• در اهمیت منطق شکی نیست

    ایمایان در واکنش به نوشته قبلی این مطلب را نوشته است. من هم با اشتیاق بحث را ادامه می‌دهم چون از همه بیش‌تر برای خودم آموزنده است. فقط این توضیح را بدهم که پیش از این تجربه‌های تلخ متعددی از تبدیل شدن بحث وبلاگی دوستانه و آموزنده به جدل بی‌ثمر داشته‌ام. به این معنی که گفت و گوی تکمیل‌کننده معطوف به اثبات موضع و رد پاسخ‌های طرف مقابل می‌شود. من از این شیوه بحث پرهیز می‌کنم و دوست دارم بحث را به شکل مکمل ببینیم تا به شکل دو نظریه رقیب که قرار است یکی پیروز شود. لذا این نوشته در جهت رد کردن نوشته ایمایان نیست. موضع من این است که آن نوشته حرف‌‌های خوبی دارد و من ازش آموختم و شما را هم توصیه می‌کنم که بخوانید. امیدوارم نوشته این‌جا هم برخی حرف‌های مفید داشته باشد و قطعات تصویر ذهنی خوانندگان را تکمیل کند، بدون این‌که انتظار داشته باشیم که خواننده در انتها طرف‌دار یکی از متون شود. با این مقدمه من چند نکته می‌گویم که بحث قبلی‌مان را جلو ببرم بدون این‌که لزومن به همه نکات ایمایان پاسخ بدهم.

    ۱) در مقدمه یک نکته هم در مورد مغالطات بگویم. مغالطات منطقی محصول یک استدلال پیشینی (Ex-Ante) نیستند، بلکه صرفن برچسب‌های عملی هستند که به انواع و اقسام خطاهایی که در عمل مشاهده می‌‌کنیم می‌زنیم. فهرست مغالطات ممکن پایانی ندارد و هر کس می‌تواند در وسط هر بحث یک مغالطه جدید را کشف و نام‌گذاری کرده و طرف مقابل را متهم به عدم رعایت آن کند، گویی که این مغالطه جدیدکشف‌شده جزء بدیهی از اصول تفکر منطقی بوده است که طرف مقابل از آن اطلاع نداشته است. با این توضیح، من این شیوه بیان ایمایان را نپسندیدم که می‌گوید این مثال همان “مغالطه پارازیت” است،‌ گویی که اصل مشخص و مشهوری به اسم مغالطه پارازیت وجود دارد. این‌ها همه نام‌گذاری‌های دل‌خواهی بدون مبانی آکسیوماتیک هستند و نباید این قدر طبقه‌بندی آن‌ها را جدی گرفت. خیلی از مغالطات تنها تفاوت اندکی با هم دارند و این قدر بدیهی نیست که دو مورد یکی باشند. این البته موضوع فرعی است و اصل قضیه در بندهای بعدی است.

    ۲) اشتباه اصلی که ایمایان مرتکب شده است در درک منظور و ماموریت اصلی متن قبلی این‌جا بوده است. ایمایان در مطلب خودش از یکی از مطالب من مثال‌هایی را انتخاب کرده بود تا مغالطه انگیزه و انگیخته را شرح دهد. نقد من این بود که اساسن آن نوشته معطوف به تحلیل منطقی یک سری گزاره نبوده است و لذا نباید با برجسته کردن بحث منطقی از اصل منظور نوشته دور شد. در ابتدای همان نوشته گفته‌ بودم که “نژادپرستی حرف بدیهی و خنکی است” یعنی از فرط روشن و بدیهی بودن بیان آن نکته جدیدی را بیان نمی‌کند. اساس نوشته من معطوف به کنشی بود که در قبال ابراز چنین گزاره‌هایی اعمال می‌شود. گفته بودم که با در نظر گرفتن شرایط گوینده می‌توان رفتار متفاوتی در پیش گرفت. این توصیه من هیچ ارتباطی به اعتبار گزاره مجرد “نژادپرستی بد است” ندارد. من هیچ‌جا نگفته بودم که اگر کسی از فلان موقعیت اجتماعی این گزاره را بیان کرد آن‌را صحیح بدانیم یا اشکال منطقی به آن وارد نکنیم. گفته بودم “با وجود علم به غلط بودن گزاره”، این گزاره را چکشی بر علیه او تبدیل نکنیم و رفتار متفاوتی در پیش بگیریم. ضمنن گفته بودم که اگر کسی خواست با بیان این گزاره بدیها درست برای خودش موقعیت کسب کند نسبت به آن مشکوک باشیم. پس خطای ایمایان این بود که به جای انتخاب مثال‌های روزمره و غیرمناقشه‌برانگیز، به سراغ مثال‌هایی از یک متن معطوف به نقد کنش و پیامدها و تحلیل انگیزه‌ها (و نه نقد منطق) رفت که انطباق آن‌ با موضوع پستش چندان بدیهی نبود.

    ضمنن من هیچ جایی ایمایان را به مغالطه متهم نکردم. گفتم خلط کرده است. یعنی مثال اشتباهی را انتخاب کرده است (به قول آقایان بدسلیقه‌گی‌ کرده است). خلط (حداقل در معنایی که من به کار بردم) با مغالطه فرق دارد و اصولن خطا در انتخاب مثال نمی‌تواند مغالطه باشد چون مثال جزیی از استدلال نیست و صرفن برای کمک به انتقال پیام به کار می‌رود. لذا به نظرم بند هفت نوشته‌اش غیرمرتبط است.

    ۳) نکته دوم نوشته من رفتار لاادری بود که در قبال متون و استدلال‌های مختلف داریم. ایمایان درست می‌گوید – و دوستان من بهاره آروین و مهدی فیضی و دیگران هم در جای دیگری این ایراد را مطرح کردند – که از موضع انگیزه‌ها نمی‌توان به عنوان ابزاری برای نقد استفاده کرد. من مخالفتی با این موضع ندارم و شاید وقتی متن را می‌نوشتم موضع خودم کاملن برای خودم شفاف نبود. بلی وقتی در مقام ناقد هستیم، نمی‌توانیم وارد این حیطه شویم. اگر نوشته من چنین پیامد ناخواسته‌ای داشت من از آن عقب‌نشینی می‌کنم یا به تصریح می‌گویم که در این موضع با او موافقم.

    ولی این همه ماجرا نیست. ما همیشه در موضع ناقد نیستیم بل‌که می‌خواهیم برای اساس متون و استدلال‌های مختلف تصمیم عملی بگیریم. اگر دو متن رقیب برای ما اهمیت خطیری ندارند (یعنی تصمیم کلیدی در زندگی ما به آن وابسته نیست) احتمالن به‌ترین و اخلاقی‌ترین موضع برکنار نشستن و اعتراف به جهل و آموختن بیش‌تر است. با این همه ما همیشه این فرصت (به قول خارجی‌ها لاگژری) را نداریم. در مواقع مهمی از زندگی (مثلن رای دادن، اهدای اعضاء هنگام مرگ مغزی، تربیت بچه، …) مجبوریم که موضع اتخاذ کنیم. می‌دانیم که جهل داریم و اتفاقن بر خلاف گفته ایمایان “جهل مرکب نداریم” چون به جهل – نسبی – خود واقفیم. ولی سعی می‌کنیم از همه اطلاعات در دست‌رس برای غلطیدن به سمت یک موضع استفاده کنیم. تحلیل انگیزه‌ها یکی از این اطلاعات است. قطعن اطلاعات کامل و بی‌نقصی نیست و گاهی در آن خطا رخ می‌‌دهد (برخی از ره‌بران گروه‌های چریکی چپ در کردستان در دهه چهل از فرزندان فئودال‌ها بودند، پس نمی‌توان تحلیل پای‌گاه یا منافع یا چارچوب را قطعی در نظر گرفت) ولی شوربختانه ما در دنیایی از اطلاعات شفاف و قطعی زندگی نمی‌کنیم و باید به مثابه غریقی به همه این حشیش‌ها چنگ بزنیم.
    (در فاصله نوشتن این مطلب و انتشار آن کامنتی از استاد گرامی دکتر فنایی دریافت کردم که به نظرم خیلی به این موضع شبیه بود، هر چند ایشان الفاظ متفاوتی و احتمالن دقیق‌تری به کار برده بودند. توصیه می‌کنم کامنت ایشان را در ذیل مطلب قبلی ببینید).

    ۴) گاهی اوقات نوشته‌‌هایم را با مثال‌های شخصی شروع می‌کنم. این مثال‌ها صرفن جنبه روشن کردن و نشان دادن اهمیت بحث یا به قول خارجی‌ها Motivation بحث را دارد و بس. به نظرم بیان مثال، توجه خوانندگانی که تجربه مشابه داشته‌اند را به اصل قضیه جلب می‌کند. هیچ وقت ادعا نکردم که این مثال‌ها استدلالی برای پذیرفتن یک موضع هستند. در نتیجه کمی از ایمایان تعجب می‌کنم که با وجود روشن بودن جنبه مثالی و مقدماتی قضیه دکتر سروش و الخ، آن‌را جزیی از استدلال من فرض کرده و مغالطات مربوط به آن را برشمرده است. هر چند که درست می‌گوید که آن مثال و غیره هیچ کدام دلیل استدلالی نیستند. البته همین موضوع باعث شد که توضیح چند مغالطه دیگر در بند پنج و شش را ازش بیاموزیم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها