ظاهرا برخی دوستان از توضیح مختصر پست قبلی در مورد بازی جمع صفر بودن بازار فارکس و تجارت آپشن قانع نشده اند. کمی بیش تر توضیح می دهم.
اصولا مبادله بازی با جمع صفر نیست. من اگر سیبم را با پرتقال شما تعویض کنم به این معنی است که هر دو از داشتن کالای جدید مطلوبیت بالاتری داریم که دست به مبادله می زنیم. در دنیای واقع به جای سیب و پرتقال انواع کالاهای دیگر را بگذارید: پول و وام بانکی و نیروی کار و دانش و منزل و اوقات فراغت و چغندر و غیره. در مثال دیگر وقتی شما به من وام می دهید یعنی مطلوبیت پول و بهره آن در دوره بعد برای شما بیش از داشتن پول نقد در دوره فعلی و مطلوبیت داشتن پول در دوره فعلی برای من بیش از مطلوبیت داشتن اصل و بهره پول در دوره بعدی است و گرنه مبادله ای صورت نمی گرفت.
این وسط برخی بازارها که خرید و فروش در آن ها روی تصاحب کالا نیست بل که صرفا داشتن یک موقعیت در بازار است ممکن است از قاعده بازی با جمع مثبت پیروی نکنند. یک مثال خیلی روشن و ساده بازی با جمع صفر (از دید پولی) ماشین های شرط بندی است که در آن حتما باید یک طرف بازنده شود تا طرف دیگر برنده شود و امکان ندارد تا همه در آن برنده باشند.
ببینم در بازار فارکس (ارز خارجی) و تجارت مشتقات مالی (مثلا اختیار معامله و قراردادهای آتی) چه اتفاقی می افتد. بازی گران این بازارها را به دو دسته اصلی می توان تقسیم کرد: فعالین در موقعیت فیزیکی و فعالین در موقعیت مالی. فعالین در موقعیت فیزیکی کسانی هستند که به علت اشتغال در یک کسب و کار دیگر نیازمند خرید یا فروش قراردادهایی در بازارهای مالی هستند. مثلا یک شرکت صادرات و واردات نیازمند مبادله دائمی ارزها در بازار ارز خارجی به منظور مدیریت جریان پرداخت ها و دریافت های خود است و یا یک شرکت نفت / مس / هواپیمایی / مواد غذایی و الخ نیازمند خرید یا فروش قراردادهای آتی مربوط به مواد اولیه یا محصول تولیدی خود به منظور مدیریت نوسانات و هم وار کردن جریان نقدی خود است. تا این جا هم بازار بازی جمع صفر نیست و در هر لحظه فعالین بازار با خرید یا فروش یک قرارداد به کس دیگری که علاقه مند به داشتن آن است وضعیت خود و او را به تر می کنند.
این وسط دسته دومی وجود دارند که اصطلاحا سوداگران (Speculators) بازار نامیده می شوند. فرق این گروه با دسته اول فعالین این است که سوداگران علاقه ذاتی به خرید و فروش قراردادهای مالی در بازار ندارند بل که صرفا با سرمایه گذاری در قرارداد کاغذی از تغییرات قیمت آن قرارداد در آینده سود می برند. در مثال ساده ای فرض کنید که قیمت قرارداد نفت برای تحویل در سه ماه آینده ۱۰۰ دلار است و سوداگر بازار حدس می زند که به هر دلیلی قیمت آن فردا به ۹۸ دلار کاهش پیدا می کند. پس دوست ما قرارداد نفت را به صورت فروش استقراضی (Short Selling) عرضه می کند و فردا ۲ دلار سود می برد. انواع و اقسام مثال های دیگر برای این موضوع می شود ارائه کرد. گاهی نیز سوداگران این قدر منفعل نیستند و می توانند با دست کاری یا تحریک بازار کاری کنند که قیمت یک قرارداد افزایش پیدا کند (قبلا در مورد پیش گویی خود محقق کننده نوشته بودم) و آن ها از محل افزایش قیمت سود ببرند.
نکته مهمی که من روی آن تاکید داشتم این بود که این بازارها بازی جمع صفر هستند. یعنی در هر مبادله ای که کسی سود می کند یک نفر دیگر در آن بازار باید زیان کند. مثلا در همان مثال قرارداد آتی نفت برای این که دوست سوداگر ما ۲ دلار سود کند باید کسی پیدا شود که روز اول قرارداد را به قیمت ۱۰۰ دلار از او بخرد و فردای آن با قیمت ۹۸ دلاری مواجه شود. یا فرض کنید نرخ مبادله دلار در مقابل یورو ۱٫۳ است. سوداگری یک یورو می خرد و فردا که قیمت یورو بالا رفت آن را به ۱٫۴ دلار می فروشد. حال اگر بازار تا ابد در این وضعیت بماند او سود خاصی نکرده چون ثروتش به یورو ثابت است و اگر دوباره قیمت به ۱٫۳ برگردد سود کرده ولی در این بین کسی که یورو را به ۱٫۴ دلار خریده بود ۱۰ سنت ضرر کرده است.
البته موضوعات بحث برانگیز در این بین فراوان است. مثلا این که با توجه به نقدینگی و حجم عظیم بازار ارز خارجی و نزدیک بودن آن به بازار کارا آیا اساسا امکان سود بردن به شکلی که ادعا می شود در آن وجود دارد و یا همه بازار یک قمار ساده است که البته طرف برنده آن معمولا سوداگران بزرگ (مثلا بانک های سرمایه گذاری) که قدرت دست کاری بازار را دارند هستند. البته اگر کسی به تئوری های مالیه رفتاری معتقد و مسلط باشد و بتواند روان شناسی جمعی بازار را خوب بشناسد (کاری که کینز در آن بسیار خبره بود و از محل چیزی که خودش ساختن قصر در هوا می نامید بسیار ثروت مند شده بود) می تواند برخی رفتارها و واکنش های جمعی (خصوصا در بازارهایی مثل ایران) را حدس زده و بتواند روی موج های بازار سود خوب به دست بیاورد (در واقع ابطالی برای فرض کارآیی بازار).
این سوال هم مطرح است که که اگر کل ماجرا بازی با جمع صفر است چرا افراد در آن حضور دارند؟ (این برای بازار سهام هم صادق است و برخی مطالعات نشان گر بازده منفی فعالین خرده پا در این بازارها است). در این جا بحث مطلوبیت ذاتی ناشی از حضور در بازار (مثل لذت ناشی از شرط بندی) مطرح می شود که با وجود سود انتظاری صفر (و مطلوبیت انتظاری منفی برای عوامل ریسک گریز) مطلوبیت کل برای عامل ها مثبت است.
بد نیست این را مجددا متذکر شوم که بازی با جمع صفر بودن این بازارها دلیلی برای صدور حکم اخلاقی یا ممنوعیت قانونی برای فعالیت آن ها ایجاد نمی کند (برداشت بسیار غلطی که برخی دوستان از پست قبلی داشتند) و فقط ترجیح شخصی من این است که تا حد امکان در چنین بازی شرکت نکنم. همین.
پ.ن: سهامدار جزء به درستی تذکر داده که به علت وجود هزینه های کارگزاری در واقع این بازی حتی جمع صفر هم نیست و جمع منفی است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید