۱) دانشگاه های ام.آی.تی ، استانفورد و برکلی جزو معتبرترین مراکز آموزشی دنیا در مهندسی و علوم هستند. در دانشکده های مهندسی و علوم دانشگاه شریف تعداد قابل توجهی استاد فارغ التحصیل این دانشگاه ها وجود دارند. اگر حافظه ام خطا نکند فقط از دانشگاه ام.آی.تی چهار نفر در دانشکده برق و همین تعداد در دانشکده مکانیک عضو هیات علمی وجود داشت. احتمالا وضع بقیه دانشکده های مهندسی دانشگاه های خوب کشور خیلی متفاوت از این نیست.
۲) دانش جویان فنی احتمالا کمابیش این را حس کرده اند که تفاوت معنی داری بین کیفیت تدریس و تحقیق اساتید فارغ التحصیل این تیپ دانشگاه ها و کسانی که از دانشگاه های رده پایین تر فارغ التحصیل شده اند وجود دارد. طبعا این یک قاعده خدشه ناپذیر نیست و حتما استثنا دارد ولی تجربه خود من می گوید این تیپ اساتید یک سر و گردن بالاتر از بقیه بودند (فی المثل دکتر معصوم نیا برق و دکتر دورعلی مکانیک) و بسیاری از تحولات دانشگاهی توسط همین این تیپ اساتید کلید زده می شد.
۳) همین دانشگاه صنعتی شریف در کل دانشکده مدیریت و اقتصادش فقط دو استاد فارغ التحصیل آمریکا دارد. شاید بگویید این دانشکده جوان است ولی اگر به بقیه دانشکده های اقتصاد کشور هم سر بزنید وضع خیلی متفاوت نیست. من یک بار سعی کردم “تعداد کل اساتید رشته اقتصاد در ایران” که فارغ التحصیل چند دانشگاه برتر دنیا هستند را به دست آورم. منظورم دانشگاه هایی مثل شیکاگو، نورت وسترن، ام.ای.تی، پرینستون، هاروارد، ییل و مدرسه اقتصادی لندن است. تعداد کسانی که من در کل کشور شناسایی کردم به تعداد انگشتان یک دست نرسید. البته قطعا شمارش من دقیق نبوده و شاید کسانی این طرف و آن طرف از قلم افتاده باشند. ولی به هر حال از مجموعه اطلاعات ناشی از مصاحبه ها و وب سایت دانشکده ها و غیره بیش از این به دست نیامد. به عبارت دیگر بر اساس تخمین من تعداد اساتید فارغ التحصیل دانشگاه های خوب فقط در یک دانشکده مهندسی کشور چند برابر کل اساتید رشته اقتصاد در کشور است که در چنین دانشگاه هایی درس خوانده اند. برای مقایسه نگاهی بکنید به فهرست اساتید دو دانشگاه بوغازیچی و بیلکنت ترکیه. کشوری که وضعیت اقتصادی – اجتماعی نسبتا مشابه ما دارد.
۴) یک واقعیت مهم و کلیدی هم این وسط هست. علم اقتصاد در بیست تا سی سال گذشته دچار تحولات اساسی شده است. لذا حتی اگر اساتیدی از دانشکده های متوسط در دهه هفتاد میلادی داشته باشیم دانششان لزوما هم سو با علم اقتصاد دهه هشتاد و نود نیست. به این موضوع این واقعیت را اضافه کنید که نرخ ورود استاد فارغ التحصیل از دانشگاه های آمریکایی در سال های بعد از انقلاب به دانشکده های اقتصاد کشور باز نزدیک به صفر بوده است. (قطعا صفر نبوده ولی رقم کل تقسیم بر ۲۵ سال به صفر نزدیک است). این به این معنی است که دانشکده های اقتصاد ما از موج جدید فارغ التحصیلان رشته اقتصاد (بعد از دهه هشتاد) عملا بهره نبرده اند و لذا در پارادایمی ماقبل تحولات اخیر این علم به سر می برند.
۵) موضوع فقط به اساتید سابق محدود نمی شود. اگر رقم پذیرش دانش جویان ایرانی در دانشگاه های خارج را هم ببینیم (که تازه در سال های اخیر رشد جدی داشته است) تفاوت معنی داری را مشاهده می کنیم. باز اگر حافظه و آمار من خطا نکند کل دانش جویان ایرانی که در دانشگاه های به اصطلاح آیوی لیگ آمریکا اقتصاد می خوانند به انگشتان یک دست نمی رسد. در حالی که در تک تک رشته های مهندسی تعداد قابل توجهی دانش جو در هر یک از این دانشگاه ها داریم. الان در آمریکا دو دانشکده محل تمرکز دانش جویان ایرانی به شمار می آیند: تگزاس (با رنک حدود ۱۶) و ایلی نوی (با رنک حدود ۲۱-۲۴) و حضور در دانشکده های با رنک بالاتر تقریبا استثنا است بر خلاف مهندسی که یک قاعده است.
۶) این وضعیت خودش را بازتولید می کند. در واقع مورد پنج خود معلول مورد سه و چهار است. غیر از بحث کیفیت آموزش و آماده سازی دانش جو، استاد فارغ التحصیل دانشگاه خوب ارتباطات قوی برای فرستادن دانش جویانش به دانشکده های بالاتر دارد و بر عکس در نبود چنین استادانی ورود به این دانشگاه ها بسیار مشکل می شود.
۷) آیا وضعیت بعد از انقلاب ایجاد شده است؟ تا جایی که من می دانم خیر. دکتر هاشم پسران تنها اقتصاددانان ایرانی مطرح در خارج از کشور وقتی به ایران بر می گردد توسط دانشکده اقتصاد تهران تحویل گرفته نمی شود. سهراب بهداد و فرهاد نعمانی دو استاد جوان آن موقع دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران بوده اند که بعد از انقلاب فرهنگی از ایران خارج شده اند و الان بیست سال است که در دانشگاه های خارج حضور دارند. سری به فهرست انتشاراتشان بزنید تا ببینید که آیا در این بیست سال غیر از مقاله های مربوط به ایران حتی یک مقاله علمی در رشته اقتصاد در یک ژورنال جدی منتشر کرده اند یا نه؟
۸) انتشار مقاله در رشته اقتصاد قطعا مشکل تر از مهندسی است. این مساله خصوصا در رابطه با چند ژورنال برتر اقتصاد تشدید می شود. این واقعیت را می دانیم. با این همه اگر کل به پروفایل اساتید چند دانشکده برتر اقتصاد کشور مراجعه کنید در کل کارنامه کاری شان به ندرت اثری از انتشار مقاله حتی در یک ژورنال دست دو و سه خارجی هم می بینید. من در بانک های اطلاعاتی زیاد سرک می کشم و کارهای افراد را دنبال می کنم. راستش را بگویم تعداد مقالاتی که در کل بانک های اطلاعاتی از اساتید مقیم ایران یافته ام شاید به ده مورد نرسد. این یعنی تولید مقاله در ایران با تقریب خوبی صفر است. دقت کنید که لزوما صحبت از مقالات تئوریک در اقتصاد نمی کنیم حتی در حوزه های کاربردی و مسایل مربوط به کشور مثل نفت و بازار کار و تورم و آزادسازی هم تقریبا خبری نیست.
۹) قطعا هدف من مقصر دانستن کسی نیست. ده ها عامل دست به دست هم داده اند تا این وضعیت ایجاد شده است. از جمله جذابیت بازار کار در رشته اقتصاد در خارج از کشور و نیز کاهش قابل توجه بورس های داخلی برای تحصیل در دانشگاه های آمریکایی. ولی به هر حال این الان وضعیت ما است. اگر نخواهیم این واقعیت را بپذیریم هرگز نمی توانیم اصلاحش کنیم.
* شکی نیست که آمار و ارقام من تقریبی است ولی این نتایج به قول علمای نظریه بازی در مقابل لرزش دست (Trembling Hand) مقاوم است. به عبارت دیگر نتیجه گیری ها با اضافه شدن یکی دو مورد تغییر خاصی نمی کند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید