درآمدی یا رفاهی؟
فرض کنیم به خانواده فقیری پولی به ارث رسیده است. این خانواده میتواند دو کار بکند. این پول را صرف خرید دوچرخه برای رضا و جهیزیه برای رباب و تعمیر سقف اتاق نشمین کند یا اینکه بهش دست نزند و با کمی قرض و قوله مغازهای بغل خانه باز کند. من طرفدار روش دوم هستم. چون این جوری شانس این هست که وضع زندگی خانواده کلا بالاتر برود ولی اگر به شیوه اول رفتار کنیم زمان خوشیمان محدود خواهد بود.
به همین قیاس فعالیتهای توسعهای در یک کشور را به دو گروه تقسیم میکنم. گروه اول آنهایی که درآمد سرانه کشور را ارتقاء میدهد و گروه دوم آنکه سعی میکند کیفیت زندگی مردم را بالا ببرند. فعالیتهای گروه اول به نوعی نقش یک لکوموتیو را دارند که روی تمام واگنهای بعدی جامعه اثر میکنند. برای ملموس شدن موضوع میگویم که اگر در یک برنامه توسعه راجع به گسترش صنعت نفت یا بهبود بهرهوری کشاورزی یا توسعه مهارتهای مدیریتی یا اصلاح نظام آماری یا بهبود سیستم قضایی صحبت شود من اسمش را میگذارم اقدامات لکوموتیوی. در مقابل اگر سعی شود که همه روستاها برقدار شوند یا در شهرهای کوچک فرودگاه یا دانشگاه زده شود یا شبکه اینرنت و موبایل همه کشور (از جمله روستاها) را در برگیرد به آنها می گویم اقدامات رفاهی. مرز این دو نوع فعالیت البته خیلی شفاف نیست. همه اقدامات رفاهی به هر حال تاثیرات لوکوموتیوی هم دارند ولی این که یک ریال سرمایهگذاری در هر یک از دو بخش چقدر کل درآمد را بالا میبرد برای من مهم است.
بزرگ شدن سهم فعالیتهای رفاهی در برنامههای توسعهای دو خطر دارد. اول اینکه شادی امروز را میافزاید و چیزی برای فردا و فرداها نمیسازد. دوم اینکه توقعات را بالا میبرد و در نتیجه میل به مصرف بیشتر و پسانداز نکردن را دامن میزند. این یک مشکل بزرگ برای جامعه ایران است. فکر کنم خود بهتر میدانید که استانداردهای زندگی در ایران (مثلا متوسط متراژ خانهها) بالاتر از سطح درآمد سرانه کشور است. تفاوت بین انتظارات و درآمد واقعی است که زندگی را برای مردم طاقتفرساتر میکند. این مقدمه را نوشتم تا فردا به بحث جالبی که با خانم دلارام غنیمیفرد داریم برسم. این نوشته ایشان را هم ببینید.
دیدگاهتان را بنویسید