دینداران در باب «دعا» عقیده دارند که:
۱) دعا میتواند باعث تاثیر در امور عالم شود. پس امری واقعی است و افرادی وجود دارند که دعایشان در تغییر پیشامدهای این دنیا موثر است.
۲) دعا باعث نمیشود امور از مسیر عادی خود خارج شوند. مثلا هیچ دعایی باعث نمیشود آب خالص در سطح دریا در ۱۰۱ درجه بجوشد و گرنه اسم آن معجزه میشود و نه دعا. در واقع دعا از طریق روند عادی امور محقق میشود.
۳) توضیح دقیقتری برای مورد ۲ اینکه خداوند علاقه ندارد نظم عادی علت و معلولی عالم را بر هم زند جز در موارد بسیار خاص که همان معجزه است. این در حالی است که روزانه میلیونها دعا در جهان رخ میدهد و تاثیراتی بر جای میگذارند. خود این نشان میدهد که دعا باعث به هم ریختن نظم نمیشود و گرنه هر روز باید شاهد هزاران اتفاق عجیب میبودیم.
برای ادامه بحث بیایید فرض کنیم رابطه تمامی متغیرهای جهان را فرموله کرده باشیم. در نتیجه میدانیم جهان در لحظه بعد در وضعیتی قرار میگیرد که تابعی از وضعیت تمام متغیرهایش در لحظه قبل است و نیز میدانیم که بر اساس فرض بندهای دو و سه قرار است نظم علت و معلولی عالم به هم نخورد یعنی این رابطه همیشه (حتی با وجود دعا) برقرار میماند.
اگر موارد فوق را قبول دارید به این مثال دقت کنید:
«هواپیمایی در حال سقوط است و درویشی مستجاب الدعوه در بین مسافران است. اگر درویش دعا نکند هواپیما قطعا سقوط خواهد کرد. درویش دعا میکند و هواپیما از سقوط نجات پیدا میکند.» بر اساس بند یک ما دینداران معتقدیم که چنین داستانی محال نیست و امکانپذیر است. شاید همهمان انواعی از آنرا تجربه کرده باشیم. حالا بیاید روی ماجرا کمی دقیق شویم. برای این که هواپیمایی که در حال سقوط بود سقوط نکند باید اتفاقات واقعا فیزیکی در عالم رخ دهد. مثلا باد قوی بیاید که آنرا در هوا نگه دارد. یا چرخدندهای که گیر کرده بود آزاد شود یا خلبانی که بیهوش شده بود دوباره به هوش آید و الخ. خود این اتفاقات معلول زنجیرهای از اتفاقات فیزیکی دیگر در عالم هستند. مثلا برای اینکه باید بیاید باید دمای جایی از زمین تغییر کند و برای این که دما تغییر کند باید ابرها کنار روند و همین طور تا به آخر. یعنی هر تغییری خود نیازمند تغییر در علت آن است و همین طور به آخر. از سوی دیگر دعای درویش باعث میشد تا چند اتفاق فیزیکی جدید در عالم رخ دهد که بدون این دعا رخ نمیدادند. یعنی با این دعا وضعیت آینده سیستم عالم از S1 (این که باد نیاید یا چرخدنده گیر کند) به S2 (آمدن باد و آزاد شدن چرخدنده و …) تغییر یافت بدون اینکه درویش کوچکترین تغییر فیزیکی در عالم صورت دهد. او تنها کاری کرد که کرد یک دعای معنوی بود. این به این معنی است که دعای معنوی او باید جایی «رابطه علت و معلولی» موجود در عالم را به هم ریخته باشد که بدون تغییر فیزیکی وضعیت جهان تغییر کند یعنی فیالمثل بدون گرم و سرد شدن هوا باد بیاید. پس ما به تناقضی در فرضیات سهگانهمان رسیدیم.
سالها است که من هرچه به ذهنم فشار میآورم نمیتوانم بفهم تاثیر متافیزیک روی فیزیک چگونه اتفاق میافتد.
دیدگاهتان را بنویسید