جنسیت، بارت و باقی قضایا
۱) چند روز پیش رفته بودم مهمانی دوست اتریشیام. دختر خانمی را در جمع معرفی کرد و گفت همخونهای من! میدانستم که الان دوست دختر نداره. کمی با تعجب نگاه کردم. گفت فقط آپارتمانمان را مشترکا کرایه کردهایم و رابطه خاصی با هم نداریم. این بار چندم است که میبینم یک دختر و پسر جوان مدتها با هم در یک خانه (در واقع در دو اتاق جدا) زندگی میکنند و رابطه جنسی هم با هم ندارند. قبلا هم از یکی دوستانم که خانمی بود و همین تجربه را داشت پرسیدم که آیا با بودن همخانه پسر احساس ناراحتی یا خطر نمیکند؟ گفت نه! برای چی؟
۲) در ایران آپارتمانها و خوابگاهها و اتاقهای کار و اتوبوسها را مجبورند جدا کنند چون در غیر این صورت زنها از دست مردان مزاحم آسایش نخواهند داشت. این یک توهم ساخته شده توسط محافظهکاران نیست. واقعیتی است که دوستان غیرمذهبی هم بر آن صحه میگذارند. مشخصا محیطهای شلوغ مثل بازار اصولا نمونهای از مکانهای جولان دادن چنین مردانی است که دامنه آن ظاهرا روز به روز گستردهتر هم میشود. یکی از دوستانم که چند سالی در ترکیه زندگی کرده بود و برگشته بود میگفت نمیتوانم ایران را تحمل کنم. برای اینکه امکان ندارد بیرون بروم و بدنم مورد تعرض قرار نگیرد.
۳) به نظر میرسد جنسیت در منطقهای از دنیا که کشور ما در آن واقع است به عنوان امری شدیدا فیزیکی فهم میشود. اگر فیلمها را بازتاب تمایلات درونی بینندگان بدانیم میتوانیم به تصویری که از رابطه جنسی در فیلمهای خاورمیانهای ارائه میشود استناد کنیم. من سالها است فیلمفارسی یا ترکیهای ندیدهام و شاید اطلاعاتم بروز نباشد ولی تا جایی که یادم است تجاوز به عنف یا حداقل نوعی تعرض به زنان عنصر ثابت تقریبا تمام این فیلمها بود. دقت کنید که میگویم فیلمفارسی و لذا به نظرم جامعه ایران پیش و پس از انقلاب چندان تفاوتی از این جهت ندارد.
۴) به نظر من فهم فیزیکی از جنسیت انتظار لذت از آنرا تا حد لذت ناشی از یک تماس جسمی ساده تقلیل میدهد. یک مثال به غایت ناراحتکننده از نتایج چنین تصوری از ماجرا در ایران رابطه جنسی با همجنس (حتی به شکل تجاوز و تعرض) توسط کسانی است که اصلا تمایلات همجنسخواهانه ندارند. مثال دیگرش همین تلاشها است برای لمس کردن بدن زنان یا گفتن چند کلمه ولو در قالب جکهای جنسی به گونهای که نوعی اشاره به جنسیت را علنی کند.
۵) از خصوصیات کشش جنسی فیزیکی این است که در نوعی از ابهام و دور از دسترسی و یا پوشیده شدن موقت توسط عناصر دیگر تقویت شده و معنی مییابد. همانند بخشی از بدن که از لای شکاف بیرون می زند. اشاره به چنین معنایی در نوشتههای رولان بارت فراوان است. دختران ایرانی که پاچه شلوارشان را اندکی – و نه خیلی زیاد – و درست به اندازهای کوتاه میکنند که قطعهای از بدن را بین کفش و شلوار در معرض نمایش بگذارند به خوبی به این خصوصیات آگاهند. دقیقا به همین دلیل است که فضاهایی که باید القاء کننده چنین تمایلاتی باشد عمدتا نیمه تاریک و نیمه روشن هستند.
۶) گشودگی دشمن جنسیت فیزیکی است. آگاهی نسبت به جنسیت وجه فیزیکی آن را بیارزش میکند. این آگاهی میتواند محصول تعدد گفتگو یا دیدن یا تماسهای عادی مثل دست دادن و یا رابطههای پیچیدهتر و یا حتی خواندن و گفتگو درباره آن باشد. به هر حال نتیجه آن تبدیل توهم کشش عام جنس مخالف به فهم لذت ناشی از کشش خاص است. کشش خاص که میگویم منظورم رابطهای است که لذت آن نه از فیزیک رابطه که از کششهای روحی ناشی از امیال دو طرف به دست میآید و در مقابل منظورم از کشش عام این توهم است که جسم همه افراد جنس مخالف لزوما جذبه جنسی دارد. به نظر من به خاطر همین رازگشایی از امر جنسی و درست بر خلاف تصور غلطی که در جامعه ما وجود دارد فضای عمومی جامعه غرب فضایی جنسیتزدایی شده و برای زنانی که تعمد نداشته باشند امن است.
۷) از جنبه سادیستی قضیه که بگذریم میگویند لذت تجاوز جنسی که اینروزها شنیدن اخبارش در ایران لرزه بر تن آدم میاندازد در کمترین حد خود است. من مطمئن نیستم در ایران همه متجاوزین اعم از متعرضین (مردان کوچه و خیابان) و جنایتکاران (متجاوزین به عنف) لزوما در پی لذت سادیستی باشند. پس ریشه قضیه کجا است؟ به نظر شما این وضعیت بیمارگونه که روز به روز هم غیرقابل تحمل و ترسناکتر میشود ناشی از چیست؟
دیدگاهتان را بنویسید