احتمالا بحث مدیریت درآمدهای نفتی جزو سوالات مهم پیشروی دولت بعدی خواهد بود. البته شرایط تحریم عملا آن رابطه ساده بین فروش نفت و درآمدهای ریالی دولت را تا حدی مختل کرده است و همین ممکن است فرصتی باشد که مهندسی مجدد لازم در اتکای بودجه به درآمدهای نفتی صورت گیرد.
هر چند که بحث کاهش اتکای اقتصاد و بودجه دولت به نفت حرفی درست و کمابیش مورد قبول همه است ولی در این مسیر گاه اظهارنظرهای محبوب و به ظاهر معقول ولی در واقع نادقیقی میشنویم که بعضا به لحاظ نظری یا عملی قابل قبول نیستند و یا حداقل جای بحث بیشتر دارند. بحث مفصل است و باید جداگانه به هر کدام پرداخت. یک مورد از این نظرات این است که «ثروت نفت متعقل به نسلهای آینده است و نباید آنرا خرج کرد». اگر حافظهام اشتباه نکند حتی دکتر طیبنیا نماینده دکتر عارف در جریان مناظرههای اقتصادی این نکته را بیان کرد.
به باور من به دلایل زیر این حرف نادقیق است و میتواند باعث گمراهی در جریان سیاستگذاری شود و باید تامل بیشتری در موردش صورت بگیرد:
۱) به مدد رشد فناوری نسل بعدی به احتمال زیاد از نسل فعلی ثروتمندتر خواهد بود. نگه داشتن ثروت مشترک برای نسلی که ثروتمندتر است ممکن است حتی عادلانه هم نباشد.
۲) در مورد قیمت منابع فسیلی در بلندمدت جای نگرانی وجود دارد. اگر مالیات کربن در طول زمان به صورت تصاعدی بالا برود٬ فناوریهای پاک (باد و خورشید) برای تولید برق گسترش بیشتری پیدا کنند و در بخش حمل و نقل فناوریهایی مثل سوختهای زیستی نسل دوم٬ باطریهای خورشیدی و فناوری هیدروژنی تجاری و فراگیر شوند تقاضا برای سوختهای فسیلی ممکن است کم و کمتر شود. هر چند در سناریوهای میانمدت قیمت انتظاری سوختهای فسیلی کمابیش در حول و حول قیمتهای فعلی است ولی اگر سناریوی اقتصاد بدون کربن تا ۳۰-۴۰ سال دیگر محقق شود ممکن است قیمت سوخت فسیلی به شدت افت کند. لذا نگه داشتن منابع برای آینده با این ریسک مواجه است که هرگز نتوانیم آنها را به قیمت مناسب بفروشیم. این ریسک را باید در بحث لحاظ کرد.
۳) عدم استخراج منابع زیرزمینی مثل این است که زمینی داشته باشیم ولی از آن بهرهبرداری نکنیم. اگر قیمت منابع زیرزمینی طبق قاعده هتلینگ با نرخ بهره رشد میکرد حرف من غلط بود (چون فرقی نمیکرد استخراج و سرمایهگذاری کنیم یا زیر زمین رها کنیم). ولی مشاهدات تجربی در صد سال گذشته نشان میدهد که قیمت واقعی اکثر محصولات معدنی ثابت بوده است (من دراین مقاله سعی کردهام توضیحی ارایه کنم). این یعنی هر روزی که استخراج را به تعویق میاندازیم عملا از بهرهای که پول نفت میتواند روی زمین ایجاد کند صرفنظر میکنیم.
در این بین قاعده هارتویک (Hartwick Rule) میتواند راهگشا باشد. این قاعده میگوید که اگر میخواهیم واقعا به فکر نسل آینده باشیم منابع زیرزمینی را استخراج کنیم و بعد آنرا در ساختارهای روی زمین سرمایهگذاری کنیم و این ساختارها را تحویل نسل بعد بدهیم. در چارچوب وضعیتی که در پاراگراف قبلی تشریح کردم به این ترتیب ما اصل سرمایه را در قالب سرمایهگذاریهای فیزیکی به نسل بعد تحویل میدهیم ولی در این مدت خودمان از مزایای این سرمایهگذاریها استفاده میکنیم. مثلا با پول نفت سد و راه و پل و الخ میسازیم که هم نسل فعلی از مزایای آن بهره ببرد و هم اصلش به نسل بعد منتقل شود. این قاعده میگوید برای رعایت پایداری پول نفت فقط باید صرف این نوع سرمایهگذاریها شود و صرف هزینههای جاری نشود. هزینههای جاری همه باید از محل درآمدهای سرمایهگذاریهای فیزیکی باشد. این که چه قدر به قاعده هارتویک نزدیک هستیم جای بحث و پژوهش زیادی دارد.
۴) بحث بیرون نگه داشتن درآمدهای نفتی از طریق سرمایهگذاری آن در داراییهای مالی خارج از کشور٬ یعنی کاری که نروژ کرده٬ مرتب مطرح میشود. من اسم را مغلطه نروژی گذاشتهام. خلاصه حرفم این است که نروژ بالاترین نسبت سرمایه به نیروی کار را در جهان دارد و نیازی به سرمایه اضافه ندارد. برای کشوری مثل ما که بازده نهایی سرمایه در داخل بالاتر از متوسط جهانی است این کار اشتباه است. در این مورد باز هم حرف خواهیم زد. دقت کنید که این بحث با بحث حساب ذخیره ارزی که هدفش نوسانگیری از درآمدهای نفتی و ثبات اقتصاد کلان است خیلی فرق دارد و ربطی به هم ندارند.
یک مقاله مفصل در زمینه نظریات موجود در این زمینه نوشته بودم که روی سایت رستاک بود. هم سایت رستاک از دسترس خارج شده و هم آن پستی که مطلب روی آن ارسال شده بود در جریان خرابی که برای سرور وبسایت خودم پیش آمد پاک شده است. باید مطلب را مرتب کنم و سر فرصت دوباره منتشرش کنم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید