ترم بهار نیمه دومی کلاسی را در زمینه سیاست انرژی نو درس میدهم و چون درس جدیدی است دستمان برای موضوعات باز است. پارسال که برای اولین بار درس میدادم به دانشجوها گفتم که میخواهم جلسه آخر فضای بحث را کمی عوض کنم: یک جلسه را به بحث رابطه انرژی و توسعه و به طور مشخص تعامل انرژی با موضوع جنسیت و فقر اختصاص دادم. ادبیات موضوع لزوما به لحاظ نظری خیلی پخته و پیشرفته نیست ولی به هر حال موضوعات جالب و مهمی را – خصوصا از زاویه امپریکال – تحلیل کرده است: از جمله موضوع هزینه نامتقارن انرژی برای طبقات محروم و اینکه چه طور افزایش دسترسی به انرژی در مناطق فقیر از زاویه تحلیل جنسیتی اثرات متفاوتی دارد. در بسیار از نقاط جهان زنان بیشترین تماس را با مساله انرژی دارند٬ غذا تهیه میکنند و لذا در معرض دود و گازهای سمی اجاقهای سنتی هستند و مسوولیت تهیه هیزم و خاشاک معمولا بر عهده زنان است (همان طور که در موضوع آب هم همین موضوع را داریم). لذا پیشرفتهای نسبتا سادهای مثل افزایش دسترسی به چراغ خوراکپزی نفتی گاه ساعتها در وقت زنان صرفهجویی میکند. این وقت صرفهجویی شده بین فعالیتهای دیگری مثل مشارکت در بازار کار٬ تولید خانگی٬ آموزش٬ تفریحات یا صرف وقت بیشتر با کودکان تقسیم میشود. مثل خیلی مسایل دیگر جنبه جنسیتی انرژی موضوعی پنهان و ساکت بود که در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. (این منبع را ببینید)
علاوه بر مقالات یک شماره ویژه از مجله Energy Policy که روی موضوع اجاقهای غیردودزا بوده یک مقاله مهم و جالب در این زمینه که در کلاس روی آن بحث میکنیم این مقاله از Taryn Dinkelman است که تاثیر دسترسی به شبکه برق روی اشتغال زنان را نشان میدهد. مثل خیلی مسایل دیگر نمیتوانیم صرفا به همبستگی این دو متغیر نگاه کنیم چرا که محتمل است که روستاهایی که وضع اقتصادی بهتری دارند هم زودتر شبکه برق راه میاندازند و هم صنایعی دارند که زنان در آن کار کنند. نویسنده از متغیر ابزاری (Instrumental) جالبی برای شناسایی علی استفاده میکند و آنهم شیب زمین است. استدلال میکند که روستاهایی که در ارتفاع کمتری قرار دارند زودتر برق دریافت میکنند و لذا شیب میتواند به عنوان متغیری غیروابسته با سایر عوامل به کار برود.
این یک جلسه از درس برای من بسیار خاطرهانگیز است. سر کلاس انگار پرواز میکردم و دقیقا برای اولین بار در خارج از ایران همانقدر از تدریس مشعوف شدم که در ایران میشدم. فکر میکردم چه خوشبختی است که آدم بتواند دائم روی این موضوعات کار کند و تدریس کند. بعد که به دفترم رسیدم دیدم خوشحالی ماجرا فقط برای من نبوده ! چند نفر از دانشجویان ایمیل زدند که چه قدر از دیدن چنین مبحثی در درسی که قرار بوده بیشتر مدلهای ریاضی و کاربردی را پوشش بدهد هیجانزده شدهاند. یک نفرشان که دانشجوی بسیار دوستداشتنی و توانمند هندی بود و اینجا MBA میخواند همین موضوع را پی گرفت و خبر میدهد که برگشته هند و دارد روی موضوع تبدیل زباله به گرما در مناطق محروم کار میکند.
هفته بعد برای بار دوم و آخر این جلسه را درس میدهم و وقتی داشتم اسلایدها را به روز میکردم یاد خاطرهاش افتادم و گفتم با شما به اشتراک بگذارمش. در مورد ایران چون دسترسی به برق قابل اعتماد و نسبتا ارزان بسیار بالا است (و لذا فقر انرژی موضوع جدی نیست) نمیدانم که چه جنبههایی از مبحث انرژی-جنسیت برای ایران مهم است. اگر ایدههایی داشته باشید همه استفاده میکنیم. شاید تحولات بعد از آزادسازی قیمتها و حذف یارانهها زوایای جدیدی برای مساله ایجاد کرده باشد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید