• تامل فلسفی در باب کمربند

    تامل فلسفی در باب کمربند ایمنی
    ۱) بستن کمربند ایمنی در بزرگ‌راه‌ها چند سالی است که اجباری شده و ظاهرا نتایج خوبی هم به بار‌ آورده است. احتمالا هر کدام از ما چند مورد را می‌شناسیم که افرادی به خاطر بستن کمربند از مرگ یا آسیب‌های جدی نجات پیدا کرده‌اند. با این وجود نتایج «عملی» مثبت برای یک پدیده لزوما باعث نمی‌شود تا آن پدیده به لحاظ «اصولی» و «نظری» هم توجیه شود. دامنه تاثیر توجیه نظری چه به لحاظ زمانی و چه به لحاظ مجاز کردن پدیده‌های مشابه بسیار گسترده‌تر از نتایجی است که در عمل و در مورد یک پدیده خاص به دست می‌آید.
    ۲) چارچوبی از آزادی که من به آن معتقدم و ظاهرا عده قابل توجهی هم حداقل در سخن از آن طرف‌داری می‌کنند بر مبنای مسوولیت و آزادی شخصی انسان‌ها بنا شده است. بر اساس این چارچوب افراد مجازند در حیطه مسائلی که به خودشان مربوط است بر اساس تشخیص خودشان عمل کنند مگر این‌که عمل آن‌ها موجب محدود کردن آزادی‌ها یا کاهش رفاه افراد دیگری شود. مرز آزادی برای من این‌جا تعریف می‌شود و به نظرم می‌رسد خیلی از شما با آن موافق باشید.
    ۳) ممنوعیت رانندگی در حالت مستی، با اتومبیل معیوب، با سرعت غیرمجاز یا سبقت غیرمجاز یا عبور از چراغ قرمز و مواردی مشابه آن در چارچوب بند دو کاملا قابل درک است. افراد با تخلف از چنین قوانینی نه تنها ریسک خود را بالا می‌برند بلکه ریسکی را به کسان دیگری تحمیل می‌کنند که این ریسک برای آن‌ها ناخواسته است و باعث کاهش آزادی و رفاه آنان می‌شود. پس چنین مقرراتی باید وجود داشته باشد که مانع از این شود که افراد در اثر رانندگی بی‌مبالات باعث آسیب رساندن به دیگران (مثلا اتومبیل‌هایی که از مسیر مقابل می‌آیند) بشوند.
    ۴) ریسک و منفعت ناشی از بستن یا نبستن کمربند ایمنی کاملا به خود فرد بر می‌گردد. شما با نبستن کمربند خود تقریبا هیچ خطری را متوجه رانندگان یا عابران دیگر نمی‌کنید. پس این موضوع مشمول بند دو نمی‌شود. ممکن است البته کسی بگوید که در کشوری که نظام تامین اجتماعی دارد نبستن کمربند موجب تحمیل هزینه‌های درمانی و نیز هزینه‌های از کارافتادگی یا مرگ به سیستم تامین اجتماعی کشور می‌شود و لذا هزینه‌ای صرفا درونی برای فرد نیست. این عمل برون‌داد‌های منفی برای دیگران نیز دارد و لذا مشمول مقررات واقع می‌شود. من این حرف را قبول دارم ولی به نظرم می‌رسد مقدمات این استدلال در جامعه‌ای مثل ایران که بسیاری افراد ممکن است تحت پوشش بیمه درمانی نباشند و یا بیمه فقط هزینه‌ها را تا سقف کمی پرداخت می‌کند صادق نیست. در ایران موضوع بستن کمر‌بند تقریبا امری فردی است.
    ۵) راستی چرا کسی از خودش نمی‌پرسد که قانون بر اساس چه توجیه قابل دفاعی بستن کمربند را اجباری می‌کند؟ شاید کسی اصلا با کمربند راحت نیست یا اتومبیلش به اندازه کافی امن است یا آهسته رانندگی می‌کند یا دوست دارد با ریسک بالا زندگی کند یا اصلا مثل من گیر فلسفی به ماجرا می‌دهد و می‌خواهد آزادی خودش را بدون این‌که به دیگران آسیب برساند تا حداکثر ممکن حفظ کند. ما چرا باید اجبارا کمربند ببندیم؟ من برای این‌کار نیاز به توجیه نظری دارم. کمربند البته یک مثال کوچک و پیش‌پا افتاده است. جواب بحث ما می‌تواند تکلیف خیلی چیزهای دیگر را هم روشن کند.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها