بر اساس تعریف اقتصادی صبوری (Patience) یعنی گذشتن از رفاه فعلی با هدف دست یابی به رفاه بیشتر در آینده. هر قدر جامعه ای سطح صبوری متوسط بالاتری داشته باشد شانس بیشتری برای توسعه یافتگی خواهد داشت. این جمله ای واضح و بدیهی است. اما چرا؟
تا جایی که من می دانم صبوری حداقل از دو مسیر شناخته شده روی مسیر رشد تاثیر می گذارد: تصمیم گیری برای مصرف یا پس انداز که قبلا کمی در موردش بحث کردیم و تصمیم گیری برای انتخاب شغل. شاید مسیرهای دیگری هم باشد که من خبر ندارم.
صبوری چگونه روی انتخاب شغلی و نهایتا رشد اقتصادی تاثیر می گذارد؟ برای پاسخ دادن به این سوال می توانیم از خودمان بپرسیم که چه عامل شخصیتی (و نه بهره هوشی) در انتخاب شغل آینده افراد موثر است؟ برای این که مساله را ساده تر کنیم و وارد بحث هایی مثل امکانات و موقعیت اجتماعی نشویم می توانیم مساله را بین گروهی از دانش آموزان یک مدرسه نمونه مطرح کنیم که موقعیت مالی و هوشی تقریبا یک سانی دارند. با این تفاوت که مثلا پدر یکی کاسب خرده فروش و پدر دیگری یک لیسانسیه کارمند دولت است. هر دو نفر به خانواده ای از طبقه متوسط تعلق دارند و هر دو پدر هم واقعا به درس خواندن بچه شان علاقه دارند. با این همه می دانیم که به طور” آماری” شانس فرزند فرد تحصیل کرده برای طی مسیر شغلی مبتنی بر تحصیلات بیش از فرزند نفر اول است. چرا؟
برای پاسخ به این سوال فاکتور صبوری قدرت پاسخ دهندگی نسبتا خوبی دارد. افراد هر قدر صبورتر باشند بیش تر تمایل دارند شغل هایی را انتخاب کنند که دیربازده تر است و برعکس هر قدر کم تحمل تر باشند شغل های زودبازده را ترجیح می دهند. فرق شغل دیربازده و زودبازده در شیب رشد درآمد آن ها است. اگر کسی مثلا شغل پزشکی را انتخاب کند باید بیش از ده دوازده سال از عمرش را صرف درس خواندن و گذران زندگی با حداقل درآمد کند. ولی بعد از این دوره اولیه انتظار یک جهش اساسی در درآمد آتی اش را دارد. در مقابل کسی که صبور نیست ممکن است ترجیح بدهد از همان ابتدا در اداره ای یا مغازه ای یا کار تجاری مشغول کار شود و در آن فاصله ای که دوست پزشکش مشغول درس خواندن است از یک سطح مشخص از زندگی برخوردار باشد. این را می دانیم که برای چنین شغل هایی شیب رشد درآمد آتی خیلی کم تر از شیب رشد درآمد شغل های مبتنی بر تحصیلات یا حرفه آموزی است. افراد بنا بر میزان صبوری شان بین این دو مسیر را انتخاب می کنند.
من نتیجه چنین تفاوتی را عینا در پدر خودم دیده ام. پدر من فرزند یک خانواده کاملا فقیر در یک روستای محروم است. دوره ای که پدر من و هم نسل هایش دیپلم دبیرستانشان را گرفته اند مصادف با دوره رشد اقتصادی دهه چهل ایران بوده و لذا هر کس با چنین مدرکی قادر به یافتن شغل نسبتا خوبی می شده است. اکثریت دوستان هم کلاسی پدر من به محض پایان دبیرستان شغل رایج آن دوره یعنی معلمی و یا کارمندی دولت را انتخاب کرده اند و پدر من پس از یکی دو سال تلاش موفق می شود که به دانشکده پزشکی برود. خودش همیشه تعریف می کند که چه زندگی سختی در طی هفت سال تحصیلش داشته و تامین هزینه همین زندگی فقیرانه دانشجویی او چه فشاری به خانواده اش وارد می کرده است. در حالی که دوستانش که همان موقع مشغول کار شده بودند به اصطلاح دستشان در جیبشان می رفته و با حقوق های نسبتا خوب آن دوره زندگی راحتی داشته اند. پدر من اگر صبوری پیشه نمی کرد باید به دوستانش می پیوست و از زندگی لذت می برد. فراموش نمی کنم که وقتی دوره تخصص پدرم تمام شد از دار دنیا تقریبا هیچ چیزی نداشتیم در حالی که دوست صمیمی او که کارمند دولت شده بود و به موازات آن خرید و فروش های کوچکی هم می کرد در این فاصله تقریبا ۱۵ ساله صاحب یک خانه دو طبقه و اتومبیل و سرمایه تجاری کوچکی شده بود. وقتی به تئوری صبوری رجوع می کنم به نظرم می رسد روحیه پدربزرگم که زمانی در جوانی در روسیه زندگی کرده بود و از وضع آن جا تاثیر گرفته بود در این ماجرا بسیار کلیدی بوده است. او می دانسته که سرمایه گذاری روی آموزش و یک دوره ریاضیت نسبتا طولانی بعدا ثمره خود را خواهد داشت و لذا به فرزندانش آموخته بود که به جای انتخاب یک شغل ساده یا کم بازده در آینده شغلی با افق طولانی تر را انتخاب کنند. شاید به همین دلیل بود که دو فرزندش در آینده پزشک شدند. چیزی که در آن سال ها و برای کسی در آن روستای کوچک بسیار دور از تصور بود.
صبوری از طریق والدین به فرزندان منتقل می شود. والدین با رفتارهایی مثل مشروط کردن خرید چیزی به کسب یک موفقیت یا پایان یک کار، مجبور کردن فرزند به یادگیری چیزهای نسبتا سختی مثل الفبا یا موسیقی در کودکی، تشویق به پس انداز، تاکید بر رعایت مقررات مذهبی یا عرف اجتماعی و عادت دادن فرزندان به سختی و حفظ نفس در واقع چنین روحیه ای را در فرزندان تقویت می کنند. هر قدر جامعه ای سطح بالاتری از صبوری متوسط را داشته باشد افراد آن انگیزه بیشتری برای ورود به مشاغل حرفه ای تر که نیاز به دوره یادگیری طولانی تری دارد خواهند داشت و لذا سطح انباشت سرمایه انسانی در آن جامعه بیشتر خواهد شد که تاثیر آن بر رشد امری بدیهی است. همین جامعه در مقایسه با جامعه غیرصبور فرزندان خود را نیز بیشتر به صبوری تشویق می کند و این اثر زنجیروار ادامه می یابد.
من خودم پس از خواندن ادبیات صبوری به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم. ظاهرا به نظر می رسد میراث صبوری در درازمدت جزو پربازده ترین میراث ها است. هرچند حدس می زنم که همین علم و ادبی که در ادبیات ما به عنوان به ترین میراث مطرح شده است در واقع در دل خود تا حدی همین عنصر صبوری را هم دارد. نکته منفی این است که وضعیت جامعه ما طوری شده است که بخشی از والدینی که خود این صبوری ها را پیشه کرده اند و به مشاغل حرفه ای دست یافته اند سرمایه گذاری لازم برای انتقال این روحیه به فرزندانشان را انجام نمی دهند. تحلیل این که چرا این اتفاق افتاده است بحث جداگانه ای می طلبد که بخشی از آن با مدل های اقتصادی و بخش دیگر با نظریه های روانشناسی اجتماعی قابل پاسخ دادن است. ولی حداقل می دانیم که این رفتار از زاویه انباشت سرمایه انسانی تاثیر منفی بزرگی دارد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید