• برنامه اول توسعه

    اجازه بدهید کمی روی منطق برنامه اول توسعه و سیاست های اقتصادی سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ تمرکز کنیم. اول به این سوال بپردازیم که برنامه اول توسعه در چه شرایط اولیه ای تدوین شد؟ مواردی را از حافظه می نویسم و امیدوارم دوستان دیگر تکمیل کنند:

    ۱) سهمیه بندی کالاهای مصرفی و سرمایه ای و تخصیص اداری آن ها طی سال های گذشته
    ۲) بروز نشدن قیمت های نسبی در بسیاری از بخش ها از جمله ارز
    ۳) مردم خسته از کم بودهای دوره جنگ و در طلب زندگی مرفه تر
    ۴) مصادره کارخانجات بزرگ و کلیدی و اداره آن ها توسط بخش دولتی
    ۵) کسری بودجه مزمن دولت
    ۶) …

    برخی جهت گیری های اساسی برنامه اول عبارتند از:

    ۱) آزادسازی قیمت ها و حرکت به سمت قیمت های تعادلی خصوصا در خدمات دولتی
    ۲) واقعی شدن قیمت ارز و خروجی از نرخ ثابت هفت تومانی
    ۳) خصوصی سازی صنایع دولتی
    ۴) آزادسازی نسبی تجارت خارجی
    ۵) کاهش عرضه محصولات سوبسیدی و کاستن از حجم دولت

    از نقدهای کیلویی و سیاسی که به یک باره همه مصیبت های جامعه از بیکاری و تورم و خودکشی و فحشا را به اجرای برنامه های تعدیل نسبت می دهد که بگذریم یک نقد منصفانه ابتدا باید به این سوال جواب دهد که “اگر برنامه تعدیل اجرا نمی شد چه اتفاقی می افتاد؟” آیا نتایج منفی و مشکلاتی که منتقدین برنامه به آن نسبت می دهند در صورت اجرا نکردن این برنامه رخ نمی داد و یا در زمان پیش از اجرای آن وجود نداشت؟ آیا اگر این برنامه اجرا نمی شد این مشکلات با شدت بیش تری رخ نمی داد؟ مشکلی که برای ارزیابی دقیق وضعیت قبل و بعد برنامه وجود دارد این است که کشور قبلا در شرایط جنگی بود و لذا یک تغییر ساختاری در اقتصاد در سال ۶۸ رخ داده است که نسبت دادن نتایج به اجرای برنامه را دشوار می کند. به عنوان مثال تورم در سال های برنامه اول عمدتا کم تر از سال های قبلی است (بر خلاف هیاهوی مخالفان) ولی می توان استدلال کرد که با پایان جنگ و حذف شدن هزینه های جنگ از بودجه دولت خود به خود از کسری بودجه کاسته شده و تورم تعدیل می شد.

    سوال بعدی که منتقدین باید پاسخ دهند این است که آن ها با کدام یک از تغییرات رخ داده در برنامه مخالف هستند؟ آیا مخالف واقعی سازی قیمت ارز و طرف دار حفظ قیمت هفت تومانی هستند؟ آیا موافق ادامه سیستم یارانه – در حد کوپن باطری و سیگار – هستند؟ آیا مخالف واقعی سازی قیمت بنزین هستند؟ آیا طرف دار اداره کارخانجات توسط دولت هستند؟ آیا انتظار داشتند مردم خسته از کم بودهای زمان جنگ چندین سال دیگر را هم در صف کالاها و در انتظار خرید کالاهای مصرفی منتظر بمانند؟

    متاسفانه برخی منتقدین به سوالات فوق پاسخ روشن نمی دهند و موضوع را به بحث هایی مثل “پیش نیازها” و “زیرساخت های” اجرای برنامه می کشانند که روشنی و شفافیت سابق را ندارد و می تواند در پیچ و خم بحث های کلی ادامه یابد. برای این که حال و هوای بخشی از نقدهای آن موقع برنامه به تر منتقل شود دوست داشتم آرشیو شخصی که از مجلاتی مثل ایران فردا در سال های اول دهه هفتاد داشتم و در جا به جایی های متعدد از بین رفت یا گم شد را این جا داشتم و یا می توانستم به آرشیو روزنامه سلام دست رسی داشتم تا نمونه ای از نقدهای رایج آن روز را این جا می نوشتم. نمونه هایی در خاطرم هست: علی عبدالعللی زاده وزیر مسکن خاتمی که نماینده مجلس سوم بود در روزهای آخر مجلس گفت که ۲۰۰ میلیون دلار صرف واردات موز و آدامس شده است. هم زمان با روزهایی که در دانش کده اقتصاد دانش گاه علامه نمایش گاه کالاهای “غیرضروری” برگزار می شد (دانش کده اقتصادی که باید از تئوری ترجیحات مصرف کننده صحبت کنند به جای مردم تصمیم می گیرد که چه چیزی ضروری و چه چیزی غیرضروری است) و در نامه معروف نهضت آزادی از تلاش برای جلب سرمایه خارجی سرمایه داران فاسد و وابسته شدن کشور به بیگانگان در اثر دریافت وام خارجی ابراز نگرانی شده بود. برخی از منتقدین برنامه حتی هنوز هم از سرمایه گذاری در برخی بخش ها مثل خودرو و عدم سرمایه گذاری در تولید تراکتور علی رغم سودآوری ۱۰۰ درصدی آن انتقاد می کنند. نقدی که از ذهنیت مبتنی بر تئوری های توسعه دهه ۶۰ که در آن دولت خط و خطوط سرمایه گذاری را تعیین می کند برمی خیزد و البته به این سوال پاسخ نمی دهد که اگر تولید تراکتور این همه سودآور است چرا بخش خصوصی وارد تولید آن نشده است.

    احتمالا هیچ کس – از جمله طراحان برنامه اول و رییس جمهور وقت – نمی گوید این برنامه نقص نداشت. آقای هاشمی زمانی گفت که اگر تجربه فعلی را داشت در مدیریت ارز و بدهی های خارجی دقت بیش تری می کرد (نقل به مضمون). شنیده ام که به طور خصوصی از این که قیمت بنزین در آن سال ها واقعی نشد هم ابراز تاسف کرده است. بلاخره این برنامه در ظرفیت محدود کارشناسی و اجرایی کشور در آن سال ها نوشته شده و خیلی از مواردی که منتقدین بعدا آن را به چماقی علیه برنامه تبدیل کردند – مثلا ضرورت های نهادی خصوصی سازی – در آن موقع اساسا مورد بحث نبود. این ها عمدتا درس هایی بود که از خصوصی سازی های دهه نود به دست آمد و مستند شد. نه تیم نویسنده برنامه تجربه برنامه نویسی داشت و نه کس دیگری در کشور می توانست چنین ادعایی بکند. ضمن این که ضعف در اجرای برنامه ربطی به نویسندگان و طراحان آن ندارد و به نظام مدیریتی و اجرایی کشور برمی گردد.

    مشتاق هستم که منتقدین عزیز نظرات خودشان را بنویسند و مشخصا بگویند که به چه بخشی از برنامه اول نقد وارد می کنند و سیاست جای گزینی که پیش نهاد می کنند چیست.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها