نقدهای رادیکالتر معطوف به برابری دستمزد و فرصتهای شغلی زن و مرد به درستی اشاره میکنند که صرف به بود شرایط آموزشی٬ رفع قوانین تبعیضآمیز و اعطای فرصتهای بیشتر در قالب تبعیض مثبت ممکن است همه مساله را حل نکند (هر چند که به طور تاریخی شکاف دستمزد زن و مرد را تا حد زیادی کاهش داده است). در انتها به هر حال برخی ویژگیهای فیزیولوژیک زن و مرد با هم تفاوت خواهند داشت. ضمن اینکه تفاوتهایی در نقش اجتماعی و نابرابریهای دیگری در فضای جامعه وجود خواهد داشت که عملکرد شغلی را تحت تاثیر قرار میدهد. مثلا امنیت نظام حمل و نقل برای برگشتن به خانه در ساعت تاریکی برای زن و مرد یکسان نیست. لذا حتی اگر محیط کار برابر باشد فشار به زنان برای بازگشتن پیش از تاریک شدن هوا شرایط آنها را در محیط کاری تضعیف خواهد کرد. مثال دیگرش بارداری است که امری مختص زنان است و تغییرات جسمی مربوط به آن در هر صورت وقفهای روی مسیر کاری زنان ایجاد میکند.
در مقابل ساختار محیط کار٬ فناوری انجام امور٬ مفاهیمی مثل زمانبندی و برنامه کاری و قواعد حاکم بر ارزیابی عملکرد همچنان تا حد زیادی مردانه است و لذا زنان نهایتا باید در زمینی که قواعدش تا حد زیادی توسط مردان چیده شده است بازی کنند. مثال پیشپا افتادهاش برای این فضای مردانه تغییر هورمونی زنان در طول ماه است. هر چند تکتک زنان با هم تفاوتهایی در این زمینه خواهند داشت و مثلا به مدد برخی داروها میتوان تا حدی مساله را تحت کنترل درآورد ولی همچنان زنان زیادی خواهند بود که چند روز در ماه توانایی جسمی یا روحی متفاوتتری برای کار کردن خواهند داشت. حال فرض کنید که خانمی مسوولیتی دارد که باید بر اساس برنامهزمان بندی غیرمنعطفی وظیفهای را انجام بدهد (مثلا خلبان است یا پزشک شیفتی یا استاد دانشگاه). شیوه رایج مدیریت محیطکارهای ما چنین واقعیت ساده زیستشناختی را چندان در نظر نمیگیرد و اگر زنی بخواهد با ریتم طبیعی بدنش هماهنگ باشد با مساله غیبت و کسر ساعت و بینظمی یا ضعف ارزیابی عملکرد مواجه میشود. لذا یک تغییر بنیادیتر ممکن است نیازمند تغییراتی مثل دوباره فکر کردن به چینش ساعتهای کار٬ حتی تغییر چیدمان روزهای کاری در طول یک ماه (مثلا اعطای اختیار انتخاب چند روز منعطف در طول هر ماه) و امثال آن باشد.
سوال تجربی این وسط این است که چه شغلهایی به چنین فضای برابرتری نزدیک هستند؟ احتمالا میتوانیم به فهرستی از مشاغل فکر کنیم. این مقاله نسبتا جدید کلودیا گولدین میگوید کسب و کار داروخانه یکی از برابرترین فضاها را دارد. توضیحش هم با اینکه بیشتر در مورد داروخانههای بزرگ و زنجیرهای کشورهای غربی است تا حدی در مورد ایران هم میتوان صادق باشد. بیایید با هم فکر کنیم: داروخانه محیطی است که تعداد زیادی پرسنل متخصص دارد که تمام مدت مشغول خدمت دادن به مشتری هستند. لذا بدون اینکه هزینه چندانی به کارفرما وارد شود میتوانند ساعتهای کار را با شرایط هر فرد تنظیم کنند. زمان تعامل فرد با مشتری هم کوتاه است و فرد در طول حضورش تعداد زیادی تراکنش مستقل از هم انجام میدهد. (نقطه متضادش مشاغلی هستند که در آن ها باید پروژه مشخصی در زمان موعد انجام شود و کار هم بین تعداد محدودی تقسیم میشود). احتمالا سرعت تحولات فناوری در بخش فروش (نه تولید) دارو هم آن قدر شدید نیست که مثلا اگر کسی به مدت یک سال مرخصی بارداری گرفت دانشش قدیمی شده باشد. یک نکته دیگرش هم نبود رقابت شدید برای بالا رفتن از نردبان شغلی است. نردبان شغلی در این مشاغل تا حد زیادی افقی و بدون لایههای زیاد است و لذا میبینی که در یک داروخانه داروسازان جوان و کسانی که سالیان طولانی سابقه دارند کارهای بسیار شبیه به هم انجام میدهند. لذا کمکردن میزان حضور در محل کار تاثیر منفی خیلی بزرگی روی دستمزد در بلندمدت ندارد. سهم زنان در رشته داروسازی زیاد است و لذا تقاضا برای متناسب کردن محیط کار با خواستههای زنان بالاتر است و این فشار اضافهای روی کارفرما برای تطبیق دادن ایجاد میکند. بقیه جزییات فنی را در خود مقاله بخوانید.
پ.ن: اگر به مباحث نیروی کار با تمرکز روی نقش زنان علاقه دارید کارهای گلدین را ببینید. مقالههای مهمی در این زمینه دارد که من قبلا هم چندتاییشان را معرفی کردهام یا راجع بهشان صحبت کردهام.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید