فرضیه غالب در آکادمی این است: شما نمیتوانید معلم خوبی باشید مگر اینکه به طور جدی و پیوسته مشغول تحقیق باشید و معنی تحقیق هم یعنی انتشار مقاله در ژورنالهای خوب. احتمالن این فلسفه یکی از دلایلی است که در اکثر دانشگاهها توانایی تدریس فرد تقریبن هیچ اهمیتی برای استخدام هیات علمی ندارد و تنها عامل مورد توجه کیفیت تحقیق فرد است.
من مطمئن نیستم این فرضیه برای جایی مثل ایران که به علت نبود شبکه تحقیق هزینه تحقیق خوب در آن خیلی بالا است لزومن این قدر قاطعانه درست باشد. البته با این ملاحظات:
۱) رشته به رشته یا حوزه با حوزه متفاوت است. حدس میزنم برای کسی که درسهای مرتبط با تکنولوژی میدهد تحقیق اهمیت بیشتری داشته باشد تا استادی که قرار است درسهای کلاسیکی مثل تئوری اقتصاد خرد یا استاتیک یا جبر خطی را ارائه کند. میتوانم تصور کنم که کسی هیچ تحقیقی نکند ولی برای سالها همچنان معلم بسیار خوبی برای درس مبانی تعادل عمومی یا حتی نظریه بازی باشد. البته اگر فرد تحقیق نکند احتمالن درس روشهای عددی در اقتصاد یا تئوریهای رشد را بروز درس نخواهد داد.
۲) باید بین بروز بودن، به طور دائمی مساله مهم حل کردن و انتشار مقاله خصوصن در ژورنالها تفاوت گذاشت. حداقل در اقتصاد انتشار مقاله در ژورنال چنان کار وقتگیری است و آنقدر فرد را دچار وقتگذاشتن برای جزییات فنی و گاه غیرلازم میکند که فکر نمیکنم منفعت حاشیهای زیادی برای دانش عمومی که فرد برای تدریس لازم دارد داشته باشد. احتمالن این درست است که اگر کسی به اصطلاح چوب خشک باشد و خودش را از دنیای تحقیق جدا کند بعد از چند سال معلم چندان جذابی نخواهد بود ولی میتوانم حالت دیگری را متصور باشم که فرد مقالهای منتشر نمیکند ولی در عوض ژورنالهای رشته خودش را با دقت دنبال میکند، در کنفرانسهای هفنگی موسسه خودشان و چند کنفرانس خوب در سال شرکت میکند و دانشجویان فوق لیسانس خوبی دارد و با این روش معلمی بروز و دارای ذهن آماده است. در واقع این فرد به جای صرف وقت برای انتشار یک مقاله در سال، وقتش را صرف خوب خواندن ۵۰ مقاله و چند کتاب به درد بخور میکند و شاید از آن کسی که مقاله منتشر کرده دانش عمومیاش نسبت به کل جریان علمی رشتهاش بروزتر هم باشد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید