آق بهمن اخیرا پستی در معرفی کتاب پر فروش نائومی کلاین “دکترین شوک” نوشته است. همین یک ماه پیش این خواهرمان کتاب را به عنوان هدیه تولد به من داده بود و من الان دارم می خوانمش و امیدوارم وقتی تمامش کردم نقدی روی متدولوژی تحلیل و اعتبار نتیجه گیری آن بنویسم. در این فاصله می خواهم موضوعی را مطرح کنم که ارتباط مستقیم با موضوع کتاب کلاین است و زمینه را برای بحث بعدی آماده می کند.
اقتصاد سیاسی اصلاحات اقتصادی! این مفهومی بود که در دهه ۹۰ روی آن بحث جدی بود و هنوز هم ادامه دارد. اگر حافظه ام اشتباه نکند دکتر طبیبیان و دکتر فرجادی کتابی را در همین رابطه ترجمه کرده اند که البته خیلی مطرح نشده است. بحث اصلی اقتصاد سیاسی اصلاحات این است که چه عاملی باعث می شود که یک اصلاح عمیق در ساختار اقتصادی که نهایتا اکثریت جامعه از منافع آن بهره مند خواهند شد نمی تواند حمایت عمومی را جلب کند و هیچ وقت اجرا نمی شود یا اجرای آن به تعویق می افتد؟ بگذارید دو تا مثال بزنم:
۱) اصلاح نظام یارانه غذا در بسیاری از کشورهای جهان سوم و یا بحث یارانه بنزین در کشور ما را در نظر بگیرید. با انواع استدلال هایی که می شود احتمالا عده زیادی قانع می شوند که قطع این یارانه ها و تخصیص آن ها به مصارف دیگر ممکن است به نفع جامعه باشد ولی آیا می توانید تصور کنید که حزبی بتواند شعار “گران کردن قیمت بنزین” را جزو برنامه های انتخاباتی خود ذکر کند و رای بیاورد؟ در واقع جامعه از تعادل فعلی راضی است و بعید به نظر می رسد که هیچ حزبی بتواند شعار اصلی خود را بر مبنای این نوع اصلاحات قرار دهد.
۲) نظام آموزش عالی در بسیاری کشورهای اروپایی ناکارآمد است. دولت های اروپایی بودجه سنگینی برای بخش آموزش عالی صرف می کنند ولی بازده تحقیقات در این کشورها در قیاس با کشوری مثل ایالات متحده خیلی پایین تر است. نظام آموزش عالی در اکثر این کشورها (مثلا فرانسه یا اتریش) بر اساس اصل “دست رسی همه گان به آموزش عالی” اداره می شود که معنی آن حذف دو عنصر مشخص از دانش گاه های بخش عمومی است: شهریه و امتحان ورودی. حال فرض کنید که دولتی بخواهد اصلاحات عمیق در این بخش اجرا کند (مثلا مشابه اصلاحات خانم تاچر در دهه۷۰ و ۸۰) و مثلا سعی کند تا با مکانیسم هایی ورودی آموزش عالی را در مقاطعی محدود کرده و نوعی نظام گزینش رقابتی برقرار کرده و بخشی از هزینه تحصیل را هم در درازمدت از دانش جو دریافت کند. نتیجه چه خواهد بود؟ احتمالا شورش های گسترده توسط دانش جویان غیور فرانسوی (شور و هیجان همه مخالفان لیبرال دموکراسی در سراسر جهان خصوصا ایران از این خیزش عظیم را هم تصور کنید) و عقب نشینی دولت از تصمیمش. مجله اکونومیست سال گذشته مقاله جالبی در این باب داشت که با این که همه می دانند نظام آموزش عالی فرانسه باید اصلاح شود ولی کسی جرات شروع چنین اصلاحاتی را ندارد.
توضیحات متعددی هم برای موضوع ارائه شده است. یک توضیح این است که تعهد دولت مجری اصلاحات معتبر نیست و رای دهندگان مطمئن نیستند که اگر اصلاحات انجام شد دولت به بازتوزیع منافع ناشی از اصلاح پای بند بماند و این منافع را در جای دیگری هزینه نکند. توضیح دیگر این که هزینه راضی کردن بازندگان اصلاح ممکن است آن قدر زیاد باشد که برخی از برندگان را تبدیل به بازنده کند و لذا حمایت آنان را از بین ببرد. در کنار همه این ها نقش گروه های قدرت و منافعی که آنان از حفظ وضع موجود دارند (مثلا رضایت بسیاری از اساتید دانش گاه در وضع فعلی و نقش تعیین کننده آنان در شروع اصلاحات) هم جای خود دارد.
من نمی خواهم این جا وارد مدل های نظری اقتصاد سیاسی رفورم شوم و فقط مثال های کوچکی آوردم تا بعدا به موضوع مرکزی کتاب کلاین ارتباطش دهم. این را هم اضافه کنم که به شخصه بحث پاراداکس های اصلاحات اقتصادی دموکراتیک را یکی از دشوارترین و چالش برانگیز ترین موضوعات در بحث سیاست های اقتصادی یافته ام.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید