وقتی به دیدن خانوادهام میرم یک مشت چیزهای سوپری کوچک سوغاتی میبرم. الان هفت سال است که اینجا هستم و در این ۲۰-۲۵ باری که رفتهام هربار یک چیزهایی از سوپر فرودگاه خریدهام. هفت سال است که به سوپر سر میزنم و تقریبن چیزی عوض نشده است. میتوانم چشم بسته بروم داخل مغازه و همه چیزهایی که لازم دارم را ببرم. قیمتش را هم میدانم. چیز جدیدی هم اضافه نمیشود.
از آن طرف هم سوغاتیهایی دریافت میکنم یا برای بقیه میآورم. هر بار یک چیز جدید. دوستانم که اینجا میآیند میبرمشان که از همین دست سوغاتیهای سوپری بخرند. هر بار که میرویم و چیزهایی پیشنهاد میکنم بیشتر و بیشتر میشنوم که “از این بهترش را جدیدن از خود تهران میخریم”.
این دو تا مشاهده را به عنوان سمبلی از دینامیک تحولات دو طرف در بخشهای مختلف استفاده میکنم (دینامیک یک متغیر با سطح آن فرق دارد). در این مدتی که در دانشکدههای اقتصاد و فاینانس و انرژی اینجا میگردم کمتر موضوع جدیدی به سبد موضوعات یا دروس یا مباحث اضافه شده است. اخبار درسها و دورهها و آدمهای ایران را هم دنبال میکنم. مرتب مفاهیم جدید به سبد محصولات اضافه میشود. الان فکر کنم موضوع عمومی معدودی این طرف است که یک چیزی معادلش در یکی از این دورهها و سمینارها و کارگاههای ایران ارائه نشود.
آدمهایی که مدت طولانی از ایران دور میمانند و اخبار غیرسیاسی و غیرداغ آن طرف را دنبال نمیکنند گاهی حسشان را نسبت به سرعت تحولات آنجا از دست میدهند. مثلن بارها دیدهام که خیال میکنند تخصصشان در ایران منحصر به فرد است و کسی این چیزها را بلد نیست. احتمالن وقتی ۴-۵ سال پیش از ایران میآمدهاند این طور بوده. فراموش میکنند که اوضاع به سرعت تغییر میکند. در حوزههای کار من یعنی فاینانس و انرژی و محیطزیست و امثال آن که حتی سرعت بیشتر از بقیه بخشها است.
یک بار هژیر یک پیشنهاد خوب داد که سایتی چیزی راه بیندازیم که هر از چندی با یک نفر از دوستان در ایران مصاحبه کنیم یا مطلب بزنیم و روایتش را از تحولات روزمره از این جنس در بخش کسب و کار و هنر و فناوری و مدیریت شهری و تفریحات و غذا و الخ را بشنویم. شاید بشود اسمش را گذاشت “زیر پوست مملکت”.
× متن بالا را بیش از ظرفیت خودش تفسیر نکنید. بحث من در مورد کیفیت مسایل در ایران و جزییات دیگری – غیر مربوط به پیام اصلی نوشته – نیست.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید