ما در ایران شرکت های بزرگ مشاوره نداریم که روی تربیت نیروی انسانی سرمایه گذاری کنند. نیروی انسانی هم بین شرکت های مختلف و کارفرمایان متفاوت در حال جا به جایی است و لذا کسی انگیزه ندارد برای تربیت نیرویش انرژی چندانی صرف کند. لذا متاسفانه توسعه مهارت ها تا حد زیادی به عهده خودمان است. من ایده های خودم نسبت به مهارت ها و سبک زندگی یک نیروی تکاور (البته عمدتا در صنعت مشاوره) می نویسم. شما هم لطفا بنویسید که یاد بگیریم.
۱) به تولید خروجی در سر موقع و در چارچوب بودجه متعهد باشید. کار حرفه ای شوخی بردار نیست و هیچ کارفرمایی هم ریالی پول اضافه ندارد تا کنجکاوی سقراط وار شما را ارضاء کند. یکی از بدترین ضربه هایی که من خورده ام از رفقایی بوده که خیلی عمیق می اندیشیدند ولی حواسشان نبود که یک شرکت مشاوره خصوصی با یک مرکز تحقیقاتی دولتی متصل به پول نفت فرق دارد.
۲) سرنخ های اطلاعاتی در رشته خودتان را بشناسید. یک تکاور خوب معمولا ۵ تا سرنخ به سرنخ مدیرش اضافه می کند و از این طریق است که حرف های جدیدی برای تحویل دادن دارد. این کار مستلزم این است که یک جوری نسبت به محیط حرفه ای تان هوشیار (آلرت) باشید و حتی در هم اسم هم شده اتفاقات جدید را دنبال کنید. بخش مهمی از سرنخ ها از دانستن اسم و مشخصات آدم های مطرح و کتاب های جدید و مجله ها و سایت ها و شرکت ها و موسسات و همایش ها و …. به دست می آید. سعی کنید نسبت به موجودیت های حوزه خودتان کاملا آگاه باشید.
۳) فراموش نکنید که همیشه داشتن یک خروجی ناقص بسیار به تر از نداشتن خروجی و سر دواندن مدیرتان است. بخشی از مشکل معمولا از این ناشی می شود که حوصله ندارید یا نمی توانید خودتان را متعهد کنید که همین قدری که کار کرده اید را کنار هم بگذارید و روی کاغذ بیاورید.
۴) به نوشتن عادت کنید. تا وقتی ننویسید موضوعات در ذهنتان روشن نمی شود. بنویسید و بعدا اصلاح کنید ولی با نوشتن راحت باشید. مدیران کسانی که می توانند به زبان مکتوب روان صحبت کنند را خیلی دوست دارند.
۵) منظم باشید. اگر ده ها فایل از اینترنت پیدا می کنید قطعا در دل آن ها گم خواهید شد. اگر منظم باشید همین کار اندکتان برای تیم خروجی مهمی است.
۶) تکاورها همیشه کارشان را دوست دارند و با کارشان حال می کنند. اگر انگیزه نداشته باشید نمی توانید ۲۰ ساعت مداوم روی یک پروژه کار کنید و اگر نتوانید این کار را بکنید تکاور نمی شوید. بنابراین سراغ کارهایی بروید که شخصا لذت می برید. جذاب ترین کار دنیا برای من این است که یک موضوع بهم بدهند و بگویند هفته بعد برای عده ای مدیر راجع به تحلیل آن صحبت کاربردی کن. چون با این کار حال می کنم حتی موقع خواب هم دارم سخن رانی و مدل هایم را اصلاح می کنم.
۷) مهارت های ارائه را یاد بگیرید. اصلا کار سختی نیست و یک سری اصول دم دستی دارد. ممکن است ایده های خوبی داشته باشید ولی اگر نتوانید آن را روشن به بقیه منتقل کنید جدی گرفته نمی شوید.
۸) خودتان را به کار با اشکال و نمودارهای مفهومی عادت دهید. یکی از بزرگ ترین مهارت های تکاوران خلق مدل های مفهومی برای مساله ای است که روی آن کار می کنند. مدل مفهومی به شما اجازه می دهید تا نتایج را جمع بندی کنید و با بقیه گفت و گوی موثر برقرار کنید. تا می توانید در حوزه کار خودتان مدل های مفهومی متنوع بخوانید و ببینید دیگران چه گونه یک مساله پیچیده را با چند متغیر کلیدی جمع بندی می کنند. فراموش نکنید که بدتر چیز این است که فقط یک مدل مفهومی ساده و همه گیر را بشناسید و همه چیز را در قالب آن توضیح دهید.
۹) “کتاب های” درسی دوره لیسانس و کتاب های آموزشی رشته مدیریت را خیلی جدی نگیرید. آن ها مقدمه قضیه هستند. مقاله بخوانید و مقاله بخوانید و مقاله بخوانید. مورد کاوی هم زیاد بخوانید. کتاب آدم را کلیشه ای و ملانقطی می کند و مقاله آدم را پخته و فرهیخته. اقتصاد استثناء است. در اقتصاد متون اساسی (مثل اقتصاد خرد مس کولل) اگر خوب خوانده شوند آدم را عمیق می کنند.
۱۰) با گوگل و کتاب خانه رفیق باشید. وقتی دستور کاری را تحویل گرفتید اول فورا بروید سراغ جست و جوی پیش رفته گوگل و در عرض ۱۰ دقیقه پاورپوینت های آن حوزه را سریعا مرور کنید. این طوری دیدتان خیلی خوب می شوید. فراموش نکنید که نباید در این حد توقف کنید و گرنه یک کارفرمای هوشمند بدجوری حالتان را می گیرد.
۱۱) برای خواندن گزارش های تولید شده توسط مشاوران و متخصصان دیگر حریص باشید. هر جا که دستتان رسید گزارش های مشاوران خوب را بخوانید و الگوبرداری کنید. اگر رفقایی در شرکت های مشاوره دیگر دارید بهشان سر بزنید و گزارش هایشان را تورق کنید و از روی کردشان بیاموزید.
۱۲) خودتان را عادت دهید که وقتی روی یک سازمان یا یک موضوع خاص کار می کنید چه طور در عرض یک ساعت دید جامعی از آن به دست آورید. یاد بگیرید که در هر مساله ای متغیرهای کلیدی چیست که باید در نیم ساعت اول آن ها را شناخت. این مهارت مهمی است که آدم به مدیر یا کارفرمایش نشان دهد که نکته را گرفته است.
۱۳) خلاق باشید. تنها تکاور غیرخلاق تکاور مرده است. متاسفانه این یکی کمی ذاتی هست ولی قطعا می شود تا حدی بهبودش داد. ذهنتان را آزاد بگذارید و به جنبه های دیگر فکر کنید که در ذهن مدیر یا کارفرمایتان نبوده و واجد ارزش است.
۱۴) با مدیرتان دائم در ارتباط باشید. سعی کنید هر روز خروجی تولید کنید و به بحث بگذارید تا هم او حس کند که شما در حال جلو رفتن هستید و هم شما مسیر اشتباه نروید.
۱۵) چون چکش یک تئوری (مثلا سیستم دینامیک) را یاد گرفته اید همه دنیا را میخ نبینید. به تئوری ها و ابزارهای مدل سازی متعدد مسلط باشید تا سرجایش از ابزار مناسب استفاده کنید. دانستن ابزارهای مدل سازی عمیق و کاربردی شما را در بین مشاوران محبوب می کند. از کلیشه های کتاب درسی پرهیز کنید و سعی کنید فلسفه و فروض مدل ها را خوب بدانید.
۱۶) به مکانیسم مرور همکارانه (Peer Review) به شدت اتکا کنید. هر کاری را قبل از تحویل به مدیر به همکارانتان بدهید تا بخوانند و تا می توانند ایراد بگیرند. به غلط های جزیی حساس باشید. شیطان در جزییات لانه می کند. مدیران خروجی کار بدون ایراد را دوست دارند.
۱۷) اول کار سعی کنید یک ماکت یا مدل از کل مسیر برای خودتان ترسیم کنید. بعد بروید سراغ خروجی که باید تحویل مدیرتان بدهید و آن خروجی را در ذهن خودتان شبیه سازی کنید. بعد مسیر استنتاج معکوس (Backward Induction) را طی کنید و ببینید از الان چه کار باید بکنید که به آن خروجی برسید.
۱۸) هر چه زبان و رایانه بدانید باز هم کم است. اگر اقتصادی هستید هر چه ریاضی بدانید باز هم کم است. باید در جست و جوی اینترنتی و بانک های داده و درست کردن صفحات اچ تی ام ال و الخ حرفه ای باشید.
۱۹) حریص و تنبل نباشید. اگر قرار است بابت پروژه ای پول مشخصی بگیرید و نفرساعت مشخصی صرف کنید همان قدر کار کنید. طبع آدم از کار گریزان است و دوست دارد با ساعت کم تری کار را سرهم بندی کنید. جلوی خودتان را بگیرید. این را شعار همیشگی خودتان بکنید که ” اندکی پول کم تر بگیر و اندکی بیش از مقدار مقرر کار کن”.
۲۰) دوراندیش باشید. از محیط های اداری پرهیز کنید ولو این که وام مسکن و مجتمع تفریحی و حقوق بی دردسر و بن و اینترنت پرسرعت داشته باشد. کسی در اداره تکاور نمی شود. سعی کنید کارراهه خودتان را از شرکت های کوچک و جاهایی که شما را در معرض کارهای پرچالش و پیچیده و فسفرسوز قرار می دهد شروع کنید. ذهن تکاور باید ورزیده باشد. این جوری خیلی سریع رشد مهارتی پیدا می کنید.
۲۱) تکاوران باید از بقیه تکاوران یاد بگیرند. کارهای پردرآمد ولی آبکی را به کارهای سخت و کم پول که به شما اجازه کار کردن زیر دست یک تکاور کهنه کار را می دهد ترجیح ندهید.
۲۲) اعتماد به نفس داشته باشید. لزوما مدیر شما چیز زیادی راجع به کاری که به شما سپرده است ندارند (همکاران فعلی و آتی بنده لطفا سوء استفاده نفرمایند 🙂 ) بنا براین خود را به کلمات کلیدی و سرنخ های مدیرتان محدود نکنید.
۲۳) اعتماد به نفس داشته باشید و مرتبا نگویید من که چیز خاصی راجع به موضوع نمی دانم. سعی کنید حداکثر چیزی که می دانید و می اندیشید را مرتب روی کاغذ بیاورید و تحویل دهید.
۲۴) خودتان را عادت بدهید که از کلمات مد روز (Fads) خوشتان نیاید. این کلمات به درد سوسول های بخش بازاریابی می خورد. تکاور باید “تئوری” و مفهوم (Concept) زیاد بداند و نه اصطلاح.
۲۵) با حرفه تان زندگی کنید. وقتی بیرون محل کار هستید و باید در صف اتوبوس و نان معطل شوید یا مجبورید در مهمانی خسته کننده ای شرکت کنید ذهن خود را متوجه مساله ای که رویش کار می کنید بکنید و ایده هایتان را یادداشت کنید. لطفا این توصیه را در زمان رانندگی فراموش کنید وحواستان به ماشین ها باشد.
۲۶) متمرکز باشید. متمرکز باشید. متمرکز باشید. هیچ آدم پراکنده و شلخته ای تکاور نمی شود. روی یک حوزه بمانید و با اتکا به تجربه هایی که روی هم می اندوزید تکاور شوید. بعید نیست که این کار در کوتاه مدت درآمد شما را کم کند ولی در بلندمدت موفق می شوید.
۲۷) کتاب های کاربردی و جدید و منتشر شده توسط ناشر معتبر خارجی در رشته های اطراف حوزه خودتان (مثلا جامعه شناسی و روان شناسی و حقوق) بخوانید تا ذهنتان باز باشد. اگر مدیریتی هستید این برایتان حکم نان شب را دارد. تکاور باید عمیق باشد. فلسفه تحلیلی زیاد بخوانید ولی لباس فلسفه قاره ای را موقع ورود به شرکت مشاوره کاملا از تن به در کنید.
۲۸) این یکی شاید ترجیح شخصی من است ولی به نظر من یک تکاور باید سریع باشد و معطل نکند. ببینید چه طور می توانید تند و سریع کار کنید. اگر تند کار کنید نه تنها می توانید بابت کم کردن نفر ساعت پروژه طلب پول بیش تر بکنید بل که باید پاداش بزرگی به خاطر کاستن از بار مدیریتی پروژه هم درخواست کنید.
۲۹) شبکه ارتباطی قوی داشته باشید. وقتی صورت مساله ای را تحویل گرفتید آن را با رفقای خردمندتان مطرح کنید و ایده بگیرید. این یکی از اولین کارهایی است که در اول هر پروژه باید بکنید.
۳۰) در هر ارتشی تکاوران چند مهارتی هستند. شما باید متمرکز روی یک حوزه ولی دارای قابلیت های متعدد باشید. در زمینه جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات خبره باشید. یاد بگیرید مصاحبه گر خوبی باشید. در این زمینه کتاب بخوانید. روش های تحقیق کمی و کیفی را بشناسید. نرم افزارهای تحلیل داده را مسلط شوید و الخ.
۳۱) …
بازگشت
سلام
… اولا ممنونم… دوما باید بگم از این سبک تفکر لذت می برم…
چرا سه نقطه میگذارم؟ چون اینقدر حرف برای گفتن هست که بهتر بگم: …
اما حرف اصلی:
آقای قدوسی چند سال پیش هم از شما کمک خواستم و لطف کردید در یک ایمیل راهنماییم کردید. اون موقع مدیر کانون تفکر یک اداره فرهنگی هنری توی تهران بودم.
اما الان یک شهروند عادی در جزیره کیش هستم.(اگر این گفت و گو به درازا کشید جزئیات رو بعدا می گم)
من اعتقاد دارم باید به مردم کمک کرد تا بهتر زندگی کنند و این علاوه بر فرهنگ سازی در سطح عموم ،به تغییر نگرش مدیران هم نیاز داره.
کارهایی انجام شده و زمینه هایی برای این تغییر نگرش انجام شده(الان باید برای اقدام موثر قدم برداشت)
میخوام شروع کنم و به سمت مدیران ارشد حرکت کنم.باید بتونم در مکاتبات و کلامم به اندازه کافی قانع کننده و مشوق برای ادامه باشم. یعنی اونها رو متوجه کنم که اگر میخوان از این روش تصمیم گیری بیهوده و ناکارامد (تصمیم به تنهایی و در اتاق در بسته)خلاص بشن، اگر می خوان وقت کافی پیدا کنن تا به همه چیز برسن، اگر می خوان میزان اشتباهات در تصمیم گیریشون رو به حد اقل برسونن(با فرض سالم بودن فضای اخلاقی مدیر) باید به قول شما از حضور تکاوران توانمند تصمیم ساز استفاده کنند.
من با شناختی که از محیطم دارم می دونم اگر فقط شیوه تصمیم گیری و برنامه سازی مدیران تغییر کنه ،خیلی از اتفاقات خوب فرهنگی،اجتماعی،و اقتصادی بوجود میاد.
لطفا راهنماییم کنید آیا این شیوه تفکر درسته؟
چه کنم که بتونم به اندازه کافی متقاعد کننده باشم؟