ظاهرا آقای احمدینژاد در مصاحبه تلویزیونی گفته است که باید درآمدهای نفتی دولتهای مختلف بر اساس قیمت طلا محاسبه شود و در این صورت درآمد نفتی دولت وی تفاوت چندانی با بقیه نداشته است. این لینک هم ماجرا را شرح و بسط داده است.
استدلال احمدینژاد رگههایی از حقیقت و رگههایی از نادرستی دارد. این حرف درست است که:
۱) به دلیل تورم جهانی (که البته رقم ملایمی است) باید درآمد دولتهای قبل را با نرخ تورم تعدیل نمود تا با درآمد نفتی این دولت قابل مقایسه باشد.
۲) قیمت نفت خصوصا در دهه اخیر همبستگی مثبت با قیمت فلزات پایه مثل فولاد و مس دارد. لذا در دورههایی که قیمت نفت بالاتر است هزینه واردات محصولات صنعتی و فلزات و مواد انرژیبر و نیز مواد غذایی هم بیشتر میشود و استدلال احمدینژاد تا حدی درست است. به عنوان مثال درست قبل از بحران مالی نفت و مس و فولاد و غلات یکی از بالاترین قیمتهای تاریخ خود را تجربه کردند. کشور ما صادرکننده مس و سیمان است و در زمینه فولاد هم خودکفا است ولی واردکننده محصولات صنعتی٬ مواد غذایی و برخی فلزات دیگر است و لذا هزینه بالاتر برای واردات قابل تصور است.
ولی نکتهای که در استدلال احمدینژاد چندان دقیق نیست ترجمه درآمد نفتی به معادل طلا است. طلا و نقره فلزاتی هستند که به علت کارکرد و فرآیند تولید و ذخیرهشان منطق قیمتشان متفاوت از محصولات انرژی و فلزات پایه هستند. طلا در دورههای اخیر همبستگی مثبتی با محصولات خام (Commodity) مصرفی دارد ولی همبستگیاش ضعیف است و نرمال کردن درآمد نفتی با قیمت طلا منطقی نیست. اگر به جای طلا قیمت سبدی از کالاهای خام یا مثلا شاخصی مثل شاخص قیمت محصولات خام مثل (DJ-UBS Commodity Index) استفاده میشد و قیمتها با آن نرمال میشدند بحث معقولتر بود. (البته اول باید نفت خام را از این شاخصها بیرون کشید چون نفت وزن بزرگی در شاخص دارد).
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید