آقای دکتر غنینژاد سرمقالهای در دنیای اقتصاد نوشتهاند که نکات مبهم و مسالهدار (اگر نگوییم غلط) کم ندارد. بر خلاف تصوری که آقای غنینژاد دارند علم اقتصاد مدرن و جریان اصلی اقتصاد از از گزارههای درستی مثل «در بازارهای آزاد عرضه و تقاضا به تعادل میرسند» سالها است که عبور کرده است. اینها مباحث قدیمی کلاسهای سطح کارشناسی است و کمتر پژوهشگر جدی میتواند با صرف پژوهش روی چنین بازارهای ایدهآلی کار علمی جدی انجام بدهد و مقاله علمی چاپ کند. به اصطلاح این موضوع بدیهی شده است.
اتفاقا مشغله اصلی این روزهای عمده پژوهشگران درجه یک جریان اصلی علم اقتصاد: ۱) سنجش میزان کارا بودن و نبودن بازارها، ۲) شناخت مواردی است که بازار درست کار نمیکند، ۳) تخمین هزینههای رفاهی مرتبط با شکست بازار و نهایتا ۴) بحث در مورد روشهای بهینه رفع آن است. کسانی که این کار را میکنند بر خلاف برچسب آقای غنینژاد «مهندس» نیستد، بلکه دقیقا «اقتصاددان» بهروز و درجه یکی هستند.
به عنوان چند مثال موضوعات از علم اقتصاد را مطرح کنیم. مساله اصلی حوزه اقتصاد محیطزیست «شکست بازار» در مواردی مثل تغییرات اقلیم، گرمایش زمین و آلودگی است. حوزه «اقتصاد انرژی» به مساله سیاستهای بهینه برای جانشینی انرژیهای نو و آلودهکننده میپردازد. مساله «قدرت بازار بنگاهها» و رقابت غیرکامل زیربنای کل حوزه علمی Industrial Organization را تشکیل میدهد. حوزهای که تیرول دو سال قبل جایزه نوبل را برای آن دریافت کرد. کل رشته فعال و زنده «طراحی بازار» (که چند جایزه نوبل در سالهای اخیر برده است و الان هم یک مدرسه تابستانی درجه یک در تهران در مورد آن در حال برگزاری است) به مواردی میپردازد که بازار به صورت خودتنظیم به سختی یا به کندی به نقطه بهینه میرسد و لذا یک طراحی حسابشده میتواند ما را با سرعت خیلی بیشتری به بهینه پارتو برساند. اقتصاد بهداشت با مساله طراحی بازارهای بیمه بهداشتی سر و کار دارد. در اقتصاد کار مواردی مثل نابرابری فرصتها و دستمزدها و روشهای مداخله موثر بر حل آنها بحث میشود. اقتصاد بخش عمومی با مساله طراحی بهینه نظام تامین اجتماعی سر و کار دارد و الخ. این فهرست را میشود تا چند صفحه ادامه داد. در همه این حوزهها ما اول از یک مدل ایدهآل بازار شروع میکنیم و بعد موارد انحراف از وضعیت ایدهآل در دنیای واقع را بحث میکنیم.
در واقع اختلافی که ما با ایشان داریم بر سر این نیست که بازار نهاد مهمی برای مبادله کارا نیست. اختلافمان بر سر درصد مواردی است که بازار شکست میخورد یا طراحیهای حسابشده آنرا به زودتر به نقطه بهینه میرساند. از نظر ایشان برخی «این شبهه را القا میکنند که گویا موضوع علم اقتصاد نه شناخت قوانین حاکم بر نظام بازار که شناخت مسائل موسوم به شکست بازار و شیوههای مهندسی رفع این شکست است». از نظر ما وظیفه علم اقتصاد هر دو موضوع است و اتفاقا «شناخت روز افزون و عمیقتر موارد شکست بازار و تلاش بر رفع و تخفیف آنها» امری است که آکادمی اقتصاد به شدت مشغول آن است. خطایی که احتمالا ایشان مرتکب میشوند خلط بین مداخله در بازار از طریق تعیین قیمتها (مثلا در کشورهای کمونیستی) و مداخله از طریق طراحی «قواعد درست بازار» است. علم اقتصاد روز به مورد دوم میپردازد.
آقای دکتر غنینژاد بر من حق استادی دارند و از ایشان نکات زیادی آموختهام. بنابراین احترام پیشکسوتی ایشان و حمایت از نقدهای درستی که گاه مطرح میکنند بر جای خود محفوظ است. ولی این دلیل نمیشود که صورتبندی نادرست یا ناقصی که ایشان از آکادمی مدرن اقتصاد ارائه میکنند (که متاسفانه گاه قاطعانه و بدون احتیاط هم مطرح میکنند) نقد نشود. نمیشود مدعی پرداختن به فلسفه یک علم اقتصاد بود ولی در برج عاج بود و خود را از تماس با پژوهشها و مباحث فنی روز آکادمی دور نگه داشت. این آفت بزرگی برای فیلسوفان علم است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید