رای دهنده میانه و بازی پیچیده انتخابات
در حوزه انتخاب عمومی (یا همان اقتصاد سیاسی مدرن و ایدئولوژزدایی شده) مفهومی به نام «رای دهنده میانه» (Median Voter) هست که در مباحث مربوط به رای اکثریت نقش مهمی دارد. رای دهنده میانه کسی است که انتخابش تقریبا در وسط است. به عبارت دقیقتر در طرفین او تعداد برابری از رایدهندگان متمایل به دو سر طیف (در مثال ایران گرایشهای لیبرال و محافظهکارانه) حضور دارند. در عالم تئوری و با فرضیاتی در مورد توزیع تمایلات جامعه رای دهنده میانه برنده همیشگی انتخابات است. طبیعی است که این مفهوم هم همانند هر مفهوم مجرد دیگری انعکاس طابقالنعل بالنعل دنیای بیرون نیست ولی ایده خوبی به آدم میدهد.
ما در انتخابات ریاست جمهوری تا به حال شاهد رای دهنده میانه نبودیم. در تمامی هشت انتخابات گذشته در بین انتخابهای ممکن یک نفر وزن بالایی داشت و مانع از شکلگیری رایدهنده میانه میشد. شاید به همین دلیل هم هیچ وقت انتخابات به دور دوم کشیده نشد. انتخاب نهم اولین موردی است که این مفهوم به وضوح به چشم میخورد. با توجه به اینکه کسانی که رای نمیدهند عملا در بازی انتخابات حضور ندارند رای دهنده میانه ما نمایانگر میانه انتخابهای موجود در این انتخابات است و لزوما متعلق به کل جامعه نیست. من سعی کردم هشت کاندیدا را روی طیف قرار دهم و به نظرم رسید ترکیب دوتایی هاشمی و قالیباف تقریبا نماینده رای دهنده میانه هستند. اگر دقت کنید مجموعه نامزدهای راست گراتر از قالیباف حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد و سه نامزد اصلاح طلبتر از هاشمی هم تقریبا همین قدر رای دارند.
با توجه به اینکه احتمال اجماع محافظهکاران کم است و حتی در صورت تحقق آن هم احتمال برندهشدنشان در دور اول بالا نیست، بر اساس آمارهای موجود سه سناریوی محتمل عبارتند از:
۱) هاشمی و قالیباف به دور دوم بروند و قالیباف پیروز شود: اگر رایهای معین رشد نکند و محافظهکاران در مجموع رای نزدیک به پنجاه درصد شرکتکنندگان را داشته باشند احتمال تحقق این سناریو وجود دارد. این بدترین سناریو برای اصلاحطلبان است چرا که علاوه بر اینکه حتی نتوانستهاند به دور دوم بروند نماینده رایدهنده میانهشان نیز در دور دوم حذف شده است.
۲) هاشمی و معین به دور دوم بروند: در این صورت رای معین مقدار کمی بالا میرود ( یعنی حداکثر رای کروبی را میگیرد چون قانون انتخاب فقط به کسانی که در دور اول رای دادهاند اجازه شرکت در دور دوم را میدهد) در حالیکه مقدار قابل توجهی از رای محافظهکاران به هاشمی تعلق میگیرد و او با فاصله زیادی انتخابات را میبرد. رقابت بین معین و هاشمی سناریوی چندان جالبی برای اصلاحطلبان نیست چرا که اولا رو درروی هاشمی بودهاند و طبعا قدرت چانهزنی برای پستهای آینده را نخواهند داشت و ثانیا محافظهکاران پیروزی هاشمی را به نفع خود تعبیر خواهند کرد.
۳) هاشمی و قالیباف به دور دوم بروند و هاشمی پیروز شود: برای اصلاحطلبان بهترین وضعیت وقتی رخ میدهد که معین در دوره اول رای قابل توجهی داشته باشد که در دور دوم آن را به هاشمی اختصاص بدهد. در این صورت پیروزی هاشمی معنای ضمنی پیروزی آنها را هم خواهد داشت. ضمن اینکه برایشان قدرت چانهزنی درست میکند.
وجود دو گرایش میانهروی هاشمی و قالیباف وضعیت پیچیدهای برای اصلاحطلبان به وجود آورده است. البته بدترین حالت برای اصلاحطلبان وقتی است که منفعل عمل کنند و در دور دوم از هاشمی حمایت نکنند. در این صورت در هر دو سناریوی ممکن بعدی بازی را تقریبا به طور کامل باختهاند به گونهای که حتی آن مقدار چانهزنی که میتوانستهاند بعدا با هاشمی داشته باشند را هم نخواهند داشت.
بر اساس این تحلیل من به استراتژیهایی برای رای دادن رسیدهام که در پست بعدی در موردش توضیح میدهم.
پ.ت ۱) اینکه هاشمی و قالیباف مطلوب رایدهنده میانه هستند لزوما به معنی میانه رو بودن آنها نیست و البته نافی آن هم نیست.
پ.ت ۲) در مورد قانون انتخابات من اشتباه کرده بودم. متن قانون را پیدا کردم و دیدم. در دور دوم همه میتوانند رای بدهند. در این صورت احتمال اینکه معین یا هاشمی رایهای جدیدی کسب کنند به لحاظ منطقی وجود دارد ولی محافظهکاران تقریبا با سقف رای خود به دور دوم میروند.
دیدگاهتان را بنویسید