به دوستان قول داده بودم که چیزی راجع به سرمایه اجتماعی و این که چرا چندان با این گفتمان جدیدی که حول موضوع شکل گرفته هم دلی ندارم بنویسم که دیدم نیما مثال مورد نظرم را برداشته و تقریبا هر حرفی که می خواستم بزنم را زده است (این تله پاتی ذهنی بین ما دو نفر تقریبا امری معمول است). خلاصه اول مطلب نیما را بخوانید.
این جا فقط دو حاشیه به موضوع اضافه می کنم.
۱) نقد اولم این است که در ایران مفهوم “زیرساخت اجتماعی” که اولین بار توسط هال و جونز به عنوان یکی از متغیرهای “توضیح دهنده” تفاوت سرمایه گذاری و نرخ رشد ارائه شد را با مفهومی که قابلیت سیاست گذاری و دست کاری توسط دولت دارد را خلط کرده اند. موضوع شبیه این است که مثلا در مطالعات جهانی رشد فاکتورهای مختلفی از جمله آب و هوا و موقعیت جغرافیایی قطعا روی رشد اثر دارد ولی کسی از این متغیرها برای سیاست گذاری استفاده نمی کند و گوش فلک را با لزوم تغییر در وضعیت آب و هوا و جغرافیای کشور پر نمی کند! ذکر این خاطره به موضوع کمک می کند. فکر کنم سال ۸۲ بود که اولین سمپوزیوم سرمایه اجتماعی در دانشگاه بهزیستی و رفاه اجتماعی برگزار شد و من هم جزو سخن رانان مدعو بودم. موضوع سخن رانی ام “تاثیرات اقتصادی سرمایه اجتماعی” بود که فایل ارائه و یک خلاصه مقاله طولانی را می توانید از این جا بگیرید (هر چند الان ممکن است خودم به بخش هایی از آن نقد داشته باشم). فکر کنم سخن رانی ام کمی برای جلسه ناراحت کننده بود چون صحبتم را با این جمله شروع کردم که “بر خلاف جامعه شناسان که خیلی از مفهوم سرمایه اجتماعی ذوق زده هستند اقتصاددانان هنوز در مورد آن به اجماع نرسیده اند و برخی با تردید به آن نگاه می کنند”. بعد از سخن رانی ها نوبت پرسش و پاسخ از پانل بود و یادم هست که دو نفر از شنوندگان هم از سازمان برنامه و بودجه زمان ستاری فر آمده بودند و شروع کردند به توضیح که ما بند صد و چند را در برنامه چهارم اضافه کرده ایم که دولت بودجه ای برای بازسازی سرمایه اجتماعی تخصیص دهد. وقتی حرف شان تمام شد برجسته ترین متخصص این حوزه در ایران ( که فکر کنم بخش مهمی از گسترش این مفهوم در ایران به خاطر نوشته ها و پروژه های او بوده است و من به دلایلی مجبورم اسمش را این جا نیاورم) یک دفعه از کوره در رفت و گفت آقا شما کجای ادبیات دیده اید که سرمایه اجتماعی قابل بازسازی آن هم توسط دولت و در زمان کوتاه باشد که برداشته اید در برنامه چهارم برای آن بند اضافه کرده اید؟ (هال و جونز خودشان در آخر مقاله اشاره می کنند که “زیرساخت های اجتماعی” متغیرهایی “درون زا” در اقتصاد هستند که طور تاریخی توسط برخی فاکتورها شکل می گیرد. حال این نگاه “درون زا” به بحث کجا و تحلیل های برخی دوستان در ایران کجا.)
۲) مشکل دوم ام با سرمایه اجتماعی این است که به علت تعریف کش سانش هر جا که مولف دلش بخواهد ظاهر می شود و همه چیز را می توان به آن ربط داد (مقاله علی دهقان که نیما هم به آن لینک داده را بخوانید تا مثالی از این موضوع را ببینید). این مفهوم هم در سطح بنگاه ها ظاهر می شود و هم برای توضیح دلایل موفقیت کارآفرینان (شبکه ارتباطی) و هم در سطح جوامع از طریق ربط دادن به مفاهیمی مثل اعتماد و مشارکت اجتماعی ( در این مقاله ام که در همایش سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی در سال ۸۱ ارائه شد مروری از تعاریف را آورده ام. فایل ارائه سخن رانی هم این جا است. آن موقع در ادبیات موضوع تازه کار بودم و فکر می کردم می شود موضوع را دست کاری کرد. ولی بعدا هر چه خواندم دیدم خبری از مقاله های جدی که صحبت از “سیاست گذاری” برای سرمایه اجتماعی در سطح کلان یک جامعه می کنند نیست.)
این دقیقا همان شلختگی و لیزبودن مفهومی است که از آن بیزارم و معتقدم که نهایتا منجر به تحلیل های ناسازگار و دل بخواه و صد البته به دردنخور می شود. هر چند به نظرم در این وضعیت تغییراتی رخ خواهد داد. اقتصاددانان سعی خواهند کرد تا آن بخش پسماند (Residual) رشد را که امروز با اسم کلی سرمایه اجتماعی نام برده می شود را به عناصر باقی مانده دقیق تر بکشند. آن وقت است که شاید عبارت گنگی مثل سرمایه اجتماعی از ادبیات رخ ببندد و به جایش مجموعه ای از متغیرها و مفاهیم دقیق و مشخص بنشیند که بشود به طور روشن در موردشان حرف زد. تا زمانی که این موضوع رخ ندهد شخصا ترجیح می دهم از به کارگیری این عبارت معجزه آسا که همانند بقیه مفاهیم از این دست توضیح دهنده هرچیزی در هر جایی است خودداری کنم.
دیدگاهتان را بنویسید