• خاکستر رخوت در وبلاگستان

    بر خلاف هیاهوی رسانه ای به نظر می رسد وبلاگستان ایرانی دارد وارد دوره رخوت بزرگی می شود که شاید نویددهنده آغازی بر یک پایان باشد. در همین دو سه هفته قبل چند وبلاگ نویس معروف خداحافظی کردند. علی معظمی، امین عنکبوت، پانته آ غربستان، پانته آ گلخانه و خانم حنا.

    علاوه بر آن حلقه دبش که پارسال با شور و هیجان راه افتاد تقریبا رو به خاموشی است. همین اتفاق در حلقه ملکوت هم کمابیش افتاده است. داریوش، مهدی سیبستان و عباس معروفی که جز پرکارها و پرخواننده ها بودند مدت ها است که دیگر با شور و هیجان قبلی نمی نویسند. حلقه هنوز هم اگر علی اصغر سیدآبادی ننویسد وضعیتی بهتر از دبش ندارد.

    صنم خورشید خانم انگار جز لینک دادن به این و آن و نوشتن از اوضاع دانشگاه دیگر چیز خاصی برای نوشتن ندارد و از آن نوشته های خواندنی شهرشلوغش دیگر خبری نیست. حسین درخشان که اوایل وبلاگ خواندنی می نوشت حالا وبلاگش تبدیل شده به گزارش سفرهایش و توضیحات خنده داری که زیرلینک هایش می دهد. کورش علیانی که پارسال این موقع ها با آن مطلب «هفته بسیج» بر سر زبان ها افتاده بود علی رغم تغییر وبلاگ که علامتی برای فعال شدن بود کرکره را پایین کشید و رفت.

    ماجرا حتی در مورد وبلاگ های دوستان دور و بر خود من هم رخ داده. افراپرس، خبرگزاری معروف بچه های شریف مدت ها است به سرنوشتی دچار شده است که روزی برای وبلاگ من پیش بینی کرده بود. تازه افرا در این راه تنها نیست چرا که خیلی از بچه هایی که در لیست بلاگ گردانش هستند هم دیگر نمی نویسند. همشهری های ما یعنی نیوشای خودمونی و فتانه قاصدک هم دیگر مدت ها است که هفته به هفته بروز نمی کنند. این همان فتانه ای است که کمابیش هردو سه روز یک بار با شور و هیجان می نوشت.

    من رخوت را در وبلاگ خودم هم حس می کنم. تعداد خواننده های وبلاگم تغییر چندانی نکرده است و همان متوسط روزی ۴۰۰ نفر سابق است ولی تعداد کامت ها از متوسط ۲۰-۳۰ تا به زیر ده تا سقوط کرده است. موضوعاتی که من می نویسم و مدل نوشتنم احتمالا همان است که قبلا بود ولی دیگر از آن خواننده های پر شور و هیجان که کامنت دانی را به موضوعی جدی تر از متن نوشته تبدیل می کردند خبری نیست. به آن اضافه کنید بحث های بین وبلاگی و لینک و جواب دادن به مطالب وبلاگ که مدت ها است تعطیل است. این برای من نشان گر بی تفاوتی یا دلزدگی و خستگی خوانندگان است. خوانندگانی که بر حسب عادت نگاهی به مطالب می اندازند و رد می شوند. این را گفتم که بگویم کمیت ثابت خوانندگان وبلاگستان کسی را گول نزند. از یک افت کیفی و از یک نوع کاهش سطح درگیر شدن با نوشته ها هم می توان حرف زد.

    من اسم این ماجرا را یک رخوت استراتژیک می گذارم. برای این که اگر نرخ تشکیل وبلاگ های خوب و پایدار و نرخ خروج وبلاگ نویسان معروف را از هم کم کنیم به عددی منفی می رسیم. این یعنی خالی شدن تدریجی انباشته وبلاگستان از عناصر ارزشمندش. نمی دانم چه نظریه ای برای توضیح دادن این رخوت می شود داد. شاید انتظار بیش از حد از رسانه ای که ظرفیتش بسیار کم تر از تصورات بود. شاید نبود یک مکانیسم موثر تشویقی برای نویسندگان. (چیزی که امین هم اشاره کرده بود) یا شاید دلمردگی و خستگی از اوضاع کلی روزگار. هر چه هست من در این قوس رو به پایین چیز خوبی برای وبلاگستان نمی بینم و بر خلاف نیکان که این روزها نقش هایپر مرد وبلاگستان را بازی می کند فکر نمی کنم که ماجرا به سیخونک زدن و این ها مربوط باشد. قضیه به چیزی در دل و جان آدم ها بر می گردد و به گمشده ای که احتمالا این جا نیافتندش. راستی چه خوب شد که تب پادکست زود خوب خوابید و گوساله سامری دیگری علم نشد.

    نوشته‌های مرتبط:

    نیک‌‌آهنگ

    پنج نکته در جواب این نوشته

    آیا واقعا افت کیفی به وجود آمده؟

    علی‌رضا دوستدار

    من و وبلاگ‌شهر

    پارسا نوشت

    دفاعیه خورشید خانم

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها