منظورم کسی است که مشهور و پرمخاطب باشد و بتواند هر از گاهی روی موضوعاتی عمومی که برای اکثریت جامعه اهمیت دارد: مثل روابط کار، مسایل محیط زیستی، انرژیهای نو، اصلاح نظام اداری، نوع رفتار با مهاجران، نظام آموزشی، توسعه شهری، روندهای جمعیتی و الخ نظر جدی و قابل اعتنا بدهد. آدمی که معدودی حوزه علوم انسانی را خوب بداند – به نظرم اقتصاد، حقوق، تاریخ معاصر و روانشناسی اجتماعی جزو الزامات هستند – و از حوزههای عمومی دیگر هم اطلاعات معقولی داشته باشد یا در مواقع لزوم جمعآوری کند و به هم پیوند بدهد و یک تحلیل همهجانبه ولی سازگار و معطوف به تصمیم ارائه کند. کشورهای مختلف نویسنده/متفکرانی از این جنس دارند که آدم از منطق روشن و یکپارچهگی و جامعیت نوشتههایشان لذت میبرد.حتی اگر خروجیشان برای متخصصان آن حوزه لزومن حرف تخصصی خیلی جدیدی هم نداشته باشند – ولی پرت و غلط هم نباشد -، نگاهشان برای عموم مفید است.
مشکل کجا است که حتی به اندازه روشنفکران انتقادی هم از این دست روشنفکران نداریم؟ حال آنکه به نظر میرسد ریسک چنین مدل روشنفکری حتی کمتر باشد. در انواع و اقسام فرهنگستانها و بنیادهای ایرانی آدمهای بازنشستهای (رسمی یا فکری) یافت میشوند که ظاهرن علاقهمند به ایفای این نقش بودهاند ولی ظرفیتش را نداشتهاند یا نتوانستهاند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید