چند وقت پیش چیزی میخواندم از استادی که متخصص اینترنت بود و ته حرفش این بود که خودتان را برای صد بار ایمیل چک کردن در روز ملامت نکنید. این کار اصلن هم بد نیست. یک روش جدید کار کردن است! برای من اما قبح این رفتار هنوز فرو نریخته است. با این که خودم یک کاربر متوسط و معمولی (نه خیلی شدید و نه خیلی کم) اینترنت و وب ۲ و غیره هستم ولی انگار هیچ وقت نخواهم توانست مطلبی در مدح این فضا بنویسم. بیش از ده سال است که کمابیش در همین فضای جدید زندگی میکنم و روزانه به طور متوسط ۷-۸ ساعت به اینترنت وصل هستم (لزومن مشغولش نیستم) ولی هنوز حس بچهای را دارم که از مدرسه فرار کرده و از غیبت سرکلاس عذاب وجدان دارد. امثال من که سالهای مهمی از زندگیمان را بدون اینترنت و در فضای کتاب و مجله کاغذی و گفت و گوهای فردی طولانی سر کردهایم هنوز دلمان برای آن روزهای شاید بهرهورتر تنگ میشود. هنوز ته ته ذهن من فیس بوک و گودر و فرندفید و تا حد ضعیفتری وبلاگ تفریحات کمفایدهای هستند که آدمهای جدی هرگز خودشان را آلوده آن نمیکنند: هیچ دیدهای مصطفی ملکیان مشغول فیسبوک بازی باشد؟ به نظرت مسخره نیست اگر تصور کنیم هایدگر وقتش را صرف جواب دادن به تکهپراکنیهای بیربط این و آن در فرندفید میکرد؟ اگر فروید قرار بود هر روز وبلاگ بنویسد و بخواند چه کسی باید تمدن و ملالتهای آن را مینوشت؟ …
اینها اخطارهای پنهانی است که من هر لحظه که پای اینترنت هستم و کار واقعن جدی نمیکنم دریافت میکنم. آیا عجیب نیست که با گذشت ده سال از آلودهشدن به این گناه هنوز تمامقد با آن کنار نیامدهام؟
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید