بودجه بخش عمومی که ایالات متحده برای سرانه آموزش عالی اختصاص می دهد در رتبه دوازدهم جهان قرار دارد در حالی که کل سرانه هزینه های آموزشی عالی آمریکا رتبه اول را در جهان دارد. به عبارت دیگر گر چه دولت آمریکا به ازای هر دانشجو کم تر از دولت اتریش (فی المثل) خرج می کند ولی در کل دانشگاه های آمریکایی بودجه سرانه ای تقریبا دوبرابر دانشگاه های اتریش در اختیار دارند. بودجه بیشتر یعنی امکان جذب اساتید بهتر، کتابخانه مجهزتر، بورس های بهتر برای دانشجویان دکترا، سمینارهای بیشتر و نهایتا موقعیت برتر در بازار رقابتی تولید علم. سوال این جا است که تفاوت این رقم از کجا می آید؟ روشن است. از هزینه سرانه خصوصی برای آموزش عالی. به عبارت دیگر هر چند دولت آمریکا پول خیلی زیادی برای آموزش عالی خرج نمی کند ولی چون آموزش عالی در این کشور تا اندازه زیادی خصوصی است مردم خودشان از بودجه خصوصی هزینه می کنند. به نظر من این آمار نشان می دهد که اگر امکان هزینه کردن روی آموزش فراهم باشد مردم تمایل کافی برای پرداخت این هزینه ها را دارند.
بخش آموزش عالی در اروپا بر خلاف آمریکا تا اندازه زیادی دولتی است. این موضوع باعث شده تا قدرت رقابتش در مقابل رقبای آمریکایی پایین بیاید. این موضوعی بود که تونی بلر در سخنرانی ماه اکتبرش در پارلمان اروپا به آن اشاره کرد. اروپایی ها هم اکنون سعی دارند با اصلاحات ساختاری و افزایش نقش بخش خصوصی در آن قدرت رقابتی بخش آموزش عالی شان را بالا ببرند. مشکل اروپا کمیت آموزش عالی نیست بلکه مساله پایین بودن کیفیت به خاطر عدم حضور بخش خصوصی در این بخش است.
احتمالا بخش آموزش عالی ایران هم اگر بخواهد یک جهش کیفی داشته باشد این مسیر یکی از انتخاب هایش خواهد بود. من آمار دقیقی از هزینه های آموزش عالی ایران ندارم ولی به لحاظ نسبت هزینه های عمومی و خصوصی روی آموزش عالی احتمالا ایران جایی بین آمریکا و اروپا قرار می گیرد. با این وجود مساله مهم ایران این است که به دلایل مختلف امکان تشکیل دانشگاه های خصوصی سطح بالا در آن فراهم نبوده است. شاید بتوان بخشی از آن را به پرنسیپ رفتاری طبقه ثروت مند نسبت داد که برخلاف همتایانشان در کشورهای غربی تمایل چندانی برای سخت کوشی ندارند و لذا دانشگاه غیردولتی و متکی به شهریه در ایران عملا یعنی جایی که نباید چندان بر دانشجویان سخت گرفت. به این ترتیب هرقدر سهم هزینه دولتی در دانشگاه ها پایین می رود کیفیت آن هم تنزل می کند. این روند درست نقطه مقابل چیزی است که در دنیا مطرح است.
دانشگاه خصوصی خوب اگر شکل بگیرد به شهروندان اجازه می دهد که به جای محدود ماندن در سطح بودجه های دولتی بخشی از هزینه های دیگرشان را صرف آموزش عالی با کیفیت بالا کنند و تقریبا همه می دانیم که این کار یکی از سودده ترین سرمایه گذاری ها در دنیا است که نه تنها منافع خصوصی بلکه منافع اجتماعی فراوانی دارد. مطالعه ای نشان می داد که متوسط زمان بازگشت سرمایه برای تحصیل در دوره های ام.بی.ا در آمریکا حدود سه سال است. بعید می دانم هیچ سرمایه گذاری پیدا شود که سودی در این حد تولید کند. هم چنین فکر می کنم نسبت های شبیه به همین رقم در مورد بسیاری از رشته های کاربردی در ایران نیز صادق باشد.
از مخالفت های رسمی و غیررسمی دولت که بگذریم پیشنهاد دانشگاه خصوصی در ایران در مقطع راه اندازی با دو مانع بزرگ رو به رو است. یکی تامین اساتید خوب که در میان مدت قابل حل است و دیگری نبود نهادهای مالی برای تامین مالی دانشجویان. ایده دانشگاه وقتی درست کار می کند که نهاد هایی وجود داشته باشند که برای کسانی که هم اکنون پول نقد ندارند ولی این تمایل را دارند که با دریافت وام هزینه تحصیل خود را بپردازند و بعد آن را پس بدهند منابع مالی فراهم کند. هر چند به نظرم با شکل گیری بانک های خصوصی این مانع نیز از میان برداشته می شود. ظاهرا تعدادی از اعضای دولتی خاتمی قصد راه اندازی یک دانشگاه خصوصی را دارند. امیدوارم این کار نقطه شروعی باشد برای حرکت هایی به جای رشد کمی آموزش عالی رشد کیفی را هدف بگیرند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید