گفتن اینکه «به علت کمبود آب ایران در ۲۰ سال آینده تبدیل به خرابه خواهد شد و ۵۰ میلیون نفر مجبور به مهاجرت» و «جنگ آب در ایران شروع شده است» و الخ ممکن است جذابیت خبری و روزنامهنگارانه داشته باشد و به درد تبلیغات بخورد، ولی ارزش تحلیلی و سیاستگزاری زیادی ندارد. موضوع باید به اقلام مشخصتری مثل موارد زیر شکسته شود تا بشود از آن نتایج مفیدی گرفت. به نظرم میرسد به برخی از سوالات زیر پاسخ روشن و قابل اعتماد داده نشده که بتوانیم به جمعبندی جدی برسیم.
۱) «سرانه آب شیرین تجدیدپذیر» در ایران (که الان حدود ۱۶۰۰ مترمکعب است) در ۲۰ سال آینده به چه عددی (یا بازه احتمالی) خواهد رسید؟
۲) سهم تفکیکی «تغییرات اقلیم» و «رشد جمعیت» در این روند چیست؟
۳) نقطه بحرانی «سرانه آب شیرین تجدیدپذیر» برای مصارف «غیرکشاورزی» کجا است؟ چه قدر با آن فاصله داریم؟ آیا در ۲۰ سال آینده به آنجا میرسیم؟
۴) برای بحرانینشدن وضعیت آب در ایران، مصرف آب کشاورزی در ایران باید به زیر چه عددی برسد؟
۵) اگر مصرف آب کشاورزی به آن حد کاهش پیدا کند٬ اثر آن روی اشتغال این بخش، مهاجرت جمعیت به شهرها و تولید غذا و امنیت غذایی در کشور چیست؟
۶) تخلیه سفرههای آب زیرزمینی، کاهش نفوذپذیری خاک و روان شدن بارش چه سهمی در بحران آینده دارد؟ چه حد از آب شیرین قابل استحصال به این دلیل از دست خواهد رفت؟
۷) اضافه برداشت از منابع آب زمینی و کاهش قابلیت ذخیره احتیاطی (Precautionary Saving) این منابع چه سهمی در تشدید بحران آینده دارد؟
۸) ظرفیتهای استفادهنشده در سمت عرضه (مثل آبشیرینکنها، بهرهبردازی از آبهای مرزی، تصفیه مجدد فاضلاب، مخلوط کردن آب شور و شیرین، واردات آب از کشورهای دیگر، فناورهایی مثل کشاورزی با استفاده از رطوبت هوا، …) چه میزان است و آیا میتواند جلوی رسیدن به بحران را بگیرد؟
۹) اگر از مصرف بخش کشاورزی بکاهیم و «حقابه محیطزیست را افزایش دهیم»٬ آیا باز هم به آن تصویر بحرانی خواهیم رسید؟
۱۰) اگر در مصارف شهری و صنعتی بهرهوری توزیع و استفاده از آب را بالا ببریم آیا همچنان با بحران مواجه خواهیم شد؟ چه حدی از بهرهوری ما را از بحران نجات میدهد؟
۱۱) آیا صنعت ما میتواند در ۲۰ سال آینده به اندازه کافی آب داشته باشد؟
۱۲) …
شاید بشه اضافه کرد
۱۲) امکان محاسبه بازده به هزینه طرح هایی همانند ایرانرود چگونه است؟