استاد خوش تیپ اقتصادسنجی که موهای دم اسبی بلندی دارد و اسمش هم در آلمانی معنی می دهد “هنر” و دغدغه اش هم بیش از این که اقتصادی باشد متوجه عکاسی از ایستگاه های راه آهن و خواندن رمان به یازده زبان اروپایی و نمایشگاه های مجسمه های پست مدرن همسر محبوبش است سر کلاس که دارد داده های رشد را بررسی می کند می خندد و می گوید رشد متوسط اقتصاد اتریش در سال های اخیر ۲٫۵ درصد بوده است. هر چند زیاد نیست ولی خب به هر حال معنی اش این است که سالیانه ۲٫۵ درصد به پول توی جیب من اضافه شده است. خدا بدهد برکت. چی از این به تر! بقیه هم می خندند.
حسابی عصبانی می شوم و دلم می گیرد. توی دلم می گویم در کشور من هر یک درصد رشد کم تر یا بیش تر یعنی زیر و رو شدن زندگی هزاران آدم. یعنی خلق یا از دست رفتن هزاران شغلی که باید تنها منبع نان آوری خانواده باشد. یعنی کم یا زیاد شدن امکان گسترش خدمات بهداشتی در مناطق فقیر و نجات دادن آدم هایی که از یک بیماری ساده می میرند. یعنی مدرسه های جدید. یعنی امکان دادن حقوق بازنشستگی به پیرمردی که در هشتاد سالگی هنوز مجبور است کار کند. هر یک درصد رشد اقتصادی که کم می شود یعنی تقریبا دو سال به تاخیر افتادن زمان دوبرابر شدن درآمد سرانه این کشور. یعنی دو سال بیشتر فقیر بودن. یادم هست یک بار یکی از اعضای دولت در نشستی خصوصی می گفت به این آقایان گفته ام که آیا فکر کرده اید با هر بار مرگ بر آمریکای بی جهتی که می گویید چند کودک در این کشور بی شیر خشک می مانند؟ راست می گفت. وضع ما همین است. هر تکانی در اقتصاد این کشور حتی روی شیرخشک بچه ها هم تاثیر می گذارد.
بارها به هم کلاسی ها گفته ام که وقتی که از بی کاری و رشد در اروپا و ایران حرف می زنیم از دو دنیای متفاوت صحبت می کنیم و خیلی هم را نمی فهمیم. گفته ام که فقر و محرومیت در کشورشان ندیده اند تا بفهمند زور زدن برای خروج از تله فقر یعنی چه. صدها جوان بی کار که صبح تا شب دور یک میدان نشسته اند و تا آخر شب کاری (پولی) گیرشان نمی آید را ندیده اند. نمی دانند درآمد سرانه ۲۰۰۰ دلاری چه تبعاتی دارد و چرا یک اقتصاددان کشور در حال توسعه باید این قدر دل نگران رشد باشد و با هر چیزی (ولو نظریه های روشن فکری) که این رشد را به تاخیر بیندازد بجنگد. اقتصاددان بودن در این جا یک شغل است مثل هر شغل آبرومند دیگری. در ایران چیزی بیش از یک شغل است. یک جور انتخاب مبارزه است. اقتصاددان ایرانی سر کلاسش از این شوخی های بامزه با نرخ رشد نمی کند بلکه با حرارت و غیرت از کارهایی که برای بیش تر و بیش تر کردنش باید انجام داد حرف می زند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید