ساختگی از گذشته را در حافظه قرار می‌دهد و این همه آن‌چیزی نیست که ذهن ما در واقعیت گذشته با آن مواجه بوده. آیا کابوس‌های رقص با بشیر را باید به مثابه روان‌کاوی جمعی جامعه‌ای تفسیر کرد که واقعیت‌های دوره تشکیل و جنگ‌های دهه‌های بعد را خودخواسته به فراموشی می‌سپارد تا مساله را در وضعیت پیچیده‌تر فعلی آن‌ – در شرایطی که فلسطینیان چند پاره‌ شده‌اند، ره‌بر ملی ندارند و حمایت‌های جدی جهان عرب و بلوک شرق را از دست داده‌اند – بدون پرداختن به ریشه‌های سازنده آن به جهان عرضه کند و برای خشونت‌های خود مشروعیت بخرد؟

    ممکن است سوال شود که چرا بار گناه برای شهروندان اسراییلی‌ باید این قدر سنگین باشد که بشود پاراگراف قبل را به عنوان گزاره‌ای غیرسست پذیرفت؟ مگر آن‌جا تنها جایی است که یک گروه مسلط حقوق اقلیت یا اکثریت فاقد قدرت را پای‌مال می‌کند؟ به عقیده من این مسوولیت شهروندی فرای موقعیت‌های معمول به ساختار خاص کسب ملیت در اسراییل باز می‌گردد. این کشور جزو معدود کشورهایی در دنیا است که عمده شهروندان آن در نیم قرن گذشته به طور خودخواسته تابعیت آن‌را پذیرفته‌اند و باز بر خلاف اکثریت مطلق کشورهای دیگر امکان این را داشته‌اند که از طریق گذشته والدین خود به شهروندی کشور دیگری درآیند یا بر شهروندی سابق خود باقی بمانند. این حضور انتخابی، فرد را مستقیمن در فرآیند و وضعیتی که جاری است درگیر و مسوول می‌کند. همان طور که این طرف و طرف یهودیانی را می‌بینیم که مسوولانه از آن‌جا می‌روند و حاضر به بازگشت نیستند.

    من نمی‌دانم که انگیزه پشت ساختن این نوع فیلم‌ها چیست. آیا سبک کردن فشار وجدان است یا همان‌طور که برخی منتقدان گفته‌اند تلاش برای ارائه تصویری متفاوت و اخلاقی‌تر از جامعه اسراییل برای کاستن از فشارها یا یک تلاش صادقانه و واقعی برای نمایش گناه جمعی و دعوت به توبه؟ این را نمی‌دانم و قصد هم ندارم پاسخ ساده‌لوحانه‌ای به آن بدهم ولی سخت با این سوال مواجهم که عدم موفقیت درخت لیمو در نمایش خانگی آن علی‌رغم موفقیت‌‌های بین‌المللی‌اش و ساخت عالی‌‌اش را چه طور باید تفسیر کرد؟ آیا فشار بار اخلاقی اشغال‌گری و تبعیض آن‌قدر زیاد خواهد بود که آدم‌ها ترجیح می‌دهند حتی یک ساعت هم با بخشی از واقعیت آن مواجه نشوند؟

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها