برای کمی کردن ردپای آب و مصرف منابع آب در کشورها، منابع آب را به سه دسته آبی و سبز و خاکستری تقسیم میکنند. آب سبز، رطوبت ناشی از آب باران است که فقط برای کشاورزی دیم قابل استفاده است. آب آبی، آب روانی است که جایی – در رودها، سدها، یا منابع زیرزمینی – ذخیره شده است. ردپای آب خاکستری، میزان منابع آبی است که در نتیجه پساب فعالیت کشاورزی، صنعتی، یا تولید انرژی آلوده شده و از چرخه مصرف خارج میشود.
سوال این است که چرا این تفکیک – غیر از یک سری برچسب – برای تحلیل اقتصادی مفید است؟ از نظر من تفکیک آب سبز و آبی از دو حیث خیلی اهمیت دارد: اول اینکه استفاده از آب آبی «هزینه فرصت» خیلی بیشتری دارد، چون آبی است که میتواند به مصارف شهری و صنعتی و کشاورزی تخصیص داده شود. در حالیکه آب سبز قابل انتقال و استفاده در مصارف دیگر نیست و هزینه فرصت آن نزدیک به صفر است (غیر از برخی مصارف اکوسیستمی). نکته دوم اینکه آب سبز دچار مساله تبخیر مجدد نیست. آبی است که از بالا نازل شده و در صورت کشت محصول مقداری از آن جذب گیاه (و تعرق) میشود، ولی مقدار تبخیر آن چه در صورت کشت و چه در صورت نکشت یکسان است. در حالی که آب آبی وقتی وارد مزرعه میشود در معرض تبخیر «مجدد» از سطح است. میگوییم مجدد چون یک بار هم قبلا موقع ذخیره شده در معرض تبخیر بوده است. پس مالیات «تبخیر» آب آبی تقریبا دوبرابر آب سبز است.
یک محاسبه ساده انجام دادم: شاخصی تعریف کردم با عنوان «نسبت آب آبی به کل ردپای آب صادراتی» کشورها. این شاخص در واقع میگوید که از یک واحد آب مجازی موجود در محصولات کشاورزی و صنعتی صادرشده توسط یک کشور چند درصد آن از منابع آب آبی (عمدتا آب زیرزمینی) آمده است. برای برخی کشورها این عدد نزدیک صفر بود. یعنی تقریبا تمام صادرات آب مجازیشان از طریق آب سبز (کشت دیم) است و در نتیجه هیچ فشاری به منابع اب زیرزمینیشان وارد نمیشود. در مقابل برای برخی کشورها این عدد نزدیک یک بود. یعنی احتمالا بخش مهمی از آب مجازی صادراتیشان از منابع زیرزمینی آمده است (البته بخشی هم میتواند از آب سطحی باشد) و این ممکن است علامت مهمی برای استفاده تهاجمی و ناپایدار از منابع آب باشد.
در بین ۲۰۵ کشوری که این شاخص را حساب کردم، ایران از آخر ششم شد! بیش از ۶۳ درصد آب مجازی صادراتی ایران از منابع آب آبی تامین میشود. در حالی که عمده آب مجازی وارداتی ایران از محل آب سبز است. یعنی تراز تجاری آبی ما به ضرر منابع آب زیرزمینی است. این عدد نگرانکننده است و جای تامل دارد.
بازگشت
کار تحقیقی درخور ستایشی ست. در حالی که ایران از بحران آب رنج می برد، سیاست های نادرست صادراتی هم در درازمدت به زیان مردم و سرزمین ایران است. آنچه برای من پرسش ایجاد می کند این است که چطور با داشتن کارشناس های زیادی که داریم، هنوز سیاست هایی اینجنینی برد دارد.
و اینکه برای بتوان بیشتر آب سبز را صادر کرد، آیا می بایست این آب ها را تصفیه کرد یا می بایست آن را آلوده نکرده و در نهایت به هدر نداد؟
سلام دکتر عزیز، خوشحال میشم در زمینه آب مجازی و زنجیره تامین با هم تبادل نظر داشته باشیم. موضوع رساله من قرار هست این باشه.
سلام دکتر.
مطلب شما را خواندم و به نظرم در یک قسمت دچار اشتباه شدید.
آب سبز را غیرقابل تبدیل به آب آبی دانستهاید و مقدار تبخیر آن را چه در صورت کشت و چه در صورت نکشت، یکسان گرفتهاید که این فرض کاملاً غلط است. طبق نتایج فائو که در مناطق خشک و نیمه خشک آفریقا صورت گرفت و در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، میزان تبخیر از سطح خاک، تقریباً دو برابر تبخیر از سطح برگ گیاه است. این یعنی افزایش پوشش گیاهی موجب ذخیره بیشتر آب به خاطر کاهش تبخیر مستقیم از سطح خاک است که در آن، وجود سایه انداز طبیعی گیاه بر سطح خاک و افزایش ماده آلی و در نتیجه افزایش قدرت جذب و نگهداری رطوبت توسط خاک، نقش بسزایی دارد.
حال سوال اینجاست که وقتی تبخیر مستقیم از خاک کم شد و در مقابل تعرق از سطح برگ هم نصف میزان تبخیر از خاک است، بقیه آب کجا رفته؟ پاسخ آن است که آب سبز باران، به سفره های آب زیرزمینی تغذیه بیشتری شده. یعنی آب سبز به آب آبی تبدیل میشود. اصولاً کشت دیم، آبخیزداری و آبخوان داری موجب ظرفیتافزایی در آب آبی از محل منابع آب سبز میشود.