برای صرفه جویی در زمان پاسخ جمعی به کامنت های پست قبل می دهم. این وبلاگ چند گروه خواننده دارد. یک گروه تعداد قابل توجهی از دوستان قدیمی و جدید و دیده و ندیده من هستند که در چهار گوشه دنیا پراکنده هستند و خیلی هم در کامنت ها حضور ندارند. برخی مطالب من برای این گروه و با هدف به اشتراک گذاشتن تجاربی است که خودم بهش رسیده ام. در هر سفرم تعداد زیادی از این دوستان را می بینم و مدت ها راجع به این موضوعات حرف می زنیم. بنابراین با وجود این که خیلی راحت پیشاپیش واکنش ها را به این جور نوشته ها می دانم؛ بی هیچ دغدغه ای در مورد اظهارنظرهای بی ربط به ماجرا این مطالب را برای مخاطب واقعی اش می نویسم. حاشیه ها هم اهمیتی ندارد.
۱) کار جدی یعنی چه؟ تدریس برای من اتفاقا یک جدی است ولی همه کار جدی که می شود این جا انجام داد تدریس نیست. تاسیس یک شرکت مشاوره تخصصی؛ حضور در مدیریت موسسات مالی بخش خصوصی؛ تاسیس صندوق های تخصصی سرمایه گذاری؛ کمک به شکل گیری موسسات آموزش عالی غیردولتی با استانداردهای بین المللی و … با خبرهایی که از دوستانم دارم خیلی امیدوارم که ظرف چند سال آینده یک جمع از دوستان هم نسل ما که اقتصاد و رشته های مرتبط با آن را خوانده اند بر می گردند و یک جمع مناسب برای کار کردن مشترک شکل خواهد گرفت.
۲) چرا گفته ام وقت تلف کردن؟ برای این که حضور در خارج یک دوره با بهره وری بالا دارد که مربوط به وقتی است که آدم در یک مرکز خوب درس بخواند و تحقیق کند و چیز یاد بگیرد. من در خارج فقط درس نخوانده ام بل که یک سال و نیم در یک سازمان خیلی با پرستیژ کار کرده ام و این کار برایم چیزی جز وقت تلف کردن نبود (در قیاس با امکان هایی که قبل و بعد آن در ایران داشتم) چون شناخت نسبتا خوبی از محیط کار آن جا دارم می دانم که برای من حضور بعد از تحصیل در قیاس با موقعیت های موجود در ایران وقت تلف کردن است مگر این که موفق شوم در یک سازمان خیلی تخصصی شغلی بیابم که جنبه یادگیری آن بالا باشد. شانس این جور مشاغل خیلی بالا نیست. ضمنا من هر موقعیتی الان دارم ۵ سال قبل قبل از رفتن هم داشتم (جز این که حوزه کارم متفاوت بود). بنا بر این خارج رفتن چیز زیادی را برای من عوض نکرده است.
۳) ماندن در محیط پاستوریزه آکادمیک خارج از ایران برای من راحت تر از سر و کله زدن با مسایل واقعی در ایران و مواجهه با کارشناسان و مدیران باهوش ایرانی است. این اصلا تعارف و شعار نیست. من هر بار که می آیم ایران با چندین سوال دقیق و هوش مندانه مواجه می شوم – البته با ده ها سوال و کامنت غیرمرتبط هم مواجه می شوم – که هرگز در ادبیات مشابه آن را ندیده ام. در همین سفر حداقل ۶ سوال اساسی شنیدم که به نظرم هر کدامشان موضوع یک مقاله جذاب است. اگر کسی تجربه داشته باشد می داند که نوشتن مقاله آکادمیک راحت تر از درگیر شدن در تحلیل مسایل سیاست گذاری آن هم در یک کشور در حال توسعه است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید