چندی پیش بحثی با دوستان بود در مورد جمله “منتقدین رادیکال ۱۰۱، موضوعی برای …” و چون اصولن تفسیر متن امر پویایی است دوستمان خوانش دیگری از جمله قبلی ارائه داده و دنبال “۱۰۱ موضوع” برای منتقد رادیکال شدن بود. جمعبندی بحث این بود که در شرایط خطیر فعلی نیاز مبرمی به یک خودآموز کاربردی برای نوشتن متون انتقادی و رادیکال احساس میشود. من دست به کار تهیه چنین متنی شدم که منتشر نشد تا اینکه نوشته دوستمان “شقایق” (به لغزش زبانی از نوع یادآوری اضافی اسامی خاص دقت کنید) این وظیفه تاریخی را یادآوری کرد. چون نوشته رفیق خوبمان شقایق موردکاوی ساده و روان از کاربرد اصول این راهنما را ارائه میکرد فکر کردم راهنما را منتشر کرده و از خوانندگان علاقهمند بخواهم تا به عنوان تمرین خودشان کاربرد این اصول را در متن مثالی فوق پیدا کنند.
استراتژی ما از چند پایه اصلی تشکیل میشود:
۱) انتخاب نام مستعار: این اولین قدم است. مثلن کسی مثل کاوه لاجوردی که داخل ایران کار و زندگی میکند و با اسم واقعی حرفهایش را میزند هرگز یک منتقد رادیکال نیست ولی دلاوران سرخ که حتی در بیان اسم واقعیشان محتاطند میتوانند با اسم مستعار خود او را به همراهی با قدرت متهم کرده و مورد نقد رادیکال قرار دهند. این درسی است که هر رادیکال تازهواردی باید از بزرگان خود بیاموزد.
۲) احساس انحصار فهم و دانش انتقادی و پستمدرن: در این استراتژی شما باید در مقدمه مقالهتان جوری رفتار کنید که حریف خود را به کل فاقد هر نوع درکی از هر نوع دانش اجتماعی مدرن نشان دهید. فراموش نکنید که مجموعهای از نویسندگان قرن بیستمی مثل فروید و لیوتار و لاکان و هابرماس وجود دارد که حق خواندن و فهمش در انحصار منتقدان رادیکال است و هر قدر هم حرفهایشان قابل فهم یا حتی ساده و پیش پا افتاده باشد بقیه قدرت فهم آن را ندارند. کلن قدرت تبدیل مفاهیم سادهای که همه مردم میفهمند – و گاه از فرط سادگی و خستهکننده بودن بر زبان نمیآورندش – به انبوهی از لغات مغلق و متون با طنین بالا یکی از تخصصهای مورد نیاز هر منتقد رادیکال است.
۳) نشان دادن خیلی کتابخوان بودن: یک نوشته رادیکال خوب معمولن باید حاوی نقلی از یکی از کتابهای مارکس یا چیزی شبیه به آن باشد. خوشبختانه دستیابی به این مرحله کار سختی نیست چون اکثر این نقل قولها از صفحات اول مقدمه کتابها است. لذا صرف یک ساعت وقت برای نوشتن چندین مقاله کفایت میکند.
۴) فراموشی جزییات: یک منتقد رادیکال هرگز نباید جزییات و دینامیکها و محدودیتهای موجود در داخل یک نظام اجتماعی را ببیند. دقت در جزییات و تحلیلی بودن او را از قابلیت ابرانسانی دیدن “سیستم” محروم میکند. منتقدان باتجربه به جوانان یاد خواهند داد که این (عدم)قابلیت انحصاری و بینظیری است که به مراتب قویتر از تئوری تکامل داروین در توضیح (بخوانید نقد رادیکال) هر نوشته و هر سخنی است و بدون هیچ مشکلی میتوان با آن به تولید انبوه نقد پرداخت. چون اصولن قابل سنجشبودن و ابطالپذیری و مواردی از این دست جزو معیارهای علوم اجتماعی ارتجاعی و پوزیتویستی است یک منتقد رادیکال هرگز نباید خودش را در بند توضیح دادن جزییات و شدت و امکان رابطه “سیستم” و موضوع مورد بحث کند. توهین به کسانی که سعی میکنند این قواعد را رعایت کنند نیز نباید فراموش شود چون آنجا جزیی از “سیستم” هستند.
۵) دقت در کاربرد لغات: “انجمن منتقدان رادیکال ۱۰۱ ” کتاب راهنمایی دارد که در آن لغات الزامی برای هر متن انتقادی ذکر شده است. در آن کتاب قواعد گرامری هم ذکر شده است. مثلن کلمه چپ همیشه باید با لغت مترقی دنبال شود وگرنه جلمه غلط است. مثال: “نیروهای چپ و مترقی به کافه رفتند تا مبارزه کنند”. از دیگر لغتهای موجود در کتاب میتوان به ژرفاندیش (کاربرد در جمله: متفکران ژرفاندیشی مثل من!) و ارتجاعی (کاربرد در جمله: قانون ارتجاعی اصلاح نظام بازنشستگی) اشاره کرد.
۶) و دست آخر بازبینی مقاله برای اطمینان از اینکه حرفهایی که میزنید هیچ نکته تازه و خاصی ندارد و تکرار همان حرفهای همیشگی قدیمی است. یک نوشته رادیکال باید طوری نوشته شود که خواننده با دیدن اسم (مستعار) نویسنده یا تیتر مطلب بتواند تا کلمه آخر را حدس بزند. مردم که وقتشان را از سر راه نیاوردهاند که شما مجبورشان کنید همه مقاله را دقیق بخوانند که شاید نکته متفاوتی در آن بیابند.
دلیلی این که دفعه قبل این راهنهنمای کاربردی را منتشر نکردم این بود که مشابه این دوره آموزشی را با تغییراتی میتوان برای لیبرالها و طرفداران بازار آزاد ۱۰۱ (از جمله برخی نوشتههای خود چای داغ) هم نوشت و لذا فکر کردم بیانصافی است که فقط مهارتهای یک طرف را آموزش بدهیم. الان فکر کردم خب بزار ما برای تخصص رفقا راهنما بنویسیم. آن ها هم حتی لطف ما را جبران خواهند کرد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید