در این کشور جریده هایی هستند که وقتی قرار است مثلا کتاب آقا یا خانم الف در باب چیستی هنر یا جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی را بکوبند نیمه پنهان زندگی طرف را می جویند و “راست” و دروغ را به هم می بافند که طرف در جوانی اش شش ماه کجا کار کرده یا تا حالا با چند نفر از جنس مخالف سلام و علیک کرده است پس نتیجه می گیریم نظراتش مزخرف است (همان قضیه جک منطق هم شهری ما).حالا فکر کنید یک نفر بنشیند و مقاله سنگین و وزینی علمی بنویسد و نوشته این مدلی را نقد کند. به نظرتان خودش را مسخره نکرده است؟ گاهی این نوشته ها و این رسانه ها نیاز به طرف مقابلی دارند که موشک را با موشک جواب دهند و فضا را متعادل کنند.
احمد سیف عزیز آمده و مقاله ای را ترجمه کرده و در گرماگرم سفر اولین برنده جایزه نوبل به ایران دوباره منتشرش می کند. مقاله ای که دقیقا نسخه بین المللی یادداشت های جریده وطنی است. حالا دوستان (اول از همه مریم عزیز خودم) شاکی شده اند که نقد تو چرا تند است؟ اولا نقد من بی ادبانه نبود. من هیچ چیزی راجع به شخصیت احمد سیف نگفته ام و بی آن که نیازی باشد اشاره هم کرده ام که برای شخص او احترام قایل هستم که سوء تفاهمی پیش نیاید که اختلاف شخصی در این بین وجود دارد. در رابطه با نوشته هایش گفته ام که برخی نوشته هایش را جدی نمی گیرم. فکر کنم این کم ترین حق من است که بگویم نظرم راجع به نوشته های کسی که در بین غیرمتخصصین و افراد غیرآشنا به اقتصاد مدرن به عنوان استاد اقتصاد شناخته می شود ولی به نظر من و بسیاری از دوستانی که در جاهای معتبر اقتصاد می خوانند اکثر نوشته هایش در بهترین حالت “خارج از متدولوژی علم اقتصاد” است چیست. این هم به نظرم نمی رسد که در فضای نقد افکار مخالف و به قول صادق در برابر کسی که نوشته خود را در فضای مجازی عرضه کرده است این عبارت نکته توهین آمیزی داشته باشد.
ثانیا مقاله هیچ نکته دندان گیری ندارد که نقد شود. شما بگردید و یک جای مقاله برهانی قابل جواب دادن پیدا کنید که من هم جواب بدهم. کل مقاله تشکیل شده از مشتی برداشت غلط از نظریات شلینگ و چیزهایی راجع به رفتار سیاسی آومن – که شاید حتی راست باشد ولی نمی دانم ربطش به کارهای علمی آومن که به خاطرش نوبل گرفته چیست – و حتی فراموش نکردن این نکته که فون نویمان در پروژه منهتن شرکت داشته است. شما باشید این مقاله را چه طور نقد علمی می کنید؟
حرف آخرم هم این که من آدم به به از آفتاب عالم تابی نیستم که بخواهم وجیه المله باشم و نگران وجهه خودم باشم. گاهی آدم مجبور است نقش توپخانه صبح امروز را در وبلاگستان بازی کند تا به پیش برد یک پروژه در یک جامعه کمک کند. پویان هم که خاکریز را رها کرده و آر پی جی نمی زند و ما حسابی دست تنها هستیم 🙂 البته زمین از اوتاد خالی نمی ماند. حجت قندی که از فارغ التحصیلان موسسه بوده و دکترایش را از وی تی گرفته است و الان در آمریکا اقتصاد درس می دهد وبلاگ خواندنی جدیدی راه انداخته است. فعلا دعوا را فراموش کنید و اقتصادانه حجت را بخوانید.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید