یکی از خوانندگان عزیز به اسم آقای امراللهی لطف کرده اند و در پاسخ مطلب تعطیلی کارخانجات مطلبی را فرستاده اند که به نظر من تحلیلی بسیار هوشمندانه و عمیق از ماجرا است. ازشان اجازه گرفتم که بخشی از متن ایشان را این جا بیاورم. نوشته ایشان مثال عینی از رانت جویی هایی است که با وجود مکانیسم های تخصیص منابع غیربازاری رخ می دهد. وقتی توجیهات اجتماعی و غیراقتصادی برای به زور سرپا نگه داشتن شرکت به جای واگذاری سرنوشت آن ها به فرآیند رقابت در کار وارد می شود بخش خصوصی سودجو هم یاد می گیرد که چگونه از این توجیهات برای افزایش سود خود استفاده کند و بخش بیشتری از منابع کشور را به خود اختصاص دهد. اگر با رانت مخالفیم باید مکانیسم رانت جویی را از سرچشمه ببندیم.
«… داستان شرکت های تولید کننده فرش ماشینی در ایران حکایتی است مطول و سراسر خنده و افسوس . از هجوم سرمایه داران برای راه اندازی کارخانه های فرش ماشینی در سال های ۷۱ و ۷۲ و سود آوری هنگفت این کارگاه ها در سال های ۷۴ ، ۷۵ ، ۷۶ تا ورشکستگی حد اقل نیمی از آن ها و فرار صاحبان آن ها در سال های ۸۰ ، ۸۱ . و البته شرکت هایی که سال های آغازین دهه هشتاد را پشت سر گذاشته اند عمدتا تا این روزگار خود را اداره کرده اند هر چند با افت و خیزهای مقطعی .
اما اینکه چرا کارگران واحد تعطیل شده در مقابل استانداری تجمع کرده اند؟ علتی که این جا ذکر می کنم شاید در این مورد بخصوص واقعا جواب نباشد اما در بسیاری موارد مشابه مصداق دارد .
مدیریت کارخانه مدتی است در حال مذاکره برای دریافت امتیازی از دولت است . دولت به عنوان سرمایه دار اعظم صاحب امکانات بی حساب مادی است . از زمین و امتیاز وام کم بهره گرفته تا مجوزهای خاص و خریدهای کلان اداری و معافیت های گمرکی در واردات ماشین آلات و مشوق های صادراتی . دولت فعال ما یشا است . اگر دولت اراده کند می تواند یک کارگاه را که بی هیچ توجیه اقتصادی به فعالیت مشغول است – که نمونه های بارز آن را به خوبی می شناسیم به بزرگترین و سوده ترین کار خانه ها تبدیل کند . ایران خودرو ابتدایی ترین نمونه ای است که به ذهن می رسد کارخانه ای با وسعت و جمعیت یک شهر که اگر روزی حمایت دولتی از آن قطع شود به یک باره به ده کوری تبدیل می شود که گویی هزاران سال از دوران مجد و رونقش گذشته است . اما دولت به هزاران دلیل که شاید ما از درک آن عاجزیم و تا آخر عمر عاجز خواهیم ماند از اعطای تسهیلات مالی تا بستن دروازه های ورودی کشور خود را ملزم به سر پا نگه داشتن این بنگاه اقتصادی می کند .
مدیران بخش های خصوصی نیز این را به نیکی در یافته اند . کارگاه های تولیدی برای فعالیت در ایران باید این نحو تعامل با دولت را بیاموزند. در آمد بخشی از کارگاه ها از راه فروش محصول در یک بازار رقابتی قابل مقایسه با درآمد جانبی آن ها از طریق دریافت مستقیم از دولت نیست . به ظاهر شعارهایی که کارگران در اعتراض به اخراج و حقوق معوقه خود سر می دهند توجه نکنید . آنها از قول کارفرمایان خود در گوش هایی که باید بشنوند فریاد می زنند آن چه کارفرمای ما می خواهد بکنید ، اگر تسهیلات ، زمین ، وام بلاعوض ، معافیت های خاص ،… یا آنچه که می خواهد به او ندهید ما بیکار می شویم . این شگرد را کارفرمایان خوب آموخته اند و شاید بهترین توصیف برای آن همان تئوری حجاریان باشد ، فشار از پایین چانه زنی در بالا . در میز مذاکرات صاحب بخش خصوصی کارگران معترض و اخراجی را نشان می دهد و از نیاز شدید مالی خود که اگر دولت کمک نکند قادر به ادامه فعالیت نیست می گوید . و دربسیاری مواقع جواب می گیرد. بسیاری کارگاه های ایران نه برای تولید بلکه پوسته ای برای دریافت مواهب از دولت قدرتمند و صاحب جاه اند »
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید