احتمالن خبر دزدی معنوی وزیر علوم تحقیقات دولت مهرنورز را شنیدهاید. من نمیخواهم فقط به کامران دانشجو گیر بدهم چون معصومه ابتکار هم متاسفانه شبیه به این مورد را قبلن داشت. ماجرا وقتی جالبتر میشود که پاسخ نویسنده همکار کامران دانشجو به این موضوع را میخوانیم. طرف با وقاحت تمام ادعا میکند که مقالهاش کپی نیست و مشارکت علمی اساسی داشته است. طبعن من نمیتوانم راجع به محتوای مقاله نظر بدهم ولی میتوانم این مقاله ایرانیها را با مقاله کرهای مقایسه کنم و ببینم که متن مقاله ایرانی کپی پست کامل مقاله کرهای است و شاید فقط وسطش یکی دو تا نتیجه دیگر اضافه شده است.
نویسنده همکار وزیر علوم هنوز نمیداند که در مقالات علمی مفهومی به اسم دزدی ادبی (Plagiarism) وجود دارد که یکی از مصداقهایش تکرار بیش از یک تعداد خیلی محدود از جملات یک متن دیگر (حتی با ارجاع) در متن اصلی است. حتی اگر نویسنده مقاله دوم بخواهد از ایدههای مقاله اول استفاده کند باید جملات را بازنویسی (Rephrase) کند تا مقاله به اصطلاح به قلم خود او نوشته شود. در اکثر دانشگاههای خارجی نرمافزارهایی هست که متن تولیدات علمی دانشجویان (مثل پایاننامهها) را با ادبیات موجود مقایسه میکند و بخشهایی که تکرار متنهای قبلی است را رنگی میکند. اگر درصد رنگ از حدی بیشتر شود مقاله یا پایاننامه مشمول دزدی ادبی میشود.
در یک دولت اخلاقی و پرینسیپدار البته چنین افتضاحی فورن به استعفای وزیر علوم منجر میشود. در یک جامعه با مسوولیت مدنی قوی هم اعتراضهای دانشگاهیان وزیر را مجبور به استعفا میکند. از اولی که خبری نیست ولی امیدواریم دومی عمل کند. جالب است که ممکن است کسانی که با مطلب اولین نیچر نسبت به موضوع حساس شدند با خواندن پاسخ مضحک دستیار سابق وزیر قانع شوند. این است که باید دلایل آشکار تقلب علمی را به کسانی مثل فراکسیون اصلاحطلبان و برخی نمایندگان مجلس مثل احمد توکلی و علی مطهری منتقل کرد تا ماجرایی مثل کردان دوباره تکرار شود.
البته فراتر از جنبه سیاسی ماجرا به نظر چند مشکل ساختاری در جامعه علمی ایران در این بین بیتقصیر نیست:
۱) مشکل اول وقتی بروز میکند که بخواهید با سیاست دولتی و مجبور کردن به انتشار مقالات در ISI (که نمیدانیم چه صیغهای است) تولید علم را بالا ببرید. طبیعی است که جامعه علمی که عادت به تولید مقالات نداشته به همه راهها دست میزند تا بتواند امتیازات اجبار شده را کسب کند.
۲) انگلیسی نوشتن همه ما ضعیف است و حتی با دانشجویان کشورهای همسایهمان هم قابل مقایسه نیست. فکر کنم برای محقق ایرانی (مشخصن در حوزه علوم و مهندسی) سختترین قسمت نگارش متن مقالهها است. از خیلی از دوستانم شنیدهام که این قسمت برایشان غیر ممکن بوده است. مضاف بر آن فکر میکنم که خیلی ها هنوز نمیدانند که کپی متن مقدمه دزدی ادبی حساب میشود. اینها را که کنار هم بگذارد احتمال چنین اقداماتی زیاد میشود.
۳) مهمترین مشکل به نظر من از اینجا ناشی میشود که در ایران استاد راهنما به طور خودکار همکار مقاله به حساب میآید. معمولن دانشجو بخش عمده کار را میکند و حتی متن مقاله را هم آماده میکند و استاد هم در یک فرآیند سواری مجانی در مقاله شریک میشود. اینجا این طور نیست. استاد فقط زمانی نویسنده همکار است که خودش پا به پای دانشجو در مورد جزییات کار کرده باشد و در نوشتن هم مشارکت جدی داشته باشد. استاد راهنماهای من در هیچ کدام از مقالههایم شریک نیستند. برایم جالب بود که یکی از استادانم یکبار میگفت “اگر از نظر تو اشکالی ندارد یک مقاله دوم روی بسط این موضوع کار کنیم و بعد به اسم دوتاییمان منتشر کنیم!”. این یعنی اینکه هیچ دیفالتی برای شریک شدن استاد وجود ندارد. چون این عرف در ایران نیست استاد عملن در فرآیند کار دانشجویش درگیر نیست ولی اسمش میآید و لذا وقتی دانشجو افتضاحی به بار بیاورد گریبان استاد را هم میگیرد.
پ.ن: همانطور که حدس میزدم و از کامنتها بر میآید ظاهرن در رشتههای مهندسی این مساله سواری مجانی فراگیر است. اقتصاد را که من قاطعانه میدانم این طور نیست. اصولن دانشجوی اقتصاد باید مقاله اصلیاش تک نویسندهای باشد و گرنه شانسش خیلی کم میشود. جالب است که در اقتصاد اسامی نویسندگان صرفن بر حسب الفبا مرتب میشود و کسی برتری بر نفر دیگر ندارد ولی در مهندسی و علوم ترتیب اسامی مهم است. استاد راهنمای من ریز به ریز مقاله من و معادلات ریاضیاش را خوانده بود و اشکالات جزیی از اول تا آخر گرفته بود. وقتی ایمیل زدم و بابت این ویرایش اساسی تشکر کردم گفت جای نگرانی نیست. من پول میگیرم که همین کار را بکنم! فکر کنم در ایران حتی در رشته اقتصاد مقالهها به اسم مشترک دانشجو و استاد نوشته میشود.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید