• بحث‌هایی در مورد پست قبلی

    دوستان لطف کردند و نقدهای خوبی درباره مقاله دی‌روز ارائه کردند. چون موضوع مهم است به نظرم ارزشش را دارد که من سعی کنم بحث را بیش‌تر باز کنم و توضیحات بقیه را هم بشنویم تا به جمع‌بندی برسیم.

    ۱) نقد اول: این پیش‌نهاد تو خلاف اصلی کلی انتخاب آزاد است. به قول صالح اگر کس دیگری این اصطلاح “واردات درست” را به کار می‌برد این بنده حقیر جورابش را بادبان می کردم (به قول ابراهیم نبوی) و حالا رفقای ما همین کار را در مورد من خواهند کرد که واقعا هم می‌کنند.

    من متوجه این نقد هستم و به نظرم به طور مبنایی درست است ولی توجه داشته باشیم که پیش‌نهاد در فضایی با یک سری قید ارائه شده که انتخاب آزاد مصرف‌کننده در آن حضور ندارد و ضمنا باید سه شرط تورم‌زا نبودن، ضربه نزدن به تولید داخل و ایجاد منافع بلندمدت در آن رعایت شود. مساله این است که ما یک درآمد نفت برون‌زا در اقتصاد داریم که در وضعیت ساختاری فعلی به صورت نقدی (دلاری) بین مردم توزیع نمی‌شود تا هر مصرف‌کننده‌ای شخصا تصمیم بگیرد که چه چیزی برایش بهینه است. من فکر می‌کنم بر اساس آن سه معیار گفته شده پیش‌نهاد مقاله می‌تواند یک انتخاب بهینه در فضای ممکن جواب یعنی از بین چهار گزینه ۱) ذخیره دلارها در خارج از کشور ۲) تبدیل دلار به ریال و وارد کردن آن به صورت ریالی در بودجه کشور ۳) واردات کالاهای مصرفی ۴) واردات کالاهای سرمایه‌ای باشد.

    ۲) نقد دوم: به علت برخی محدودیت‌های تجاری و بورکراتیک پیش‌نهادها غیرقابل اجرا است.

    در مواردی این نقد درست است. مثلا در مورد بحث واردات هواپیما حتی اگر تصمیم بگیریم که دلارها را صرف این کار کنیم تحریم‌ها مانع کار می‌شوند. با این همه دامنه محدودیت‌ها شامل همه گزینه‌های تحت این پیش‌نهاد نمی شود. مثلا هنوز هم می‌توان چند صد میلیون دلاری کنار گذاشت و برای مدارس مناطق محروم رایانه و تجهیزات آزمایش‌گاهی و کمک آموزشی خرید.

    در مورد ارسال دانش‌جو به خارج این نقد درست است که هم بوروکراسی درست می‌شود و هم احتمالا بخش مهمی از پول به کسانی می‌رسد که لزوما به‌ترین نیستند. ولی باز من در فضای بهینه دوم (Second Best) فکر می‌کنم. اگر فرض کنیم خرج تحصیل هر دانش‌جو به طور متوسط صد هزار دلار باشد با یک میلیارد دلار بودجه نفتی می‌توان ده هزار نفر را در رشته‌های منتخب بورسیه کرد که اگر فقط هزار نفر آن ها برگردند و آدم قابلی باشند می‌توانند تکان مهمی ایجاد کنند. یک میلیارد دلار کم تر از یک درصد درآمد یک‌ سال نفت است.

    یک پیش‌نهاد جالب را هم یکی از دوستان ارائه کرده بود که به جای اعزام دانش‌جو این پول را صرف واردات استادان درجه یک و برگزاری مدارس تابستانی و تورهای علمی و … کنیم که به نظر عملی و بسیار مفید می‌رسد. این پیش‌نهاد از این زاویه عملی‌تر از پیش‌نهاد من است که وقتی قرار باشد یک استاد درجه یک در یک رشته دعوت شود ملاحظات خیلی کم‌تر از وقتی است که قرار است یک دانش‌جو به خارج اعزام شود.

    یکی دو نفر از دوستان پیش‌نهاد توسعه مدارس ابتدایی و موارد مثل آن را داشتند که منطبق با چارچوب کلی پیش‌نهادهای من نیست. بهبود کیفیت نظام آموزش ابتدایی مستلزم پرداخت‌های ریالی است که خلاف جهت‌گیری پیش نهادی مقاله است.

    ۳) نقد سوم: روشن نیست که این پیش‌نهاد تورم‌زا نباشد.

    من خیلی این نقد را متوجه نمی‌شوم. دلارهای نفتی وقتی تورم‌زا می‌شوند که به صورت ریالی وارد بودجه دولت شده و حجم نقدینگی را زیاد کنند. از تجربه بیماری هلندی هم می‌دانیم که این نقدینگی معمولا متوجه بخش‌های تبادل‌ناپذیر اقتصاد می‌شود که حتی با واردات نمی‌توان آن را تخفیف داد. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که دولت دلارها را به بانک مرکزی فروخته و در مقابل ریال دریافت کند و لذا به علت افزایش پایه پولی بانک مرکزی نقدینگی در جامعه افزایش یابد.

    پیش‌نهاد مقاله دقیقا با توجه به این موضوع بود که باید راهی پیدا کرد که دلارها وارد چرخه پولی اقتصاد داخلی نشوند. یک راهش این است که همان بیرون بمانند و یک راه هم این که به کالا تبدیل شده و وارد شوند. من این طور می‌فهمم که اگر دلارها به کالا تبدیل شوند (چه سرمایه‌ای و چه مصرفی) چون حجم نقدینگی ثابت مانده ولی عرضه کالا در بازار زیاد شده قیمت تعادلی کاهش می‌یابد و ماجرا هیچ وقت تورم زا نمی‌شود. در واقع برای من روشن نیست که با فرض ثابت بودن همه چیزهای دیگر اگر ما یک میلیارد دلار درآمد نفتی اضافه را اتوبوس و لوازم یدکی بخریم و به ناوگان حمل و نقل شهرهای بزرگ اضافه کنیم چرا باید تورمی در جامعه ایجاد شود. شاید البته نکته‌ای هست که من متوجهش نیستم.

    ۴) سرمایه‌گذاری سخت‌افزاری تا وقتی بهره‌وری عوامل بالا نرفته باشد لزوما رشد را زیاد نمی‌کند.

    من البته تخصصی در بحث اقتصاد رشد ندارم و اطلاعاتم ابتدایی است ولی تا جایی که از مدل‌های رشد پایه (مثل سولو) در خاطرم هست اقتصاد روی یک مسیر رشد قرار می‌گیرد تا به نقطه‌ای برسد که دیگر انباشت سرمایه بیش از آن باعث افزایش رشد نمی‌شود مگر این که ضریب بهره وری زیاد شود. در طول این مسیر رشد انباشت سرمایه اتفاق می‌افتد. ما مطمئن نیستیم که همه بخش‌های اقتصاد ما درست به آن نقطه رسیده باشند. مثلا بخش حمل و نقل شهری را فرض بگیریم. تقریبا با حس عمومی می‌توان فهمید که اگر خطوط مترو بیش‌تری اضافه شود بهره‌وری حمل و نقل در تهران افزایش می‌یابد. این جا سرمایه‌گذاری صرفا سخت‌افزاری (توسعه خطوط و واگن‌های مترو) بدون هیچ تغییری در سایر عوامل می‌تواند وضعیت را به‌تر کند. البته قبول دارم که چون ما در این‌جا اطلاعات دقیقی از ساختار تولید و بهره وری بخش‌های مختلف نداریم واقعا نمی‌توانیم دقیقا بگوییم کدام بخش می‌تواند با انباشت سرمایه بیش‌تر رشد کند و لذا ممکن است بخشی از پیش‌نهادهای مقاله از این معیار سربلند بیرون نیاید.

    علاقه‌مند هستم تا نظرات دوستان را داشته باشیم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها