• بی‌رحمی

    گفتم که تعطیلی بی‌فایده‌ای است. آخر شب هر دو خسته شده بودیم. گفتیم برویم قدمی بزنیم و برگردیم. رفتیم و وقتی برگشتیم فهمیدیم یکی از کلیدها را پشت در جا گذاشته‌ایم. چاره‌ دیگری نداشتیم. قفل و در و همه چیز جدید بود و نمی‌شد شخصی بازش کرد. زنگ زدیم کلیدساز آمد، در عرض سی‌ ثانیه در را باز کرد، نزدیک ۳۰۰ دلار گرفت و رفت! برای ما این مقدار پول کمی نبود. در واقع بیش‌تر از پول خیلی چیزها که ممکن است به خاطر قیمتش نخریده باشیم ولی هر چه بود دادن این پول زندگی امثال ما را به هم نمی‌ریزد. آن لحظه که می‌دهی ممکن است چند دقیقه‌ای ناراحت‌کننده باشد و بعد فراموش کنی ولی به خاطر آن فردا را گرسنه نمی‌مانی یا از تهیه داروی بچه‌‌ات ناتوان نمی‌شوی یا از خانه‌ات بیرون نمی‌افتی. این شوک پولی در گذر زندگی فراموش می‌شود انگار که اصلن نبوده.

    برای همه اما این طور نیست. آن راننده‌ای – که احتمالن گناهش در یک تصادف از حواس‌پرستی ما در جا گذاشتن کلید بیش‌تر نیست – فقط به خاطر همان یک لحظه همه منبع درآمدش را از دست می‌دهد و به زندان می‌افتد. برای آن کشاورز یک بارش نابه‌جا ممکن است به قیمت از دست دادن همه دارایی تمام شود. برای یکی یک فریاد و عصبانیت به قیمت جانش تمام می‌شود. روزگار برای برخی خیلی بی‌رحم و بی‌گذشت است و این خیلی‌ها معمولن از یاد فراموشانند.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها