سوم تیر از منظر تحلیل طبقاتی
تحلیل علیرضا حقیقی برای توضیح ماجرای سوم تیر را جالب یافتم. به نظر من از یک زاویه و برای توضیح بخشی از این اتفاق، میتوان از تعبیر شورش ملت علیه ملت به جای شورش ملت علیه دولت استفاده کرد. متاسفانه دسترسی مناسبی به آمار ندارم که این بحث را بر آن بنا بنهم و بیشتر از فهم متعارف برای آن استفاده میکنم. امیدوارم اشتباه نباشد.
در فاصله پانزده سال گذشته وضع بخشی از طبقه متوسط در ایران به مراتب بهتر از سالهای دهه ۶۰ شده است. این طبقه بر خلاف طبقه پولدار شده دهه قبلی، طبقهای نوکسیه یا رانت خوار نبوده بلکه عمدتا مربوط است به مشاغل حرفهای مثل مدیران صنعتی، مهندسین، متخصصین رایانه و فنآوری اطلاعات، مدرسین کنکور و زبان، فعالین حوزه توریسم، تحصیلکردگان حوزههایی مثل اقتصاد، مدیریت و تبلیغات، کارمندان دفتری شرکتهای دولتی و خلاصه تیپهایی که به طور معمول نمایانگر طبقه متوسط در دنیا هستند. فعالیتهای صنعتی، گسترش بخش خدمات مدرن، حضور تدریجی شرکتهای خارجی، رشد صنعت خودرو و سرمایهگذاریهای اخیر در بخش نفت و گاز تقاضای گستردهای برای کارمندان حرفهای ایجاد کرد که به طبع منجر به افزایش دستمزدها و بهبود سطح زندگی این طبقه شد. این وضعیت وقتی تشدید میشود که به این نکته توجه کنیم که بیشتر افراد این طبقه را زوجهایی تشکیل میدهند که هر دو شاغل هستند و به این ترتیب ضریب تکفل (تعداد کسانی که یک نفر باید خرج آنها را بدهد) برای این زوجها عددی بین یک یا دو (در مقابل عدد ۴.۸ برای متوسط کشور) است و این یعنی کاهش قابل توجه فشار اقتصادی که بر گرده سرپرست خانوار است.
قشری که از آن اسم میبرم درصد بزرگی از جمعیت ایران را تشکیل نمیدهد. شاید چیزی بین دو تا پنج میلیون نفر، ولی نمود آن در جامعه بسیار بالا است. این همان قشری است که به دلیل برخورداری از سطح حداقلی از رفاه اقتصادی در پی نیازهای سطح بالاتر خود است. خواننده روزنامهها است، از اینترنت استفاده میکند، مشتری دایم رستورانها و کافی شاپها به شمار میآید، مسافرت میرود، کتابهای روز را میخرد، نسبت به تحصیل فرزندانش حساس است و الخ. روابط اجتماعی نسبتا آزاد با جنس مخالف بهرهمندی جدید این طبقه در سالهای اخیر بود که بخشی از آن به مدد قدرت «پول خرج کردن برای کاهش ریسک» به وجود آمد و برای طبقات محروم از آن بسیار آزاردهنده است. تصویری که رسانههای غربی از ایران در حال تحول و مدرن شده گزارش میکنند عمدتا مربوط به این قشر است. شاید اکثریت مطلق خوانندگان این وبلاگ از همین طبقه باشند.
در مقابل بهبود وضعیت این لایه نازک از طبقه متوسط، به نظر میرسد که فشار اقتصادی بر روی طبقه ضعیف بیشتر شده است. آمارهای رسمی البته این حرف را تایید نمیکند چرا که ضریب جینی که نشانگر نابرابری توزیع درآمد است در ایران کمابیش ثابت مانده است ولی مشاهدات منفرد (که البته لزوما قابل اعتماد نیست) چیزی خلاف آن را میگوید. من سه توضیح مشخص برای ماجرا دارم. یکی تورم مزمن که معمولا باعث بدتر شدن وضعیت طبقه محروم میشود. چرا که به علت فزونی عرضه نیروی کار در این طبقه معمولا دستمزد آنها کمتر از نرخ تورم رشد میکند و این یعنی در طول زمان قدرت خرید این طبقه کمتر شده است. عامل مهم دیگر که البته هم طبقه متوسط و هم طبقه فقیر را تحت تاثیر قرار داده، جهش ناگهانی قیمت زمین و مسکن در ایران بود که کاملا به نفع طبقه صاحب سرمایه و به ضرر دیگران عمل کرد. این جهش سهم هزینه مسکن را در سبد خانوار به طرز قابل ملاحظهای افزایش داده و لذا جای کمتری برای سایر هزینهها باقی میگذارد. سومین عامل مربوط به افزایش فرصتهای خرج کردن (موبایل، رایانه، اینترنت، دانشگاه آزاد، کلاس کنکور، مد و …) مربوط میشود که هم از سهم سایر هزینهها کم میکند و هم وقتی برآورده نمیشود احساس محرومیت را تشدید میکند.
در انتخابات اخیر هاشمی و معین و تا حدی قالیباف نماینده خواستههای طبقه متوسط به بالا و احمدینژاد و کروبی حامل شعارهای جذاب برای طبقه متوسط به پایین بودند. به نظر من طبقه محروم که بهبود مداوم وضعیت طبقه متوسط و پسرفت خودش را در طول زمان مشاهده میکرد در این انتخابات فرصتی یافت تا از طریق رای دادن به احمدینژاد و جلوگیری از پیروزی هاشمی انتقام خود را از طبقه متوسط از طریق محروم کردن آنها از خواستههایشان (آزادی بیشتر) و سوق دادن منابع کشور به سمت بهبود وضعیت خود بگیرد. این همه ماجرا نیست ولی احتمالا بخشی از آن است. به قول دوستی که امشب ماجرا را با هم مرور میکردیم سوم تیر کمک بسیار بزرگی خواهد بود تا ما درک بهتری از دلایل وقوع انقلاب به دست بیاوریم(دقت کنید که خود آقای احمدینژاد هم گفت که مشابه این حادثه فقط در سال ۵۷ رخ داد. به نظر من حرف تیزبینانه و درستی است). این روزها ایمان من به هوشمندی علی معظمی هم که ماهها قبل در یادداشتی نسبت به خطر «حذفشدن طبقهای از جامعه از فرآیند برنامهریزی» هشدار داد بیشتر شده است. خودم هم دارم سعی میکنم در مواضع قبلیم در باب حمایت از رشد نامتوازن تجدیدنظر کنم.
پ.ن : سایت دبش مشکل فنی پیدا کرده و من نمیتوانم به مطلب علی لینک بدهم. البته ظاهرا بچهها دارند تلاش میکنند درستش کنند.
دیدگاهتان را بنویسید