بگذارید من هم نظرم را راجع به نوشته اسماعیل بگویم. هر چند بخش مهمی از چیزهایی که می خواستم بگویم قبلا توسط دوستان در نظرهای مطلب بیان شده است. از مقدمه مطلب اسماعیل می گذریم که ربطی به یک بحث علمی ندارد. به نظرم در محتوا آن نقد از دو حیث می تواند به نوشته من غیرمرتبط باشد. اول این که قصد من در یک ستون کوتاه سرمقاله بیان ریشه های تورم نبود و تمرکز روی مکانیسم های اقتصادسیاسی تورم بود. اگر قرار بود روی علل تورم یک صفحه مطلب بنویسم حتما خیلی جزییات را می آوردم که در آن مطلب نیازی به آن نبود. ثانیا کل نوشته اسماعیل از یک حیث روی یک سوء تفاهم استوار شده است و آن این که تصور کرده عبارت “سنتی” در جمله من که ریشه نقدینگی تورم را بر دیدگاه های سنتی غالب دیده بودم به علم اقتصاد بازمی گردد. از روح مقاله آشکار است (و اگر نیست تقصیر من است) که بحث من راجع به ایران است. من سال ها است که اخبار مربوط به سیاست های اقتصادی در ایران را با دقت دنبال می کنم و کم تر اظهار نظری از سوی مسوولین و کارشناسان و روزنامه ها را نخوانده رد می کنم. متاسفانه فرصت کار تحلیل محتوایی ندارم ولی کاش یکی این کار را می کرد و “گفتمان” تورم در ایران را در ۱۵ سال گذشته تحلیل می کرد تا ببیند تصور بسیاری از مسوولین و حتی اساتید اقتصاد از ریشه های تورم چه بود و الان چه طور تغییر کرده است تا ببینیم تصور سنتی از ریشه های تورم در ایران چیست.
حالا در مورد محتوای مقاله:
۱) گفته شده که تورم فقط ناشی از نقدینگی نیست و فشار هزینه تولید هم موثر است. کاملا صحیح. کافی است کسی ویکی پدیا را باز کند تا ببیند که همانند هر کتاب مقدماتی در این زمینه فشار هزینه ها و کشش تقاضا را به عنوان دو ریشه تورم ذکر کرده است. سوال این است که اهمیت فشار هزینه ها در مقابل کشش تقاضا چه قدر است؟ تنها مثالی که من برای تورم ناشی از فشار هزینه می شناسم همان مثال تکراری دهه هفتاد و افزایش قیمت نفت است و بعد از آن مورد جدی دیگری نخوانده ام. آیا اسماعیل معتقد است که تورم ایران با این فاکتور قابل توضیح است؟ به علت فشار هزیه از طرف کدام عامل تولید؟ چند درصد از تورم ۱۵-۲۰ درصدی؟
۲) اسماعیل در بند ج-۱ نوشته اش ادعای بزرگی می کند. می گوید “رابطهی پول و تورم یک رابطهی علیت نیست بلکه همبستگی است. به عبارت دیگر درست است که هر جا پول زیاد باشد تورم نیز هست ولی این پول تنها عامل تورم نیست. پس این حرف فاقد منطق است و باید دنبال علیت بود.”
می گوید رابطه پول و تورم علیت نیست بلکه همبستگی است. این ادعا (یا فرض) به لحاظ اقتصادی یک حرف بسیار روشن و قابل مطالعه ای است. منتها درست در جمله بعدی حرف خودش را نقض می کند و می گوید پول تنها “عامل” تورم نیست. بلاخره پول “عامل” (یا همان علت) تورم هست یا نه؟ بلی قطعا غیر از نقدینگی عوامل دیگری هم در تورم تاثیر دارند (و البته این چیزی از رابطه علی بین نقدینگی و تورم نمی کاهد) ولی مهم این است که سهم آن ها چه قدر است.
اگر بگوییم رابطه پول و تورم علی نیست و همبستگی است یعنی این که می گوییم که این حجم پول نیست که تورم را تعیین می کند بلکه هر دو آن ها توسط عامل دیگری رانده می شوند. اگر این طور باشد تمام ادبیات سیاست گذاری تورم مثل هدف گذاری تورم و بحث های مهم اقتصاد سیاسی راجع به اعتبار سیاست گذار اساسا بی ربط است چون یکی از مهم ترین اهرم در دست سیاست گذار برای نیل به این هدف ها تغییر عرضه پول جدید است و این فقط وقتی کار می کند که رابطه علی باشد. ضمنا اگر رابطه علی نباشد برای ما فاینانس کارها هم خبر بدی است چون کلی از کارها راجع به ساختار زمانی نرخ بهره و انتخاب پورت فولیو تحت تاثیر سیاست های بانک مرکزی برای تورم قرار می گیرد و این طوری رشته هایمان کلا پنبه می شود.
برای این که اطمینان بیش تری کسب کنم سعی کردم با کتاب هایی که دم دستم بود هم مشورت کنم. از جمله به رومر و هایدرا و میشکین و چمپ مراجعه کردم. به قول خارجی ها No Chance! هر کتابی را نگاه کردم وقتی راجع به تورم صحبت می کند صاف می رود سراغ نقدینگی و معمولا از بقیه عوامل حتی اسم هم نمی برد.
۲) من گفته بودم فرض تورم ناشی از “بی انصافی تولیدکنندگان” تحلیل سنتی از تورم بوده است. اسماعیل به گونه ای حرف می زند که انگار در ایران نیست و صحبت های پیرامون تورم در ایران را نشنیده است. من نگفتم اقتصاددانان جدی دنیا می گویند (می گفتند) که بی انصافی تولیدکنندگان عامل تورم است بلکه منظورم کسانی مثل دکتر ا.ر و برخی نمایندگان مجلس است که مثلا وقتی بحث از تورم مسکن می شوند می گویند که “صاحب خانه های بی انصاف با افزایش قیمت مسکن باعث تورم در این بخش شده اند”. حالا این وسط اسماعیل به توضیحی (به نظر من بی دقت) سعی کرده به ما یاد بدهد که تولیدکنندگان عقلانی رفتار می کنند و این اسمش بی انصافی نیست. من راستش موضع اسماعیل را نمی فهمم. آیا او هم با من هم عقیده است که به اصطلاح “بی انصافی تولیدکننده” ریشه تورم نیست و مساله به جای دیگری بر می گردد یا نه؟ اگر این طور است پس چرا موضع مخالف دارد. ما که هر دو داریم یک حرف می زنیم.
البته جمله ای که اسماعیل به کار برده کمی نادقیق است و این نادقیقی ممکن است بعدا منجر به تحلیل های نادرست راجع به تورم شود. می گوید “معمولاً تولیدکنندگان با توجه به عقلانیتی که دارند در شرایط افزایش هزینهها سعی میکنند فشار افزایش هزینهی تولید را به قیمت محصولاتشان منتقل کنند تا منجر به کاهش سود آنها نشود”.
مدل سازی اقتصادی این طور نیست. در مدل های مربوط به تعادل بازار پول و تورم ما دو عامل داریم یکی مصرف کننده و یکی تولیدکننده. وقتی عرضه پول زیاد می شود مصرف کننده در دوره فعلی با مقدار بیشتری پول مواجه شده و لذا جواب مصرف بهینه برای او در دوره فعلی افزایش می یابد. طرف تولیدکننده هم با دو تغییر بالقوه مهم رو به رو است. یا تابع تقاضا جا به جا شده و یا بردار هزینه های تولید تغییر کرده است. در هر صورت عرضه کننده یک مساله بهینه سازی با مقادیر جدید را حل کرده و مقدار (یا قیمت) بهینه را از این مساله بهینه سازی به دست می آورد. فرق این نگاه این است که تولیدکننده قدرت مطلق ندارد که بخواهد “فشار هزینه را به مصرف کننده منتقل کند” بلکه همواره در حال محاسبه یک قیمت بهینه است و چون در کوتاه مدت هم منحنی عرضه افقی نیست (بازار رقابت کامل نیست) آن دو تغییر روی قیمت تاثیر می گذارند.
۳) من متخصص بحث انتظارات نیستم ولی تا جایی که می فهمم بحث انتظارات (خصوصا عقلانی) در ادبیات اقتصادی بیش از آن که راجع به ریشه های تورم بحث کند راجع به تاثیرات سیاست های پولی حرف می زند و مثلا قضیه بی اثر بودن سیاست (PIP) از همین مدل بیرون می آید. البته مقاله هایی دیده ام که مثلا مقادیر قبلی تورم را هم در مدل کردن تورم آتی منظور کرده و تفسیر انتظاری از آن دارند ولی در کتاب های تخصصی این حوزه کم تر مقاله ای دیده ام که تورم در یک کشور را با این روش مدل کرده و توضیح داده باشد. اگر اسماعیل چنین مقاله ای می شناسد قطعا من خوش حال خواهم شد که آن را بخوانم و نظرم تغییر کند.
۴) اسماعیل سوال خوبی راجع به این که چرا رابطه نقدینگی و تورم در ایران قطع شده است پرسیده است. نکته اش هم این است که چرا از سال ۸۰ به بعد ما سطح نقدینگی را در حد قبلی داریم ولی تورم کم تر شده است و به وضوح در نمودار نقدینگی تورم یک شکاف نسبتا ثابت مشاهده می شود. این سوال من هم هست و در یک مصاحبه با یکی از اقتصاددانان برجسته کشور همین را مطرح کردم و روی آن بحث شد (خدا می داند این مصاحبه کی چاپ می شود). تا جایی که من می فهمم بخشی از این موضوع به بحث تاثیر لنگر ارزی در اقتصاد برمی گردد که من قبلا راجع بهش نوشته ام. از سال ۸۰ به بعد نرخ ظاهری ارز در ایران ثابت است و به نظر می رسد که دولت با روش نسبتا پرهزینه ای بخشی از اثرات تورمی نقدینگی را خنثی کرده است. باز اگر اسماعیل توضیح تحلیلی دیگری به ذهنش می رسد من خیلی خوش حال می شوم که بشونم و استفاده کنم.
حرف آخر: اسماعیل گرایش تخصصی اش در دوره دکترا پول بوده است. من انتظار دارم که کسی که مبحث را در سطح دکترا خوانده است وقتی می خواهد راجع به رد فرض نقدینگی و برجسته کردن سایر ریشه های تورم صحبت کند در حد ویکی پدیا صحبت نکند بلکه به چند مقاله معتبر ارجاع بدهد. ضمن این که اسماعیل حرف خوبی می زند که می گوید راجع به ریشه های تورم نباید قطعی قضاوت کرد و ممکن است عوامل جدیدی در آن دخیل شده باشد. قطعا من و دوستان دیگر بسیار خوش حال خواهیم شد که یک نفر همت کند و یک مقاله قابل اعتنا که بر مبنای یک مدل نظری قوی و تست های تجربی قابل اعتماد بنویسد تا درک ما هم از موضوع عمیق تر شود. مشکل این جا است که مثل بسیاری حوزه های دیگر در زمینه تورم هم وقتی صحبت از ریشه هایی غیر از عوامل برشمرده شده توسط ادبیات اقتصاد جریان اصلی می شود مقاله قابل اعتنا کم تر به چشم می خورد و موضوع در سطح حرف های کلی باقی می ماند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید