در دفاع از پذیرش دانشجوی پولی
در اقتصاد اصلی هست به اسم تخصیص بهینه پارتو که من بسیار تحت تاثیرش هستم. پارتو معیاری برای ارزیابی سیاستها میدهد و میگوید اگر عملی در جامعه باعث شود که وضع عدهای بهتر شود و وضع بقیه ثابت بماند این عمل باید انجام شود. معیار توقف هم میدهد و میگوید این کار را ادامه دهید تا جایی که دیگر بهبود وضعیت عدهای ممکن نباشد مگر به قیمت بدتر کردن وضعیت دیگران. اینجا نقطه بهینه است و باید توقف کرد.
سیاستهای مبتنی بر اصل پارتو در مواردی وضع فقرا را بهتر میکند و در مواردی وضع افراد پولدار را. مثلا در اروپا سالنهای اپرا و تئاتر قسمت ایستادهای دارند که قیمت بلیط آن بین یک دهم تا یک پنجاهم قسمت نشسته است. این طوری نشستهها وضع قبل را دارند و عدهای که مثل ما ۱۵۰ یورو برایشان پول زیادی است با رفتن به قسمت ایستاده امکان استفاده از برنامه را پیدا میکنند. مثال دیگر توزیع داروهای ایدز یا نرمافزار یا کتاب به قیمت بسیار پایینتر در کشورهای فقیر است. مصرفکننده غربی همان پول را میدهد و مصرفکننده کشور فقیر با قیمت خیلی کمتر کالایی را میخرد که قبلا امکانش را نداشت پس وضعش بهتر شده است. یک مثال به نفع پولدارها هم طرحی بود که من برای نان داشتم. برای خیلیها نان سنگگ داغ خیلی گران تمام میشود. چون باید نیم ساعت توی صف بایستند و این برای کسی که قیمت وقتش بالا است هزینه زیادی دارد. ایده من این بود که نانواییها درست کنیم که قیمت نان در آن پنج برابر بیرون باشد. طبعا این نانوایی صف بسیار کوتاهی خواهد داشت و البته صاحب مشتریانی که باز برایشان میصرفد تا نان را به جای ۵۰ تومان ۲۵۰ تومان بخرند. در همه این راهحلها وضع عدهای ثابت مانده و وضع عدهای بهتر شده پس بهینه پارتو است.
اگر شرط اساسی بهینهسازی پارتو یعنی بدتر نشدن وضعیت بقیه رعایت شود، من به شدت مدافع پذیرش دانشجوی پولی هستم. واقعیت این است که در اکثر کشورهای دنیا دولت منابع مالی کافی را برای توسعه ظرفیت آموزش عالی در حدی که پاسخگوی تقاضای کل جامعه باشد ندارد. در این صورت دو راه داریم. یا عده زیادی را محروم کنیم و یا هزینه توسعههای جدید را که فراتر از توان دولت است از گروهی از متقاضیان بگیریم. دانشگاههای کاملا پولی مثل دانشگاه چابهار یک نمونه است. دانشگاهی با مشارکت خارجیها میسازیم و کل هزینه آن را از دانشجویان میگیریم. کار دیگر این است که میزان استفاده از ظرفیتهای دانشگاههای موجود را بالا ببریم. مثلا به جای اینکه کلاسها و آزمایشگاه ۸ ساعت در روز فعال باشد، ۱۲ ساعت فعالش کنیم. این چهار ساعت اضافه البته هزینه دارد و دانشجویان نوبت دومی باید هزینهاش را بدهند. اینجوری استادی هم که وقتش را صرف پول درآوردن در خارج از دانشگاه میکرد مدت بیشتری در دانشگاه میماند. در این مواقع البته قیمت خدمات را باید به گونهای طراحی کرد که علاوه بر پوشش دادن هزینهها، مقداری هم سرریز به بخش دیگر داشته باشیم. یعنی درآمدی که آخر سر بماند تا خرج بهبود وضعیت کل دانشگاه (مثلا جلوگیری از استهلاک آزمایشگاهها یا ساختن ساختمانهای جدید) شود. من حتی مشکلی برای گرفتن دانشجوی پولی و نشاندنشان سرکلاس بقیه نمیبینم. به هر حال آنها پول زیادی را به دانشگاه خواهند داد که صرف توسعه ظرفیتها خواهد شد و همه از آن بهرهمند خواهند شد.
بگذارید یک معیار اکستریم بدهم. فرض کنید کسی بگوید این طوری که تو میگویی باید کل دانشگاه را پولی کنیم. من میگویم اشکالی ندارد. در این صورت وزارت علوم نیازی ندارد به این دانشگاه فرضی بودجه بدهد پس میتواند کل آن بودجه قبلی را صرف تاسیس یک دانشگاه دولتی جدید کند. حرفم این است که سرانه بهرهمندی از بودجه آموزش عالی رایگان در کل تفاوتی نخواهد کرد و این معیار پارتو را برای من تامین میکند.
زیر سوال رفتن عدالت البته انتقادی است که به این نوع راهحلها میشود. به این معنی که چرا باید دو گروه با هم تفاوت داشته باشند. میل به برابرسازی که قبل و بعد از انقلاب در ایران بسیار قوی بوده است موتور محرکه خوبی برای این نوع انتقادها است. حال آنکه منتقدین به این نکته توجه ندارند که تفاوت در هر صورت وجود خواهد داشت. آنکه پول بیشتری دارد اگر پولش را برای سنگک گرانتر ندهد برای پنیر و کره بهتر خرج خواهد کرد. دانشجوی نوبت دومی اگر پول ندهد یا میرود خارج و یا پولش را صرف رفاهش میکند. بازهم من و او برابر نیستیم. با این نوع انتقادها فقط نابرابری را از ظاهر جامعه حذف میکنیم. من حتی مطمئن نیستم که ماجرا فقط نابرابری بین پولدارها و فقرا باشد. بخش عمدهای از دانشجویان پولی ممکن است از طبقه متوسط باشند که چون میدانند با ورود به دانشگاه شانسشان در بازار کار زیاد میشود ترجیح دهند به نوعی هزینه تحصیل خود را تامین کنند.
نکته آخرم هم این است که بدون سیستم پولی اصولا راهاندازی برخی رشتهها در کشور امکان ندارد. با امکانات موجود تا سالها دیگر هم یک دانشکده خوب در زمینه مدیریت مالی یا تبلیغات یا حتی رشتههای مهندسی جدید نخواهیم داشت. اساتید این رشتهها گران هستند و فقط وقتی پول حسابی بگیرند وقت حسابی هم صرف میکنند. تاسیس دانشگاههای گران با کیفیت بالا (مثل هاروارد) ایدهای است که میدانم خیلیها به آن علاقه دارند حیف که سیاستهای موجود اجازه آن را نمیدهد.
پ.س : نکتهای که من فراموش کرده بودم و علی شوریده لطف کرده و تذکر داده این است که یک شرط مهم برای بهینگی پارتو این است که امتحانات داخل دانشگاه به جدیت سابق باشد تا کیفیت آموزش پایین نیاید. در واقع دانشجوی پولی فقط راحتتر وارد دانشگاه میشود و نه بیشتر.
دیدگاهتان را بنویسید