وقتی راجع به نقد همه گیر شدن نادرست به اصطلاح “تفکر سیستمی” در ایران فکر می کنم یاد اولین خاطره ام از این ماجرا می افتم. قضیه مال سال ۷۸ است. آن موقع داشتیم برای شرکت … ایران که از متولیان یکی از بخش های مهم اقتصادی کشور است یک پروژه اصلاح ساختار اجرا می کردیم. از جمله بخش های این پروژه نظام انفورماتیک برای کل سازمان بود و باید در آن توضیحی در مورد ماتریس داده – فرآیند می دادیم و چون ماجرا به سیستم های اطلاعاتی مربوط بود مجبور بودیم مرتبا اصطلاحا سیستم اطلاعاتی و زیرسیستم های آن را تکرار کنیم.
وسط ارائه متدولوژی کار بودیم که یکی از مدیران ارشد سازمان که اتفاقا قرار بود مسوول این جور پروژه ها باشد پرسید “آقا این سیستم های شما باز هستند یا بسته؟”. من درست مثل حالتی که آدم گیج می شود یک چند لحظه ای صبر کردم و هر چه فکر کردم نتوانستم ربط این سوال را به بحث خودمان پیدا کنم. گفتم ببخشید متوجه نمی شوم. با حالتی عاقل اندر سفیه گفت ببین آقا جان طبق تئوری سیستم ها یک سیستم یا باز است یا بسته و می خواهم ببینم این سیستم شما باز است یا بسته.
خلاصه قضیه را رفع و رجوع کردیم و کمی بعد دلیلش روشن شد. جناب مدیر به تازگی دانش جوی “مرکز آموزش مدیریت دولتی” شده بود و خوب طبیعتا درس عمیقی در مورد روی کرد سیستمی داشت که در آن جا یاد می دادند که جهان یک سیستم است و سیستم ها ۹ سطح دارند و باز و بسته هستند و هر سیستمی از زیر سیستم تشکیل می شود و الخ. (طنز تلخ و فراموش نشدنی روزگار این که این جا همان موسسه ای است که بعدا با ایده جناب ستاری فر و مدیریت مرحوم عظیمی با “موسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه” یعنی جدی ترین و نخبه گراترین مرکز آموزش و پژوهش اقتصاد در ایران ادغام شد!)
این مقدمه را داشته باشید تا بعدا به بحث اصلی نقد برسیم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید