• رشوه و بازی

    یک راه برای این‌که تمایل به رشوه‌گیری در ماموران کم شود. گونه‌هایی از این راه‌حل ظاهرا در برخی کشورها اجرا می‌شود.

    “رشوه دادن جرم نیست. رشوه گرفتن جرم است. اگر رشوه دهنده بتواند پرداخت رشوه به مامور رشوه گیرنده را اثبات کند تمام پولش را پس می‌گیرد ولی کاری که مامور برایش انجام داده {چه قانونی و چه غیرقانونی) انجام شده تلقی می‌شود. این بازی یک تعادل دارد و آن این‌که هیچ ماموری رشوه نمی‌گیرد. ”

    حل بازی با استقراء معکوس: مامور رشوه گیرنده به استراتژی در اختیار رشوه دهنده در دوره آخر فکر می‌کند. اگر رشوه‌دهنده به دادگاه نرود پولش رفته و اگر به دادگاه برود می‌تواند پولش را پس بگیرد. پس استراتژی شکایت برایش بهینه است. اگر مامور رشوه بگیرد مقدار الف گیرش می‌آید. اگر فرد شکایت کند کل شغلش را از دست می‌دهد و زندانی می‌شود. مامور می‌داند که فرد قطعا شکایت خواهد کرد پس اگر رشوه بگیرد قطعا شغلش را از دست می‌دهد. استراتژی تعادلی این است که مامور رشوه نمی‌گیرد و بازی در مرحله اول تمام می‌شود. اگر بازی مسیحی و شیر را سر کلاس نظریه بازی خاطرتان هست این بازی به آن خیلی شبیه است.

    ملاحظات: طبیعی است که بازی فوق وقتی فقط یک تعادل دارد که رشوه دادن قابل اثبات باشد و دادگاه‌های ضد رشوه سریع و ارزان عمل کنند و غیره. اگر دادگاه رفتن هزینه (فرصت و پول) داشته باشد دریافت مبالغ پایین رشوه هم‌چنان می‌تواند تعادل باشد. مثلا اگر رشوه مربوط به جریمه رانندگی ۱۰ هزار تومان بوده و هزینه فرصت دادگاه رفتن ۱۰۰ هزار تومان، آن وقت برای رشوه‌دهنده استراتژی سکوت بهینه بوده و مامور رشوه را می‌گیرد. اگر هزینه فرصت برای افراد مختلف متفاوت باشد مامور ممکن است در قبال عامل‌های متفاوت استراتژی متفاوتی را دنبال کند. مثلا از یک آدم ثروت‌مند که هزینه فرصت وقتش بالا است رشوه بگیرد چون می‌داند که او دادگاه نمی‌رود ولی از آدم با درآمد کم‌تر رشوه نگیرد چون می‌داند دادگاه رفتن برای او بهینه است.

    نتیجه حقوقی: نظام قضایی ما از قدیم‌الایام به شدت اصرار دارد که هر خطاکاری را (طبعا با تعریف خودش) به شدت تنبیه کند. گاهی لازم نیست همه خطاکاران را تنبیه کرد. گاهی باید به گروهی از خطاکاران انگیزه‌هایی داد که در نتیجه آن اساسا جرم از ابتدا شکل نگیرد. بازی فوق نمونه‌ای از این ماجرا است.

    پ.ن: سر صبح منتظرم تا نتیجه یک شبیه‌سازی تمام شود و شکل را بگذارم وسط مقاله و بفرستم. دوستی ایمیلی می‌فرستد و سوالی می‌کند. بعد ایده این پست از وسط سوالش بیرون می‌آید. بعد من دارم فکر می‌کنم که مقاله‌ای بنویسم با عنوان “مثال‌هایی در باب این که گاهی تنبیه نکردن خطاکار برای جامعه بهینه است” و برای یک همایش حقوقی داخلی (خارجی نه چون قطعا این چیزها را می‌دانند) بفرستم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها