فرصت نکردهام همه مباحث انتخابات را دنبال کنم و لذا اطلاعات دقیقی از تیم اقتصادی نامزدها ندارم. البته هفتهنامه تجارت فردا در شماره اخیرش گمانههایی در این مورد منتشر کرده که شاید اطلاعاتی به ما بدهد. بدون اینکه وارد مصداقها بشویم به نظرم رسید اگر بخواهم نامزدها را از زاویه تیم اقتصادیشان بررسی کنم به این معیارها توجه میکنم:
۱) آیا تیم اقتصادی تجربه عملی گرداندن امور و درگیر بودن با مسایلی مثل سیاست ارزی٬ تنظیم نرخ بهره٬ مدیریت اعتبارات بانکی٬ بودجهریزی٬ سیاست پولی و الخ و دانستن چالشهای واقعی دستکاری متغیرهای اقتصادی را دارد یا نه. آیا در تیم اقتصادی کسانی هستند که تجربه حضور در نهادهای صف -و نه صرفا پژوهشی – اقتصادی مثل شورای اقتصاد٬ بانک مرکزی٬ شورای پول و اعتبار٬ سازمان برنامه٬ وزارت دارایی٬ بخش بینالملل وزارت نفت یا حداقل نهادهایی مثل اتاق بازرگانی یا بانکهای مهم کشور یا شورای روسای OPEC را داشته باشند؟
۲) در ادامه بند یک٬ آیا تیم اقتصادی نامزد با یک برنامه نسبتا استاندارد و تجربهشده و جریان اصلی جلو میآید یا از کسانی تشکیل شده است که همه سالهای کار حرفهایشان را بیرون از نهادهای اجرایی بودهاند و بیشتر ایدههای انتقادی/روشنفکرانهای داشتهاند که کسی آنها را جدی نمیگرفته است. خطر یک تیم اقتصادی از این نوع این است که ممکن است پس از دست گرفتن سکان نهادهای اقتصادی انرژی و منابع زیادی را صرف زمینهسازی یا اجرای رویکردهایی بکنند که اصولا حرفی برای گفتن در عمل ندارند و لذا بعد از مدتی سعی و خطا به مسیر سیاستهای استاندارد برگردند.
مثلا اگر کسی با تیمی بیاید که تمامشان یا افراد صاحبنفوذشان صرفا مدعی تخصص اقتصاد توسعه و نهادگرایی و حوزههایی مثل آن باشند برایم نگرانکننده است.
۳) در شرایط فعلی برای من خیلی مهم است که در تیم اقتصادی فرد حتما مخصصان قابل اعتماد اقتصاد کلان و اقتصاد مالی وجود داشته باشند. مفاهیم کلان و بازارهای مالی مجردتر از سایر زیربخشهای اقتصاد هستند و منطق – گاه غیر شهودی٬ غیر ملموس و پیچیده – خاص خود را دارند. یکی از بزرگترین ضربههایی که در سیاستگذاریهای اقتصادی در دولتهای مختلف دیدهایم گماردن افرادی که تخصص اقتصاد کلان ندارند به پستهای کلان (مثل ریاست بانک مرکزی) و مهمتر از آن تعمیم شهودهای سطح بنگاهی و مکانیکی و مهندسی به تحولات کلان و سیاستگذاری بر اساس آن بوده است.
مسایل کلان از تجمیع (Aggregation) رفتارهای همه آحاد جامعه مثل بنگاهها و خانوارها و بانکها و متقضیان نیروی کار و پساندازکنندگان و الخ تحلیل میشوند و تعادلهای کلان جایی است که شروط بهینگی را برای همه این عوامل در کنار ارضا میکند. در حالی که تحلیلهای بنگاهی یا بخشی صرفا روی تعداد معدودی از این عوامل متمرکز میشود و خیلی وقتها این اثر تجمیعی را به حساب نمیآورد.
در شرایط فعلی کشور نیاز به یک رژیم ارزی حسابشده و سیاستهای پولی/مالی منسجم و هدفگذاریشده و مدیریت صحیح بازارهای مالی و نظام بانکی دارد. لذا برایم خیلی نگرانکننده است که ببینم در تیم نامزدها کسی که کل تخصصش اقتصاد کشاورزی یا انرژی یا بهداشت است و همیشه در این سطح از مسایل کار کرده است در مورد سیاستهای پولی و تورم و ارز و بانک و بازار مالی صحبت میکند. بدتر از آن اینکه ببینم هیچ کسی که تخصص مسایل این سطحی را داشته باشد در تیم یک نامزد نیست و لذا تکلیف سمتهای مهمی مثل رییس بانک مرکزی رها باشد.
۴) اگر شرط بند ۳ ارضا نشد و تیم فعلی هیچ متخصص اقتصاد کلان/مالی نداشت آیا لااقل اعضای تیم اقتصادی نامزد در سطحی هستند که بتوانند تمایل اقتصاددانهای طراز اول کشور را برای همکاری و مشاوره جلب کنند؟
در مورد اجزای مشخص سیاستهای اقتصادی نامزدها نظری ندارم. دو دلیل برای این کار دارم. اولا این موضوع دیگر کمابیش شناخته شده است و خیلی حرف مهمی برای گفتم نداریم. ثانیا٬ به نظرم مهمترین اولویت گماردن مدیران اقتصادی با تجربه و کاردان برای تنظیم درست امور روزمره و سیاستهای کلان اقتصاد٬ مقابله با تبعات مساله تحریمها٬ مدیریت ارزی٬ ثبات در بازار داراییها و جلوگیری از شکلگیری حبابها٬ تقویت بانکهای خصوصی و فعالسازی ظرفیتهای تولیدی موجود بخش خصوصی است. در چارچوب این محدودیتها و اولویتهای عملیاتی٬ تحلیل ماهیت سیاستهای بلندمدت و توسعهای نامزد در شرایط فعلی در اولویت بعدی قرار میگیرند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید