برای ثبت در تاریخ : بخش اول معین
من هنوز هم بین رای دادن به معین و هاشمی در تردیدم. خصوصا اگر بخواهم انتخابم را بر اساس تخمین از عملکرد این دو در دولت آینده بنا کنم. به طور طبیعی احساسی در درونم هست که تشویقم میکند به معین رای بدهم که شاید مهمترین محرکش ترس یا شاید حتی تنفری است که از محافظهکاران دارم و ترجیح میدهم یکبار دیگر در گفتن یک نه بزرگ و «حالگیری» از آنها شرکت کنم. معین هرچه باشد نماینده جریان دموکراسیخواهی است و سخت است که بخواهی به کسی غیر از نامزد منتخب بسیاری از افراد مورد احترامت رای بدهی.
معین در قیاس با هاشمی ویژگیهای مثبتی دارد. حرفهایش و حالتهای رفتاریش بوی کهنگی و تکراری بودن نمیدهد. وضعیتش و مواضعش دو پهلو و مبهم نیست. سعی خواهد کرد بر سر آزادیهای مردم کوتاه نیاید و محتملا به تقویت دموکراسیخواهی کمک خواهد کرد. به لحاظ فردی چهره صمیمیتر و رفتار دموکراتمنشانهتری دارد و آن تکبر و خودرایی هاشمی در او نیست. و نهایتا اینکه احتمالا از حمایت گستردهتری بین روشنفکران برخوردار است. اینها همه چیزهایی است که من میتوانم به عنوان برتریهای معین نسبت به هاشمی از آنها یاد کنم. با این وجود نمیتوانم چشم خود را بر ضعفهایش که من را برای رای دادن به او مردد میکند ببندم و خصوصا در مقابل استدلالهای دوستانم که معین را در مقابل هاشمی به عرش اعلی بردهاند سکوت کنم. به دلایل زیر:
-۱ طرفداران معین بازی سیاست را بسیار ساده تصویر میکنند. به فرض که معین پس از ریاست جمهوری بر تمامی شعارهای خود وفادار باشد آیا فکری برای عکسالعمل طرف مقابل کرده است؟ معین مثلا گفته است که به حکم حکومتی تمکین نمیکند. خب آمدیم و فردا موردش پیش آمد و او تمکین نکرد. آنگاه چه خواهد شد؟ آیا به یک قدم بعد بازی هم فکر کردهاند؟ حرکت بعدی چیست؟ من این خطر را احساس میکنم که طرح ناپخته شعارهای بسیار آوانگارد اصلاحطلبان بدون توجه به عکسالعملهای احتمالی طرف مقابل و مقدوریتها و محدودیتهای هر طرف باعث شود تا مخالفان اینبار با تمامی نیرو برای ریشهکنی جنبش اصلاحات و بدنه حامی آن اقدام کنند.
-۲ بسیاری از شعارهای معین در بهترین حالت بیان آرزوهای ما است. من به بیان آرزو رای نمیدهم به تحقق آنها رای میدهم. ما در کشوری نیستیم که رییس جمهورش آزادی عمل بالایی داشته باشد و رایها برای این باشد که بگوید کدام جهت را انتخاب کند. مساله ما این است که کسی باید قادر باشد گذار از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب را طراحی و هدایت کند. من در اینکه معین و در برنامههایش چنین قابلیتی را برای هدایت تغییرات دارا باشند کمی تردید دارم.
-۳ دوستان طرفدار معین مرتب بر تیم داشتن او و اعتقادش به کار تیمی سخن میگویند. این دوستان احتمالا فرآیند تصمیمگیری و مدیریت تصمیمات در ایران را خوب نمیشناسند. رییس جمهور ایران فقط مسوول تشکیل کابینه و تیم مشاورانش نیست بلکه شخصا مسوول تصمیمگیری در نهادهای مهمی مثل شورای اقتصاد هم هست. رییس جمهور اصلاحطلبان که در درون خود طیفی از اقتصاددان کاملا راستگرا مثل موسی غنینژاد تا چپگراهایی مثل فرشاد مومنی یا حتی فریبرز رییسدانا را پوشش میدهند باید بتواند قاطعانه بین دیدگاههای متضاد یکی را انتخاب کرده و آن را پیش ببرد. و این تازه اول ماجرا است. هر تصمیم و هر برنامهای که از دل دولت بیرون باید موافقت و همراهی نهادهای خارج از قوه مجریه را کسب کند و رییس جمهور در زمان اجرا حاضر باشد ریسکها و هزینههای اجرای آن را تحمل کند. در تمامی این مراحل ظرفیتهای شخصی رییس جمهور است که حرف اول را میزند. آنهایی که کمی نزدیکتر با اقتصاد ایران درگیر بودهاند میتوانند تجربه خاتمی که نسبت به اقتصاد خالی از ذهن بود را به یاد آوردند.
-۴ من به لحاظ شخصی از بسیاری از اصلاحطلبان خوشم میآید. آنها نشان دادهاند که حاضر نشدهاند به هر قیمتی در قدرت بمانند. حرفهایشان به حرفهای من نزدیک است و دنیا را بهتر میشناسند. ولی چون با ایشان در جاهای مختلف کار کردهام نمیتوانم بگویم لزوما برای کشورداری مناسب هستند. جهانگرد برای من یک نمونه است. دیروز دیدم از معین حمایت کرده است و طبیعی هم هست چون فامیل نزدیک او است. همین آقای جهانگرد چند صد میلیارد تومان بودجه برای طرح توسعه فنآوری اطلاعات خرج کرده و من که کمابیش در جریان طرحهای تکفا هستم میدانم که در مقایسه با دیگر کشورها عملکرد چندانی نداشته است. راستش حس میکنم دوستان کمی بیانصافی میکنند وقتی یادشان میرود هاشمی مردانی مثل کرباسچی و البته زنگنه را در حلقه دور خود داشت که بیشتر رشد اقتصادی دوره خاتمی مدیون طرحهایی است که او در پارس جنوبی اجرا میکند.
-۵ از این شعار توسعه دانایی محور معین به غایت میهرسم. به نظرم این شعارش همانقدر تبلیغاتی و غیرحرفهای است که طرح فدرالیسم محسن رضایی و فروش ساختمانهای دولتی احمدینژاد و اقتصاد مردمی قالیباف و مبارزه با فساد لاریجانی و پنجاه هزار تومان کروبی. معین هرگز کلمهای بیشتر از اسم این توسعه دانایی محور نگفته و من از این میترسم که مشاوران جوان یا کتابخوانش بخش مهمی از منابع و انرژی کشور را صرف طرحهایی کنند که آنهایی که دستشان در کار است میدانند دست آخر برای مردم نان و آب نمیشود. یک آدرس کوچک میدهم. به عملکرد مرکز صنایع پیشرفته که در دولت خاتمی درست شد و دهها میلیارد تومان پول تا به حال خرج کرده نگاه کنید تا ببینید سرنوشت اقتصاد داناییمحور ممکن است به کجا ختم شود.
-۶ من بسیاری از ملیمذهبیها و نهضتیها را از نزدیک و به خوبی میشناسم. مردمانی بسیار نازنین و محترم و سالم هستند. ولی افکار اقتصادی و فلسفی ایشان فاصله زیادی با دیدگاههایی دارد که این روزها در بین اهل فن در دنیا و حتی در ایران مطرح است. مضاف بر اینکه تقریبا هیچ کدامشان هیچ تجربهای از کار اجرایی ندارند. حال من نمیدانم وعده دادن پست اجرایی به این افراد چقدر عملی و چقدر کارآمد خواهد بود.
-۷ …
دست آخر میگویم که معنی این حرفها این نیست که لزوما به معین رای نمیدهم چه بسا که رای هم بدهم ولی اینها را مینویسم تا یادمان باشد به چه کسی و با چه محدودیتها و ضعفهایی رای میدهیم. که خیال برمان ندارد. که مثل خرداد هشت سال پیش و بهمن پنج سال پیش فکر نکنیم که رسیده مژده که ایام غم نخواهد ماند. من بیشتر دوست دارم به خودم و به دوستانم و به نامزد محتملا پیروز انتخابات بگویم فراموش نکنید که «این دریا چه موج خونفشان دارد».
دیدگاهتان را بنویسید